قوانين ثابت اسلام
دنياي متغير با قوانين ثابت اسلام چگونه سازگار است؟
معمولا قوانین برخاسته از نیازهای جامعه و مردم آن است. نیازهای جامعه را می توان به دو بخش کلان تقسیم کرد: نیاز های ثابت؛ که سر چشمه این طیف از نیازها، طبیعت جسم، روح و زندگی اجتماعی انسان است. و نیازهای متغیر؛ این دسته از نیازهای انسان که منشأ آ ن نیازهای ثابتند، عبارت است از: نیازمندی به انواع ابزار وسائل زندگی که در هر عصر و .... قوانین و مقرات دین اسلام که برای پاسخ¬گویی به نیازهای جامعه بشری اند، طبعا به تبع نیازهای او به دو قسم ثابت و متغیر تقسیم می شوند. ـ آن بخش از قوانین اسلامی که کلی، دائمی و تغییر ناپذیر است، از نوع قوانین حاکم بر طبیعت جهان آفرینش و برخاسته از عمق نیازهای اولی و واقعی انسان می¬باشد. عدالت، آزادی، احسان به د یگران، دعوت به فراگیری دانش، پاک نگهداشتن حریم انسان از اخلاق و آداب ناپسند و...، همیشه زنده خواهند بود و کلیات مربوط به آن، هیچ ارتباطی به تجدد و توسعه فرهنگی و پیشرفت جامعه انسانی ندارد؛ زیرا مقررات دین برای حقیقت انسان وضع شده اند و آن، همیشه ثابت و نیازمند به چنین مقرراتی می¬باشد. ـ اما قوانین و احکامی که جنبه موقتی یا محلی دارند، همگام با تحولات اجتماعی و تغییر زمان، مکان و شرایط تغییر پیدا می¬کنند. البته تغییر و تبدل این دست از قوانین بر اساس رعایت مصالح و مفاسد عمومی، و از سوی کارشناس در امور دینی صورت می¬گیرد و او با مراجعه به اصول ثابت و قوانین کلی اسلامی حکم هر مسأله جدید را استخراج و استنباط می¬کند. تغییر احکام، گاه از ناحیه تزاحم و تنافی دو حکم ناشی می¬شوند، گاهی تغییر حکم به دلیل عوض شدن و تغییر موضوع است، و گاهی هم تغییر قوانین، از باب اختیار حاکم اسلامی و احکام حکومتی است. تغییر حکم منشأهای دیگری نیز دارد که ذکر همه آن¬ها لازم نیست. ضمنا در زمینه پویایی احکام و قوانین، توجه به جایگاه مجتهد و اجتهاد اسلامی از اهمیت بسزایی برخوردار است. ـ می توان رمز نو بودن همیشگی قوانین اسلامی و پاسخ¬گویی آن به مسائل هر عصر را چنین برشمرد: اولاً: این دین نیازهای واقعی هر عصر و زمان را بر طرف می¬سازد؛ زیرا قوانین آن بر اساس فطرت مشترک انسان قرار داده شده و روح زندگی انسانیت مورد نظر قانون¬گذار بوده است. ثانیاً: دین اسلام اهمیت و اصالت فوق العاده¬ای برای عقل قائل شده؛ به گونه¬ای که در مباحث فقه اسلامی عقل یکی از منابع استنباط احکام فرعی، جزئی و متغیر از اصول و قوانین کلی و ثابت محسوب می¬شود و همین جایگاه عقل به فقه اسلامی و فقیه توانایی داده تا احکام مسائل جدید را به نحو درست استنباط و بیان کند. (1) (1) ر.ک: "اسلام و مقتضیات زمان"، استاد شهید مطهری، ج 1 و 2؛ "تفسیر نمونه"، ج 17، ص 345 و 346؛ "پیام قرآن" مکارم شیرازی، ج 8، ص 419 و 421.
لينك بحث اصلي : http://www.askquran.ir/showthread.php?t=26228