موجود مجرد
این که گفته شده موجود مجرد، موجود مادی نیست، دقیقا به چه معناست؟ یعنی هیچ ویژگی مادی را ندارد؟ اما منظور از ویژگی مادی دقیقا چیست؟ مکان و زمان یا رنگ و شکل و ...؟ می شود موجودی باشد اما هیچ یک از این خصایص را نداشته باشد؟
یکی از تقسیمات فلسفی که تاثیر بسزایی در جهان بینی آدمی دارد، تقسیم موجودات به مجرد و مادی است.
منظور از مجرد بودن یک موجود این است آن موجود، ویژگی های یک موجود مادی را نداشته باشد.
اما آن ویژگی ها دقیقا چه چیزی هستند؟
فلاسفه مسلمان در توضیح این ویژگی ها اختلاف نظر دارند.
بخشی از این اختلاف نظر، ناشی از دیدگاهی است که این فیلسوفان درباره عوالم هستی دارند.
به باور گروهی از فیلسوفان (طرفداران حکمت مشاء)، جهان به دو بخش طبیعت و عقول تقسیم می شود. جهان طبیعت، همین جهانی است که موجودات جسمانی و مادی پیرامونی ما در آن به سر می برند. اما جهان عقول، جهانی است که عقول در آن تحقق دارند. عقول، موجوداتی مجرد هستند که هستی آنها بر هستی طبیعت مقدم است و خداوند فیض خود بر طبیعت مادی را از طریق آن ها جاری کرده است.
اما به باور گروهی دیگر از فیلسوفان (طرفداران حکمت اشراق و حکمت متعالیه)، جهان به سه بخش طبیعت و عقول و مثال تقسیم می شود. عالَم مثال، واسط میان طبیعت و عقول است؛ از جهتی مشابه موجوداتی است که در عالَم عقول هستند، و از جهتی مشابه موجوداتی است که در عالَم طبیعت هستند. این موجودات را نیز مجرد می دانند و به همین جهت، تعریفی که از مجرد ارائه می دهند باید به نحوی باشد که شامل این موجودات نیز بشود.
بر همین اساس، مشخص می شود که چرا تعریف موجودات مجرد، دچار اختلاف شده است. البته برخی از فیلسوفان با این که عالَم را سه بخشی می دانند و عالَم مثال را مجرد به حساب می آورند، اما با این حال، در تعریفی که از مجرد ارائه می دهند، به این نکته ظریف التفات ندارند و به همین جهت، تعریفشان شامل عالَم مثال نمی شود و به عالَم عقول محدود می گردد.
در ادامه، چند دیدگاه درباره معیار تمایز مجرد و مادی را تقدیم می کنیم و نهایتا مورد نقد و بررسی قرار می دهیم:
1. ماده:
به عقیده مشهور فلاسفه، موجود مادی موجودی وابسته به ماده است. ماده جزء خارجی و ثابت و بالقوه جسم است که محل حلول صورتهای نوعیه می شود. ماده هیچ فعلیتی ندارد و صرفا از این جهت در جسم در نظر گرفته می شود که قابل صورت های نوعیه مختلف برای جسم است. مثلا اسب از این جهت اسب شده که ماده موجود در جسم اسب، صورت نوعیه اسب را داراست. (1)
اما موجود مجرد فاقد ماده و حیثیت قابلی است. بر این اساس، موجودات محقق در عالَم عقول و عالَم مثال، فاقد ماده هستند و به همین جهت، آن ها را مجرد به حساب می آوریم.
