قبر و برزخ
وقتي انسان را در قبر می گذارند و مي روند و نكير و منكر مي آيند چه اتفاقاتی می افتد؟ نكير و منكر چه سوالاتی را از ما می پرسند و نحوه پاسخگوئی ما به آن ها چگونه خواهد بود؟
«حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ»؛ (آن ها هم چنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد، مى گويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد! شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى گويند) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى گويد (و اگر بازگردد، كارش هم چون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند!(1) از آن جهت که عالم برزخ مرتبه اى بالاتر از این جهان، و محیط بر این جهان است، درک حقیقت زندگى عالم آخرت و آگاهى از جهان برزخ به طور کامل براى ما که محدود به عالم ماده هستیم ممکن نیست. قرآن کریم نیز به اصول کلى مربوط به عالم قبر و برزخ پرداخته و جزئیات مربوط به آن را بیان نکرده است، لذا بایستی برای اطلاع از آن جزئیات، از روایات معصومین (علیهم السلام) کمک گرفت. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «اَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمْ فى الْبَرْزَخِ»؛ من از برزخ درباره شما مى ترسم. رواى سؤال کرد: «ما الْبَرْزَخُ»؛ برزخ چیست؟ حضرت فرموند: «أَلْقَبْرُ مُنْذُ حِینَ مَوْتِه إلى یَوْمِ القِیامَة»؛ برزخ همان قبر است از آن زمانى که انسان مى میرد تا روز قیامت.(2) در حدیث دیگرى از امام سجاد (علیه السلام) در این زمینه آمده: «إنَّ ألْقَبْرَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ الْنِیرانِ»؛ قبر باغى از باغ هاى بهشت، یا حفره اى از حفره هاى دوزخ است.(3) ـ چگونگی زندگی برزخی در این باره می توان گفت روح انسان بعد از پایان زندگى دنیا در جسم لطیفى قرار مى گیرد که از بسیارى عوارض جسم مادى بر کنار است، ولى از آن نظر که شبیه این جسم مادى عنصرى است به آن بدن مثالى یا قالب مثالى گویند که نه کاملا مجرد است و نه مادى محض؛ بلکه داراى یک نوع تجرد برزخى است. جسم مثالى چنان که از نامش پیدا است شبیه این بدن است ولى این ماده کثیف عنصرى را ندارد، بلکه جسمى است لطیف، نورانى و خالى از مواد و عناصر شناخته شده این جهان مادى. بنابر اين در برزخ هم عذاب و فشار قبر و هم شادى ها همه با قالب مثالى و بدن سبک صورت مى گيرد و لذا اگر مرده اى را سوزاندند و خاكسترش را به باد دادند، يا مرده اى را درنده اى خورد و يا به دريا انداختند و اصلاً براى او قبرى نبود، باز هم فشار و عذاب قبر يا لذت و شادى خواهد داشت، چون اين امور مربوط به روح و آن بدن مثالی و لطيف است. ـ نکیر و منکر هنگامى که انسان را در قبر می گذارند دو فرشته از فرشته هاى الهى به سراغ او مى آیند، از این دو فرشته به عنوان ناکر و نکیر، و نیز منکر و نکیر، و هم چنین بشیر و مبشر یاد شده است. در یکی از دعاهای هر روز ماه رجب، چنین آمده: «وَ تَوَلَّ أَنْتَ نَجَاتِي مِنْ مُسَاءَلَةِ الْبَرْزَخِ وَ ادْرَأْ عَنِّي مُنْكَرا وَ نَكِيرا وَ أَرِ عَيْنِي مُبَشِّرا وَ بَشِيرا»؛ از پرسش و پاسخ برزخ رهايى ام بخش، و نكير و منكر دو فرشته مأمور بر سؤال مردگان را از من دور كن، و مبشر و بشير را كه مژده دهندگان سعادتند به من بنمايان.(4) در روایتی امام صادق (علیه السلام) در مورد نکیر و منکر صحبت می کردند که شخصی از ایشان پرسید: آیا آن دو ملک بر مؤمن و کافر با یک صورت وارد می شوند؟ حضرت فرمودند: خیر.(5) شيخ مفيد(ره) می گوید اگر نام دو ملک كافر، نكير و ناكر است به خاطر اين است كه كافر منكر حق است و منكر آن ملائكه، و از آمدن آن ها ناخشنود است؛ و دو ملک مؤمن مبشر و بشير است چون آن دو رضايت و ثواب خدا را بر او بشارت می دهند.(6) البته برخی می گویند منكر و نكير و مبشر و بشير چهار ملک نيستند، بلكه دو فرشته اند که به حسب حال میت، با حالتی متفاوت نزد او می آیند. در نظر كافر با صورت ها و هيبت هايى وحشتناک ظاهر می شوند و در نظر مؤمـن با چهره اى زيبا و بوى خوش نمایان می شوند.(7) ـ سؤال قبر در روایتی از امام سجاد (علیه السلام) آمده: بدان! نخستین چیزى که آن دو فرشته از تو سؤال مى کنند: از پروردگارت که مى پرستیدى؟ و از پیامبر که به سوى تو فرستاده شده؟ و از دینى که به آن پایبند بودى؟ و از کتابى که آن را مى خواندى؟ و از امامى که ولایتش را پذیرفته بودى؟ سپس از عمرت سؤال مى کنند که در کدام راه بر باد دادى؟ و از اموالت که از کجا آوردى و در کجا مصرف کردى؟ جانب احتیاط را نگه دار و درباره خود بیندیش! و قبل از آزمایش و سؤال و امتحان، پاسخ را آماده کن. اگر با ایمان و متقى و آگاه به دین و پیرو صادقین و موالى اولیاء الله باشى، خداوند پاسخ لازم را به تو تلقین مى کند، و زبانت را به حق مى گشاید، و جواب خواهى داد، و در این هنگام از سوى خدا بشارت جنّت و رضوان و خیرات فراوان به تو داده مى شود، و فرشتگان الهى با روح و ریحان از تو استقبال مى کنند. و اگر چنین نباشد زبانت به لکنت مى افتد و دلیلت باطل مى شود و از دادن پاسخ فرو مى مانى و نابینا مى شوى، و بشارت به آتش داده مى شوى، و فرشتگان عذاب به استقبال تو مى آیند!... .(8) نکته: از قرائن موجود در روایات بر مى آید که سؤال و جواب قبر یک سؤال و جواب ساده و معمولى نیست که انسان هر چه مایل باشد در پاسخ آن بگوید؛ بلکه سؤالاتى است که پاسخ آن از درون جان انسان، و از باطن عقائد هرکس مى جوشد، و تلقین اموات کمکى به جوشش آن است نه این که بتواند مستقلا اثر بگذارد، گوئى جوابى است از عمق تکوین و حقیقت باطن.(9) ـ فشار قبر فشار قبر براى همه بدون استثناء وجود دارد، منتهى در بعضى شدید است و کیفر اعمال محسوب مى شود، و در بعضى ملایم تر و به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهى ها است. در حدیثى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در هنگام دفن صحابى معروف ـ سعد بن معاذ ـ چنین آمده: «اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ مُؤْمِن اِلاّ وَ لَهُ ضَمَّةٌ»؛ هیچ مؤمنى نیست مگر این که فشارى در قبر دارد!(10) در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده: «ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ کَفّارَةٌ لِما کانَ مِنْهُ مِنْ تَضییعِ النّعمِ»؛ فشار قبر براى مؤمن کفّاره ضایع کردن نعمت ها از ناحیه او است!(11) ولى از حدیث دیگرى استفاده مى شود که بعضى از مؤمنان مطلق فشار قبر ندارند، و حتّى فشار قبر سعدبن معاذ به خاطر کج خلقى او با خانواده اش بود: «اِنَّهُ کانَ فى خُلْقِهِ مَعَ اَهْلِهِ سُوْءٌ».