مرز غیبت و انتقاد در مباحث سیاسی
پرسش:
ملاک تشخیص بین انتقاد صحیح و عیب جویی,غیبت یا استهزاء خصوصا در مباحثات سیاسی چیست؟
پاسخ:
واژه نقد در لغت به معنای تفکیک سره از ناسره، جدا کردن ناخالصیها، عیبها را نمایاندن و پنهانها را رو کردن آمده است.(۱) منتقد در پی نشان دادن و رفع بدیها، ناخالصیها و پلیدیهاست.(۲) هدف اصلی یک منتقد از نقد همان هدفی است که یک پزشک در معاینه بیمار دنبال میکند؛ همانطور که پزشک اگر جویای عیب و علت «بیمار» خویش است، عیبجوییاش باید به قصد خیر و خدمت باشد، انتقاد هم باید باهدف روشن کردن حقایق و ارزشمند باشد نه با هدف بزرگنمایی عیبها و پوشاندن خوبیها و هتک حرمت، غیبت، توهین و افترا مبتنی بر شایعات، مخرب و ضد ارزشی باشد.
مرز غیبت و انتقاد
غیبت یعنی درباره کسی که حضور ندارد سخنی بگویی که خوشایند او نیست و در نظر مردم عیب و ایراد او محسوب میشود.(۴)
اما اگر عیبها و انتقادات در ارتباط با حوزه کاری و مسئولیت اجتماعی و عملکرد افراد بیان شود و هدفی جز اصلاح کارکرد اجتماع در میان نباشد، نهتنها جنبه غیبت نخواهد داشت بلکه نقد و تحلیل منصفانه و به دور از هرگونه حب و بغض رفتار و گفتار مسئولین، یک امر لازم برای رشد و تعالی جامعه و کشور است و برکات زیادی برای فرد و جامعه دارد و موجب اصلاح عیب آنها و برطرف شدن نواقص کارها و برنامههایشان میشود.
بر این اساس، چنین نقدها و تحلیلهایی، اگر تنها جهت شناخت وضعیت حاکم بر جامعه و تلاش برای بهبود آن باشد، ایرادی نخواهد داشت، اما اگر افرادی بخواهند در ضمن تحلیل و نقد، عقدهها و کینه های شخصی و گروهی خود را برآورده ساخته و علاوه بر سخنان لازم در یک نقد سالم، گفتاری را در ارتباط با طرف مقابل بر زبان آورند که بود و نبود آن در تحلیل انجام شده تأثیری ندارد، در برابر پروردگار مسئول خواهند بود و از آن جایی که هر فرد به درون خود آگاهی کامل دارد، شناسایی مرز بین تحلیل، غیبت و تهمت و... در این موارد که تا حد زیادی وابسته به انگیزه افراد است و چندان دشوار نخواهد بود.
آداب و اصول اخلاقی انتقاد:
۱- گام اول انتقاد شروع از خود: بسیاری از ما در دیدن عیب و نقص دیگران ریزبین و دقیق هستیم، در حالیکه ناقد ابتدا باید از خود شروع کند و در گام نخست، در جستجوی زدودن عیبهای خویش باشد. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «خوشا به حال کسی که عیوب خودش او را از عیبگویی دیگران بازداشته است»(۵) در جای دیگر نیز حضرت فرمودند: «بزرگترین عیب آن است که چیزی را زشت بدانی که خود به همانند آن گرفتاری»(۶) بنابراین اگر ما واقعاً، بهقصد اصلاح و رفع نقایص، به نقد اندیشهها یا رفتارهای دیگران میپردازیم، بهتر است از خود شروع کنیم و پیش از هر کس دیگری به اصلاح و نقد خود بپردازیم.(۷)
۲- فقط از رفتار و کارهای شخص انتقاد شود نه از شخصیت او، با سر زدن خطاهای موردی نباید به قضاوت درباره خوب و بد بودن افراد پرداخت.
۳- انتقاد بدون توهین و برچسب زدن (مثل منحرف، دروغگو، خائن و...) انجام شود.
۴- انتقادگر، فرصتی برای جبران به انتقاد شونده بدهد.
۵- انتقاد همراه با ذکر کارها و اوصاف مثبت انتقاد شونده باشد.
۶- روش انتقادگر عیبپوشی و رازداری باشد نه افشاگری(۸).
نتیجه:
از آن جا که شخصیتهای اجتماعی و سیاسی مانند مسئولان و مدیران در قبال مردم و جامعه باید پاسخگو باشند، انتقاد از آنان اشکالی ندارد؛ اما غیبت ذکر معایب شخصی انسانها است که ربطی به شخصیت حقوقی یا عملکرد کاری آنها ندارد بنابراین صحبت در رابطه با مسائل شخصی آنان جایز نیست و این عمل غیبت و از گناهان کبیره است؛ اما بررسی و سنجش کارکرد اجتماعی آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیه بر حدس و گمان، و به دور از افراط و تفریطها و با هدف اصلاح امور جامعه اشکالی ندارد زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و ازجمله امور پنهان محسوب نمیشود، اصطلاحاً به آن غیبت گفته نمیشود.
کلیدواژه:
نقد مسئولین، غیبت، افتراء، نهی از منکر، نصیحت.
منابع جهت مطالعه:
1.جامع السعادات: ملا مهدی نراقی.
2.اخلاق و آیین نقد، سید حسن اسلامی.
3.سیری در نهجالبلاغه، مرتضی مطهری.
پینوشتها:
1.وقتی میگویند درهم را نقد زد یعنی آنها را از هم جدا کرد و نگاه کرد و بررسی نمود تا خوبها را از پستها بشناسد. معطوف، لویس، المنجد، مترجم: محمد بندر ریگی، چاپ ششم، تهران، انتشارات اسلامی، ۸۶، ج ۲، ص ۱۹۹۰.
2.صفایی حائری، علی؛ روش نقد، چاپ دوم، قم، لیلة القدر، بهار ۱۳۸۶، ص ۱۵ – ۱۶.
3. امام خمینی، سید روحالله، چهل حدیث، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۱، ص ۳۰۱؛ شهید ثانی، الرسائل، بغداد، مركز الأبحاث و الدراسات الإسلامیة، ۱۴۲۲ ق، ص ۲۸۴.
4.سید رضی، نهجالبلاغه، مص: صبحی صالح، قم، هجرت، ۱۴۱۴ ق، خطبه ۱۷۶: طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس.
5.همان، حکمت ۳۵۳.
6.شریفی، احمد حسین، اخلاق نقد، قم، نشر معارف، بهار ۸۳، ص ۹۷.
7.اکبری، محمود؛ اخلاق، قم، دانش حوزه، ۸۵، سوم، ص ۱۰۰ – ۱۰۱.