2. مقدار:
برخی متفکران، مقدار را ملاک تمایز موجود و مادی می دانند. مقدار یکی از ویژگی های مخصوص موجودات مادی است. اگر موجودی مقدار داشته باشد، مادی است؛ وگرنه، مجرد است.(2)
3. شکل:
یکی دیگر از معیارهایی که برای تمایز موجود مجرد از موجود مادی گفته شده، شکل دار بودن موجودات مادی است. موجود مادی دارای شکل و شمایل است اما موجود مجرد فاقد شکل و شمایل است.(3)
4. وضع:
معیار چهارم، وضع داشتن موجودات مادی است. وضع صفتی است برای جسم که از نسبت اجزای آن با هم و از نسبت آن ها با خارج، حاصل می شود؛ شبیه به قیام و قعود که از نسبت اجزای بدن با همدیگر و از نسبت آن ها با خارج حاصل می شود. موجود مجرد موجودی است که وضع ندارد چرا که اصلا اجزائی ندارد.(4)
5. حجم
معیار دیگر، حجیم بودن اشیای مادی است یعنی این که موجودات مادی دارای طول و عرض و ارتفاع هستند؛ اما موجودات مجرد چنین نیستند.(5)
6. رنگ
معیار بعدی رنگ داشتن است. موجودات مادی دارای رنگ خاصی هستند اما موجودات مجرد، بی رنگ هستند. منظور از بی رنگی، سفید بودن نیست بلکه به معنای آن است که اصلا متصف به رنگ خاصی نمی شوند حتی سفید.(6)
7. قوه و استعداد و امکان تغییر
موجود مادی موجودی است که قوه و استعداد دارد و می تواند تغییر کند. مثلا دانه درخت آلبالو استعداد آن را دارد که درخت شود و میوه آلبالو را تولید کند. اما موجود مجرد چون قوه و استعداد ندارد، تغییرپذیر هم نیست و از ثبات و فعلیت محض برخوردار است.(7)
8. حرکت
معیار دیگری که در زمینه تمایز موجود مجرد از موجود مادی گفته شده، معیار حرکت است. حرکت به معنای تغییر تدریجی یک شئ از حالت قوه به حالت فعلیت است؛ مثلا خروج تدریجی بذر به درخت. از آن جایی که موجودات مادی دارای قوه و تغییر هستند، می توانند دارای حرکت نیز باشند. اما موجود مجرد چون فاقد ماده و قوه و تغییر است پس حرکت نیز ندارد.(8)
9. زمان:
معیار بعدی، زمان است. زمان مقدار حرکت است؛ و چون موجود مادی دارای تغییر تدریجی و حرکت است، زمانمند نیز می باشد. اما موجود مجرد زمانمند نیست چون قوه و تغییر و حرکت ندارد.(9)
10. مکان:
مکانمندی یکی دیگر از ویژگی های موجودات مادی است. مکان به معنای فضایی است که جسم اشغال می کند و یا به تعبیر دیگر، فضایی است که جسم از او و به او منتقل می شود. مثلا مکان این گُل آن جایی است که این گُل در آن قرار دارد و یا قرار می گیرد. اما موجود مجرد فاقد مکان است چون جسم ندارد تا فضایی را اشغال کند.(10)
11. محسوس به حس ظاهر
موجود مادی موجود است که محسوس به حس ظاهر(باصره و سامعه و لامسه و ذائقه و شامّه) است؛
خواه محسوس بالفعل باشد (اشیای مادی پیرامون ما مثل درخت و سنگ و دریا که محسوس بالفعل هستند و توسط حواس ظاهری درک می شوند) یا محسوس بالقوه (انرژی که محسوس بالفعل نیست ولی وقتی متراکم شود و به صورت شیء مادی بروز یابد، محسوس بالفعل می گردد)؛
خواه با ابزاری مثل میکروسکوپ (الکترون) یا تلسکوپ (ستارگان دوردست) درک شوند یا بدون ابزار و با چشم غیرمسلح درک شود؛
و خواه محسوس اول باشد (مثلا رنگها که توسط حواس ظاهری مستقیما درک می شود) یا محسوس ثانی (توسط حواس ظاهری مستقیما درک نمی شود بلکه عقل به کمک حواس ظاهری آن را درک می کند؛ مثلا جوهر اشیاء که توسط حواس به تنهایی درک نمی شود بلکه درک آن، محصول تعامل عقل و حواس ظاهری است)؛
هم چنین موجودی که وابسته به این موجود محسوس باشد و نتواند مستقل از آن موجود شود نیز مادی است (مثلا صورتهای نوعیه حالّ در جسم و اعراض و نقطه که وابسته به جسم محسوس هستند).
اما موجود مجرد موجودی است که نه محسوس به حواس ظاهری است و نه وابسته به آن.(مثلا موجودات مثالی با این که امتداد دارند و جسم هستند اما نه محسوس به حواس ظاهری هستند و نه وابسته به چنین موجودی)(11)
نقد و بررسی:
معیارهای اول و هفتم و هشتم و نهم و یازدهم، از مهمترین معیارهایی است که موجود مجرد را از موجود مادی متمایز می سازد. موجود مادی –برخلاف موجود مجرد- موجودی است که دارای حیثیت قوه و قبول است و می تواند تغییر کند و به همین جهت دارای حرکت و زمان است. ویژگی دیگر موجود مادی –برخلاف موجود مجرد- این است که محسوس به حواس ظاهری یا وابسته به موجود محسوس به حواس ظاهری.
اما معیارهای دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم و دهم، تنها در صورتی قابل قبولند که طبق مبنای طرفداران حکمت مشاء، جهان را دو بخشی بدانیم: طبیعت و عقول. در این صورت، این معیارها کارآمدند چرا که عالم عقول دارای موجوداتی است که فاقد این خصایص هستند.
اما اگر بر اساس مبنای طرفداران حکمت اشراق و حکمت متعالیه جهان را به سه بخشی بدانیم، در این صورت، این معیارها قابل قبول نیستند چرا که در عالَم مثال، موجوداتی داریم که مجردند اما با این حال، دارای ویژگی های مذکور هم هستند؛ یعنی دارای شکل و رنگ و حجم و وضع هستند و چون جسم مثالی هستند و طول و عرض و ارتفاع مثالی دارند، مکان مثالی نیز دارند.(12)
اما پاسخ به این پرسش که مرقوم فرمودید «آیا می شود موجودی مجرد تحقق داشته باشد؟» مثبت است؛ چرا که در جای خودش ثابت شده است خداوند و انسان و موجودات عقلی و مثالی که واسطه میان خدا و طبیعت هستند، همگی مجردند. بله، از آن جایی که ذهن آدمی با اشیای طبیعی مانوس است و به آن ها عادت کرده، چه بسا برایش سخت باشد بپذیرد موجودی وجود داشته باشد که خصایص موجودات پیرامونی را نداشته باشد؛ اما همانطور که عرض شد، در جای خودش اثبات شده که موجودات متنوعی وجود دارند که موجودند بی آن که خصایص موجودات پیرامونی و مادی را داشته باشند. این موجودات را موجودات مجرد می نامیم به این معنا که خصایص موجودات مادی را ندارند.
پی نوشت ها:
1. صدرالمتالهین، الاسفار الاربعه، انتشارات احیاء دار التراث، 1981م، ج5، ص77-79
2. دشتکی، مصنفات دشتکی، انتشارات دانشگاه تهران، 1386ش، ج2، ص975
3. همان، ص972
4. صدرالمتالهین، الاسفار الاربعه، انتشارات احیاء دار التراث، 1981م، ج3، ص297-299
5. خفری، شمس الدین، تعلیقه بر الهیات شرح تجرید، میراث مکتوب، 1382ش، ص115
6. همان
7. طباطبائی، محمدحسین، بدایۀ الحکمه، موسسه النشر الاسلامی، بیتا، ص140؛ همو، نهایۀ الحکمه، موسسه النشر الاسلامی، بیتا، ص237
8. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسماعیلیان، 1371ش، ج1، ص51
9. همان
10. همان
11. برای مطالعه بیشتر، رک: نبویان، سید محمدمهدی، و غلامرضا فیاضی، طرحی نو در معیار تمایز مجرد و مادی با ارزیابی معیارهای دیگر، مجله معرفت فلسفی، شماره4، 1398ش
12. سهروردی، مجموعه مصنفات، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1375، ج2، صص211-212 و 229-235؛ صدرالمتالهین، الاسفار الاربعه، انتشارات احیاء دار التراث، 1981، ج1، صص300-302
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید