نحسي برخي ايام
در حالى كه در قرآن كريم سخن از روزهاى نحس به ميان آمده، چرا نحس بودن ايام مثلا 13 فروردين را منكر مى شويم؟
موضوع اعتقاد به سعد يا نحس بودن برخي ايام، در ميان بسياري از مردم رواج دارد؛ به گونهاي كه گاه موجب عكس العمل عمومي در ميان مردم ميشود. مانند نحس بودن عدد 13، كه بسياري از مردم را به خروج از شهر و ترك خانهها در آن روز مي كشاند؛ در حالي كه چنين اعتقادي جز خرافه منشأ ديگري نداشت. مفسر و فيلسوف بزرگ جهان اسلام علامه طباطبايي در تفسير الميزان، درباره سعد و نحسِ ايام، سخناني دارد كه خلاصه اي از ترجمه آن بدين قرار است:(1 ). «نحس بودن روز يا مقداري از زمان، به اين معنا است كه در آن زمان، جز شرّ و بدي، حادثه اي روي ندهد و اعمال آدمي، يا دست كم نوع خاصي از اعمال، براي صاحب آن، بركت و نتيجه خوبي نداشته باشد. سعد بودن روز، درست برخلاف اين است. ما به هيچ وجه نميتوانيم بر سعادت روزي از روزها يا زماني از زمانها يا نحوست آن، برهان اقامه كنيم؛ زيرا طبيعت زمان از نظر مقدار به گونهاي است كه اجزاي آن مثل هم است و يك چيز به شمار ميآيد. بنابراين با نگاه به خود زمان، فرقي ميان اين روز و آن روز نيست تا يكي را سعد و ديگري را نحس بدانيم؛ وليكن علل و عواملي كه در حوادث مؤثرند و در به ثمر رساندن اعمال تأثير دارند، از حيطه علم و آگاهي ما خارجند و ما نميتوانيم قطعات زمان را با عواملي كه در آن زمان دست به كارند، بسنجيم تا بفهميم آن عوامل در اين قطعه از زمان چه عملكردي دارند و عملكرد آنها به گونهاي است كه اين قسمت از زمان را سعد يا نحس ميكند، يا نه؟ تجربه نيز در اين مسأله، راهگشا نيست؛ زيرا تجربه هنگامي مفيد است كه ما زمان را به صورت جدا از عوامل در اختيار داشته باشيم و با هر عاملي هم آن را سنجيده باشيم تا بدانيم كه فلان اثر، اثر فلان عامل است؛ در حالي كه ما زمان را جدا از عوامل نداريم و عوامل هم براي ما شناخته شده نيست. درست به همين علت است كه ما راهي براي انكار سعادت يا نحوست ايام نداريم و نميتوانيم بر نبودن چنين واقعيتي برهان اقامه كنيم. همان گونه كه نميتوانيم براي اثبات آن هم برهان بياوريم. آري، وجود چنين چيزي، يعني سعد يا نحس بودن ايام، بعيد است؛ ولي بعيد بودن چيزي، غير از محال بودن آن است». سعد و نحس ايام در قرآن: قرآن از زمانهاي نحس ياد كرده است؛ چنانكه برخي ايام را نيز مبارك ميداند. 1. «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَرأ فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمر»»;(2) ما تند باد وحشتناك و سردي را در يك روز شوم مستمر بر آنان فرستاديم. 2. «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَرأ في أيامٍ نَحساتٍ»;(3) سرانجام تندبادي شديد و هولانگيز و سرد و سخت در روزهاي شوم و پرغبار بر آنان فرستاديم. از داستان قوم عاد كه اين دو آيه مربوط به آن است، استفاده ميشود كه نحوست و شومي، مربوط به خودِ زماني است كه در آن، بادِ عذاب بر قوم عاد وزيد، اما ثابت نميشود كه اين تأثير و دخالت زمان به نحوي است كه با گردش هفتهها، دوباره آن زمانِ نحس بازگردد. اين معنا به خوبي از آيات استفاده ميشود و گرنه همه زمانها نحس ميبود، بدون آن كه داير مدار ماهها يا سالها باشد. از اينرو، علامه مجلسي ميفرمايد: «برخي از مفسران، منظور از نحسات را سردي شديد هوا دانستهاند».(4). روايات فراواني درباره سعد و نحس ايام هفته و ايام ماههاي عربي، فارسي و رومي، در كتابهاي روايي از جمله - بحارالانوار - ذكر شده است؛ اما بيشتر آنها به دليل مرسل بودن ضعيف هستند.(5) و برخي كه داراي سند صحيح باشند دلالت آنها بر نحوست ذاتي تمام نيست از اينرو در برخي روايات آمده است براي دفع نحوست اين ايام، بايد به خدا پناه برد، روزه گرفت، دعا كرد، قرآن خواند صدقهاي داد يا كاري از اين قبيل كرد. از روايات استفاده ميشود كه ملاك نحوست ايام، صرفاً تفأل زدن خود مردم است؛ زيرا تفأل و تطيّر، اثري نفساني دارد. اين روايات در مقام نجات دادن مردم از شرّ تفأل و نفوس است و ميگويد اگر قوت قلبي تو تا آن حدّ نيست كه اعتنايي به نحوست ايام نكني، دست به دامن خدا شو و قرآني بخوان و دعايي بكن. رواياتي كه دلالت بر سعادتِ ايامي از هفته دارد، علت سعادت آن ايام و مبارك بودنش را وقوع حوادثي مبارك در آن روزها دانسته است؛ حوادثي كه از نظر دين، بسيار مهم و عظيم بوده است؛ مانند ولادت رسول خدا(ص) و بعثت ايشان. بنابراين، رواياتِ نحوست و سعادت ايام، بيش از اين دلالت ندارد كه اين سعادت و نحوست به جهت حوادثي است كه بر حسب ذوق ديني يا بر حسب تأثير نفوس، در فلان روز ايجاد حسن كرده يا باعث قبح و زشتي آن گرديده است. اين كه خودِ آن روز يا آن قطعه از زمان، متّصف به ميمنت يا شومي شود و تكويناً خواص ديگري داشته باشد كه ساير زمانها، آن خواص را نداشته باشد و علل و اسباب طبيعي و تكويني، آن قطعه از زمان را غير از ساير زمانها كرده باشد، از اين روايات برنميآيد. هر روايتي كه بر خلاف آن چه گفتيم، ظهور داشته باشد، يا بايد آن را بر تقيه حمل كرد يا به طور كلي طرد نمود.(6). حضرت علي(ع) عازم جنگ با خوارج بود، كه شخصي عرض كرد: يا علي، ميترسم اگر اكنون عازم شوي به پيروزي دست نيابي. من اين را از طريق علم نجوم، دريافتهام. آن حضرت فرمود: «آيا تو گمان ميكني ساعتي را نشان ميدهي كه هر كه در آن سفر كند، بلا و بدي از او دور گردد؟ و بر حذر ميداري از ساعتي كه هر كه در آن روانه شود، زيان و سختي او را فرا گيرد؟ كسي كه اين سخنان تو را باور كند، قرآن را دروغ پنداشته و براي به دست آوردن آن چه دوست دارد، و دوري از ناپسنديها، از ياري خدا بينياز گرديده است. هر كه به گفتار و فرمانت رفتار نمايد، بايد تو را حمد و سپاس گزارد، نه پروردگارش را؛ زيرا تو گمان داري كه او را به ساعتي راهنمايي كردهاي كه در آن سود به دست آورد و از زيان ايمن گشته است».(7) به شهادت تاريخ، آن حضرت بر خلاف توصيه آن مرد، به سوي خوارج روان گشت و در جنگ با آنان نيز ظفرمند گرديد. فخررازي، در تفسير آيه 16 سوره فصلت مينويسد: «از اهل علم نجوم، آنان كه به احكام نجومي قائل هستند، براي ثبوت سعد و نحس بودن ايام، به اين آيه شريفه استدلال كرده، گفتهاند: اين آيه بر چنين معنايي صراحت دارد؛ اما متكلمان در ردّ اين نظريه گفتهاند كه منظور از «ايام نحسات» كه در آيه شريفه آمده، روزهايي است كه در آن چنان گرد و غبار فضا را پر ميكند كه امكان ديدن و انجام هر گونه كار را سلب ميكند و منظور از نحس بودن اين ايام، اين است كه خداوند در آن ايام، قومِ عاد را هلاك كرد».(8) سعد و نحس از نگاه ابن سينا ابن سينا مينويسد: «هرگز زمان، علت فاعليِ چيزي نيست؛ بلكه ظرف حوادث است {و از همين روست كه} اگر چيزي به جهت سبب مخفي خود، در زمان معين، موجود يا معدوم گردد، چون آن سبب حقيقي و اصلي وي مجهول است، {مردم} آن حادثه را به ظرفش كه زمان باشد، نسبت ميدهند و چنين است كه اگر آن رويداد گوارا بود، زمان تحقق آن را مدح مينمايند و اگر ناگوار بود، به نكوهش زمان وقوع آن ميپردازند. «از آن جا كه علل امور وجودي در بسياري موارد روشن است، ولي سبب پيدايش امور عدمي آشكار نيست - مثلاً سبب پيدايش يك بنا روشن است، ولي عامل فرو ريختن و فرسودن آن معلوم نيست... - زمان را عامل پيدايش بسياري از امور عدمي همچون فراموشي، فرتوتي، زوال و...، ميپندارند و سعي مردم در بدگويي از زمان و هجو كردن روزگار و نكوهش آن، معروف ميگردد.(9). بنابراين، به طور خلاصه ميتوان گفت كه تفكر اسلامي درباره زمان آن است كه اين پديده، ذاتاً سعد يا نحس نيست و نميتواند عامل سعادت و نحوست يا سبب فاعليِ نشاط يا اندوه باشد؛ بلكه تنها به منزله ظرف و موقعيتي است كه در آن رويدادها و حوادث تلخ و شيرين روي ميدهد. اگر هم در برخي موارد سعادت يا نحوست به ايام نسبت داده ميشود، به سبب حوادث تلخ يا شيريني است كه در آن روزها رخ داده است؛ وگرنه زمان از حيث زمان بودن، به شومي و بركت توصيف نميشود.
1- الميزان، ج 19، ص 71 - 72.
2- سوره قمر، آيه 19.
3- سوره فصلت، آيه 16.
4- مجمع البيان، طبرسي، ج 9، ص 8، ذيل آيه 16 سوره فصلت.
5- بحارالانوار، ج 56، چاپ جديد، مؤسسْ الوفا، بيروت، ص 31 - 18، باب 15.
6- بحارالانوار، ج 56، چاپ جديد، مؤسسْ الوفا، بيروت، ص 31 - 18، باب 15.
7- نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، خطبه 78، ص 178.
8- امام فخررازي، تفسيركبير، ج 27، ص 113.
9- شفا، طبيعيات، ابن سينا، ج 1، فصلهاي 10، 11، 12( زمان)، ص 166 – 148
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید