مجازات مرتد و آزادی عقیده
پرسش:
چرا با وجود اینکه در قرآن اکراه در دین نفی شده است فرزندان در جامعه اسلامی مجبور به انتخاب اسلام میشوند و چارهای جر انتخاب این دین ندارند و اگر بخواهند از اسلام خارج شوند و مسیحی بشوند، گرفتار مجازات ارتداد یعنی اعدام میشوند؟
پاسخ:
آزادی عقیده در اسلام، از مسلمات مذهبی است که در مقایسه با برخی از احکام و فروعات فقهی، همچون مجازات مرتد، پرسشهای مختلفی را پدید آورده است. در این مجال، به چیستی و اقسام و شرایط مرتد و انوع مجازاتش نمیپردازیم و صرفا به طرح نکاتی درباره آزادی عقیده در دین اسلام و نسبت آن با مجازات مرتد، بسنده میکنیم:
نکته اول:
آدمی از آن جهت که کودک است و به لحاظ عقلی به بلوغ نرسیده، متاثر از چارچوب فرهنگی خاصی است که والدین، تربیت فرزند را در آن چارچوب رقم میزنند. این امر، پدیدهای اجتناب ناپذیر است و راهی به رهایی از آن نیست چرا که در این مرحله، کودک هنوز به بلوغ عقلی نرسیده تا انتخاب عقلانی داشته باشد بلکه همواره در آن چارچوبی رشد میکند که دیگران برایش تعیین کردهاند؛ فرقی ندارد که این چارچوب، اسلامی باشد یا مسیحی یا سکولار. این مطلب منحصر به پرورش دینی و رفتاری نیست. در حوزه تغذیه و بهداشت فردی فرزند نیز ماجرا به همین شکل است. والدین با تحقیق و تجربهای که دارند، آنچه را که درست میدانند، انجام میدهند و فرزند اختیاری در آن سنین ندارد.
نکته دوم:
بسیاری از انسانها متاثر از تربیت خانوادگی و فرهنگ پیرامونی دوران کودکی، بعد از بلوغ عقلی نیز همان سبک فکری و رفتاری را دنبال میکنند و هیچ گاه آن نظام تربیتی و فکری را مورد چالش قرار نمیدهند؛ تا جایی که برخی از نظریه پردازان به این باور غلط رسیدند که انسانها به جبر محیطی مبتلا هستند و هر کاری که انجام میدهند، معلول شخصیت و عاداتی است که در دوران کودکی به آنها تلقین شده است.
روشن است چنین دیدگاهی قابل قبول نیست.(۱) شاهدش کسانی است که در محیط مسیحی پرورش یافتند ولی بعد از مدتی مطالعه و تحقیق، به دین اسلام گرویدند. برای نمونه، پروفسور لگنهاوزن، استاد فلسفه غرب در آمریکا، که بعد از مدتی به واسطه آشنایی با دین اسلام، مسلمان شد. بنابراین، تغییر کیش و آئین، خودش شاهدی است بر این که ما انسانها مختاریم و قادر هستیم بر عوامل محیطی غلبه یابیم و انتخاب دیگری داشته باشیم.
نکته سوم:
اینک، باید دید که در دین اسلام، آزادی انتخاب و تغییر دین، به رسمیت شناخته شده است یا خیر.
در دین اسلام، دین موروثی امری مذموم و ناپسند است. خداوند در آیات مختلفی، با مذموم دانستن تبعیت کافران از والدینشان، بر این امر تأکید کرده که علم و عقل محوریت دارند نه تبعیت از والدین: «و هنگامی كه به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل كرده است پیروی كنید، میگویند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی مینماییم. آیا اگر پدران آنها، چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند كرد)؟»(۲)
در آیه ۱۰۴ سوره مائده نیز همین مضمون مورد توجه قرار گرفته است.
لحن نکوهش آمیز و مذمت گونه قرآن نشان میدهد که باید به جای تبعیت از والدین، از عقل و علم پیروی کرد. همچنین، آیات و روایاتی در دست است كه در آنها پیروی از ظن و گمان نكوهش شده و در عوض، بر پیروی از علم و حقیقت تأکید شده است؛ مانند: « و بیشتر آنها، جز از گمان(و پندارهای بیاساس)، پیروی نمیكنند؛ (در حالی كه) گمان، هرگز انسان را از حقّ بینیاز نمیسازد(و به حق نمیرساند).»(۳)
گذشته از این که تحمیل عقیده نیز ممنوع بلکه اساسا نشدنی است؛ چنانکه آیه «لا إِكْراهَ فِی الدِّینِ»(۴) نیز به این حقیقت اشاره دارد.(۵) به تعبیر شهید مطهری، «اینكه قرآن میگوید در دین اجبار نیست، نمیخواهد بگوید دین را میشود با اجبار تحمیل كرد ولی با اینكه میشود با اجبار تحمیل كرد شما تحمیل نكنید بگذارید مردم بدون اجبار دیندار باشند، بلكه از این باب است كه دین را با اجبار نمیشود تحمیل كرد. آنكه با اجبار تحمیل بشود دین نیست.»(۶)
بنابراین، در دین اسلام، دین موروثی امری مذموم است و تحمیل عقیده نیز ممنوع بلکه نشدنی است؛ همچنین، محوریت در دین اسلام با علم و حقیقت است نه ظن و تقلید.
نکته چهارم:
اما در این صورت، ممکن است این اشکال به ذهن برسد که اگرچه دین اسلام با علم و تحقیق و امکان تغییر دین، مخالفت نکرده اما به واسطه مجازاتی که برای شخص مرتد در نظر گرفته، مانع از تحقیق راستین و تغییر دین میشود.
در پاسخ به این پرسش گفتنی است که دین اسلام نیز میپذیرد که امور اعتقادی از قبیل امور قلبی هستند و با زور و جبر به دست نمیآیند: «لا إِكْراهَ فِی الدِّینِ».(۷) از این رو، شخصی که تحقیق کرده اما به جهات مختلف، از اسلام روی برگردانده و به ارتداد رسیده است، اگر ارتداد خودش را اظهار نکند و باورهای دینی دیگران را تضعیف نکند، هیچ مجازات دنیوی و اخروی ندارد چرا که:
مجازات اخروی برای مرتدی است که عالم به حقانیت اسلام باشد ولی از آن روی برگرداند اما کسی که جاهل قاصر است مبتلا به عقوبت نمیشود: «خداوند هیچ كس را، جز به اندازه تواناییش، تكلیف نمیكند.»(۸)
مجازات دنیوی نیز به نظر مشهور، برای مرتدی است که ارتدادش را اظهار کرده است؛ چون اظهار ارتداد دارای آثار اجتماعی منفی و تضعیف باورهای دینی مردم و عدم پایبندی در اجرای قوانین دینی و بر هم خوردن نظم جامعه اسلامی است. در نتیجه، واکنش اسلام نیز این است که برای چنین شخصی مجازات در نظر بگیرد. بنابراین، تا زمانی که شخص تغییر دین را اعلام نکند، هیچ مجازاتی در دنیا، متوجه او نیست.(۹)
بنابراین، دین اسلام با این که خود را حق و عقلانی میداند، اما این آزادی را به مسلمانان داده که خودشان دین شان را انتخاب کنند و در این زمینه آزادند بلکه به این امر سفارش کرده هر کسی بر اساس علم و تعقل، دینش را برگزیند و از تقلید کورکورانه پرهیز نماید.
نکته پنجم:
البته درباره مجازات دنیوی مرتد، دیدگاهها و فروعات دیگری نیز مطرح شده است که در ادامه، به برخی از آنها اشاره میکنیم. توجه به این دیدگاهها از این جهت مهم است که نشان میدهد محققان در تفسیر و توضیح متون دینی در زمینه مجازات مرتد، دیدگاههای مختلفی دارند؛ از جمله اینکه:
برخی محققان معاصر، احکام مرتد را مخصوص اهل جُحود دانستهاند به این معنا که اگر فردی حقیقت را فهمید اما باز هم آن را از روی دشمنی انکار کرد، مستحق مجازات مرتد است؛ اما فردی که اسلام را حق نیافته و به همین جهت در حالت شک یا انکار است، او مستحق مجازات مرتد نیست، حتی اگر اصطلاحا او را کافر و خارج شده از اسلام بدانیم.(۱۰) برخی از محققان نیز بر این باورند که مجازات مرتد از تعزیرات و حکم ولایی و حکومتی و تغییرپذیر است که در صدر اسلام برای مقابله با فتنه و فریبکاری گروهی کفار و منافقان برای ضربه زدن به ایمان مؤمنان و گسست پیوند اجتماعی و ضربه به نظام سیاسی، از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله در نظر گرفته شد؛ اما به صورت کلی، مجازات مرتد بر اساس مصالح جامعه اسلامی و وابسته به شرایط محیطی است و به تشخیص حاکم بستگی دارد. چه بسا در زمانی، مرتد به آن شکل باید تعزیر شود و در زمان دیگر، به شکل دیگر و یا اصلا مجازات نشود و به حال خودش رها گردد.(۱۱)
نکته ششم:
اما درباره رابطه اسلام و مسیحیت و خروج از اسلام به مسیحیت نیز گفتنی است: اگرچه هر دو دین، خاستگاه الهی دارند اما مسیحیت به مرور زمان به تحریف دچار شد و آموزههای باطل فراوانی در آن راه یافت. توضیح مطلب اینکه، حضرت عیسی به تصدیق حواریون و یاران ویژه اش، فرستاده خدا به سوی مردم بود؛ اما پولس که حضرت عیسی را ندیده بود و روزگاری مخالف جریان مسیحیت بود و مسیحیان را آزار میداد، بعد از مدتی اعلام میکند مسیحی شده است و میبایست مسیحیت را تبلیغ نماید. او با تفسیر الوهی از حضرت عیسی، این دین الهی را تحریف کرد و حضرت عیسی را نه نماینده و فرستاده خدا، بلکه تجسدیافته خدا دانست که برای نجات بشر از گناه ارثی حضرت آدم، پا به زمین گذاشته تا با فدا کردن خود و به صلیب آویخته شدنش، انسانها را از پلیدی ذاتی و آن گناه ارثی نجات دهد! وی بر این باور بود که هر کس به این سرگذشت و فداکاری خدا و پسر خدا معتقد باشد و توحید را در عین تثلیث بپذیرد نجات یافته و نیازی به اجرای شریعت موسوی/یهودی ندارد چرا که شریعت مربوط به عهد قدیم خدا با انسان بود و حالا خداوند عهد جدیدی با انسانها بسته است! او با طرح این تفسیر اسطورهای و افسانهای از حضرت عیسی، طرفداران زیادی میان بت پرستان رومی یافت و تفسیر او از حضرت عیسی قرنها بعد، توسط کنستانتین، امپراتور روم، به عنوان قرائت اصلی و رسمی از مسیحیت رواج یافت و متاسفانه تاکنون نیز جریان غالب در جهان مسیحیت است.(۱۲)
بنابراین، همانطور که ملاحظه میفرمایید مسیحیت به عنوان یک دین الهی، به مرور زمان به عقاید باطل و تناقضآمیز (مثلا موجودی هم خدا باشد و هم انسان؛ خدا هم واحد باشد و هم سه تا) گرفتار شد و از مسیر حق منحرف شد و به همین جهت، خداوند در آیات فراوانی از قرآن، به نقد باورهای نادرست مسیحیان پرداخته است.(۱۳)
نتیجه:
با عنایت آنچه گذشت، روشن میشود:
در دین اسلام، آزادی انتخاب دین از مسلمانان سلب نشده است؛ اما چون دین اسلام دین حق است، روی برگرداندن از آن، شایسته نیست؛ خصوصا آنکه از اسلام خارج شویم و به مسیحیت وارد شویم؛ مسیحیتی که به سبب تحریفات پولُس، به آموزههای باطل آمیخته شده و خروج از اسلام و ورود به مسیحیت، خروج از راه مستقیم و ورود به بیراهههای گمراهکننده است.
اما به هر حال، اگر کسی فرضاً اسلام را دین حق نیافت و به مسیحیت ایمان آورد، وی تا زمانی که آن را علنی نکند، مستحق عذاب دنیوی یا اخروی نیست؛ بلکه به باور برخی از محققان معاصر، حتی اگر آن را علنی کند، چون از روی دشمنی نیست، مستحق مجازات نیست؛ بگذریم از اینکه، به باور برخی از محققان، مجازات مرتد از تعزیرات وابسته به نظر حاکم است و چه بسا زمانی لازم باشد و زمانی لازم نباشد و اینکه سابقا پیامبر در شرایط فتنه، چنین مجازات سنگینی را در نظر گرفت، لازم نمیکند که هر حاکم اسلامی، برای هر مرتدی، چنین مجازاتی را در نظر بگیرد بلکه باید شرایط را سنجید و متناسب با آن، تصمیم گرفت.
پی نوشتها:
1. بصیری، حمیدرضا و مریم گوهری، نقش وراثت در سرنوشت انسان از منظر قرآن و حدیث، فصلنامه سراج منیر، زمستان ۱۳۹۲ش، دوره ۴، شماره ۱۳، ص۱۰۵-۱۲۸.
2. سوره بقره، آیه ۱۷۰.
3. سوره یونس، آیه ۳۶.
4. سوره بقره، آیه ۲۵۶.
5. درباره این آیه، تفاسیر مختلفی گفته شده است. برای مطالعه تفاسیر موجود درباره این آیه، رک: سروش، محمد، آزادی، عقل و ایمان، دبیرخانه مجلس خبرگان، مركز تحقیقات علمی، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۷-۱۵۹.
6. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۸ش، ج۲۰، ص۳۲۶.
7. سوره بقره، آیه ۲۵۶.
8. سوره بقره، آیه ۲۸۶.
9. برای مطالعه بیشتر، رک: سروش، محمد، آزادی، عقل و ایمان، دبیرخانه مجلس خبرگان، مركز تحقیقات علمی، ۱۳۸۱ش، ص۲۷۰-۲۷۳.
10. همان، ص۲۷۳-۲۷۴.
11. در مجازت تعزیزی، همیشه باید شرایط را در نظر گرفت: مرتد گاهی از روی شک و جهل و تحقیق مرتد میشود و گاهی از روی دشمنی؛ گاهی منشا فکری دارد و گاهی منشا سیاسی؛ گاهی فردی است و گاهی گروهی؛ گاهی در دوران تأسیس حکومت اسلامی است و گاهی در زمان تثبیت؛ گاهی مرتد در سرزمین اسلامی میزیسته و گاهی به جهت حضور در سرزمین کفار مرتد شده؛ گاهی حاکم برای اجرای حکم مبسوط الید است و گاهی نه؛ مرتد گاهی علیه حکومت میایستد و گاهی عملا در همان چارچوب زندگی میکند؛ گاهی ارتدادش در جامعه بسیار موثر است و گاهی تاثیر چندانی ندارد؛ گاهی ارتداد به جهت فضای مسموم رسانهای برای گروهی از مردم پیش میآید؛ گاهی ارتداد برای کسی پیش میآید که ورودش به اسلام به جهت اکراه و جبر آشکار و پنهان بوده؛ گاهی مجازات مرتد به شیوه سابق، مفاسد دیگری به دنبال دارد و گاهی نه. همه اینها به جهت تناسب جرم و کیفر، باید در مصلحتسنجی حاکم و اجرای تعزیر و میزان و مقدار مجازات لحاظ شود.(همان، ص۳۰۲- ۳۰۵)
12. برای مطالعه بیشتر، رک: خواص، امیر، پولس و الوهیت عیسی مسیح، مجله معرفت ادیان، بهار ۱۳۸۹ش، شماره۲؛ آریا، جواد و مجید ملایوسفی، نقدی بر قرائت پولس از مسیحیت، جستارهای فلسفه دین، پاییز و زمستان ۱۳۹۱ش، شماره ۲؛ اسدی، علی، خدای سه گانه: سیر پیدایش و تحول عقیده تثلیث و نگرش انتقادی قرآن کریم به آن، مجله معرفت ادیان، پاییز ۱۳۸۹ش، شماره ۴.
13. سوره نساء، آیه ۱۷۱.