(12) لذا در اخبار آمده است کسانى که بعضى از اعمال خیر، مانند انجام چند حج، یا مردن در شب جمعه، و یا مداومت بر بعضى از سوره هاى قرآن یا بعضى اذکارداشته باشند از فشار قبر در امانند.(13) به هر حال به نظر مى رسد که فشار قبر اولین نقطه از کیفرهاى عالم برزخ است.(14) ـ احوالات اهل قبور حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: مردم! اگر آن ها را در انديشه خود بياوريد، يا پرده ها كنار رود، مردگان را در حالتى مى نگريد كه حشرات گوش هايشان را خورده، چشم هايشان به جاى سرمه پر از خاک گرديده، و زبان هايى كه با سرعت و فصاحت سخن مى گفتند پاره پاره شده، قلب ها در سينه ها پس از بيدارى به خاموشى گراييد، و در تمام اعضاى بدن پوسيدگى تازه اى آشكار شد، و آن ها را زشت گردانيد، و راه آفت زدگى بر اجسادشان گشوده شد، همه تسليم شده، نه دستى براى دفاع، و نه قلبى براى زارى دارند. و آنان را مى بينى كه دل هاى خسته از اندوه، و چشمهاى پرشده از خاشاک دارند، در حالات اندوهناک آن ها دگرگونى ايجاد نمى شود و سختى هاى آنان برطرف نمى گردد.(15) ـ گفتار قبر به مومن و كافر امام صادق (عليه السلام) فرمودند: هيچ قبرى نيست مگر اين كه هر روز سه بار مى گويد من خانه خاک هستم، من خانه بلا و پوسيدن هستم، من خانه كرم هستم. وقتى كه بنده مومن وارد قبر مى گردد، زمين قبر به او مى گويد: مرحبا، خوش آمدى، سوگند به خدا، من تو را دوست داشتم، در آن وقت كه بر روى من راه مى رفتى تو اكنون در شكم من قرار گرفتى، بيشتر تو را دوست دارم، و به زودى نشانه دوستى مرا در مى يابى. در اين هنگام به اندازه ديد چشمش، قبر او وسيع مى گردد، و درى در قبر به روى او گشوده مى شود، و او جايگاهش را در بهشت مى نگرد و از آن در، مردى بيرون مى آيد كه هيچ چشمى زيباتر از او نديده است، او به آن مرد مى گويد: اى بنده خدا! من هرگز چيزى را زيباتر از تو نديده ام، تو كيستى؟ آن مرد زيبا در پاسخ مى گويد: "أَنَا رَأْيُكَ الْحَسَنُ الَّذِي كُنْتَ عَلَيْهِ وَ عَمَلُكَ الصَّالِحُ الَّذِي كُنْتَ تَعْمَلُه"؛ من رأى نيک تو هستم كه داراى آن بودى، و كارهاى شايسته تو هستم كه در دنيا انجام داده اى. سپس روح او گرفته مى شود، و در بهشت و در جايگاه مناسب خود نهاده مى گردد. سپس به او گفته مى شود: "نَمْ قَرِيرَ الْعَيْن"؛ بخواب و بيارام در حالى كه چشمت روشن است و شادمان هستى. از آن پس همواره، نسيمى از بهشت، بر جسد او مى وزد، كه او لذت و بوى خوش آن را تا روز فرا رسيدن قيامت مى يابد. ولى وقتى جسد كافر را در ميان قبر مى گذارند، زمين قبر به او مى گويد: نه خوش آمدى و نه به جا آمدى، سوگند به خدا تو را در آن هنگام كه بر روى من راه مى رفتى دشمن داشتم، و اكنون كه در شكم من قرار گرفتى، دشمنيم به تو بيشتر است، و به زودى نشانه دشمنى مرا مى نگرى. آن گاه قبر، او را فشار مى دهد و جسد او را خورد و خاكستر مى نمايد، و او را به همان خاكى كه قبلا بود باز مى گرداند، و درى از دوزخ به روى او گشوده مى شود، او جايگاهش را در دوزخ مى نگرد، سپس مردى بسيار زشت، از آن دور وارد مى گردد، او به آن مرد مى گويد: اى بنده خدا تو كيستى؟ آن مرد، در پاسخ مى گويد: "أَنَا عَمَلُكَ السَّيِّئُ الَّذِي كُنْتَ تَعْمَلُهُ وَ رَأْيُكَ الْخَبِيث"؛ من كردار زشت تو هستم كه در دنيا انجام مى دادى، و رأى ناپاك تو مى باشم. سپس روح او گرفته مى شود و در جايگاه خود در دوزخ، نهاده مى گردد، آنگاه همواره باد مسمومى از آتش، بر جسد او مى وزد، و او درد و سوزش آن را تا قيامت، در مى يابد. و خداوند 99 مار بر روح او مسلط كند او را مى گزند، مارهائى كه از نوع مارهاى روى زمين نيست. كه اگر در روى زمين چنان مارى بيايد و در زمينى بدمد در آن زمين گياه رويده نمى شود.(16) قرآن کریم می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»؛ و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت و روز قيامت، او را نابينا محشور مى كنيم!(17) طبق برخی روایات، این "معیشت ضنک" (زندگی سخت)، مربوط به عالم برزخ است. علامه مجلسی (ره) روایتی از امام سجاد (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند: «این زندگی سخت در عالم برزخ است». سپس علامه می گوید مراد از این زندگی سخت، عذاب قبر است زیرا قیامت را در آیه بعد از آن ذکر کرده است، و بسیاری از مفسران گفته اند نمی توان گفت مراد از زندگی سخت، بدی حال در دنیا است زیرا بسیاری از کافران در دنیا معیشت و زندگی راحتی دارند.(18) مجمع البیان نیز از قول ابن مسعود و تعدادی دیگر، این آیه را اشاره به عذاب قبر می داند.(19) ـ محل دفن مردگان مرده اگر زمينه لازم را داشته باشد، از همسايگان نيكوكار كسب فيض مى كند. در روايتى از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده: «ادْفِنُوا مَوْتَاكُمْ وَسْطَ قَوْمٍ صَالِحِينَ، فَإِنَّ الْمَيِّتَ يَتَأَذَّى بِجَارِ السُّوءِ، كَمَا يَتَأَذَّى الْحَيُّ بِجَارِ السُّوءِ»؛ مردگان خود را در ميان مردمان نيك به خاك بسپاريد، زيرا مرده نيز همچون زنده از همسايه بد رنج مى برد.(20) روایتی دیگر: چون مؤمن بميرد، گورها از مرگ او زيبا و روشن مى شود، و هيچ قطعه اى از خاک گورستان نيست، مگر اين كه آرزو مى كند او در آن جا دفن شود. و هرگاه كافر بميرد گورها از مرگ او تاريک مى شوند و هيچ قطعه اى از خاک گورستان نيست، مگر اين كه از دفن او در خود به خدا پناه مى برد.(21) روایت سوم: حضرت على(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ما دستور دادند مردگانمان را در ميان مردمانى صالح به خاک بسپاريم، زيرا مردگان نيز هم چون زنده ها از همسايه بد رنج مى برند.(22) ـ هدیه برای مردگان يكى از عوامل سعادت و رفاه در برزخ، هدايايى است كه از دنيا براى مردگان فرستاده مى شود. پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: مرده در قبر هم چون انسانى است كه در حال غرق شدن است و هر لحظه به انتظار رسيدن كمكى است، گاهى چشم به دعاى اين و آن دارد، و همين كه مى بيند شخصى در حق او و براى نجات او دعاى خير و استغفارى كرد، از اين كه تمام دنيا را به او بدهند شادتر مى شود. سپس فرمودند: «اِنّ هَدايَا الاَحياءِ لِلاَمواتِ الدّعاءُ والاِستِغفارُ»؛ از جمله هديه هايى كه مى توانند زنده ها براى مردگان بفرستند، دعا و استغفار براى آنان است.(23) امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: مرده به خاطر طلب رحمت و آمرزشى كه براى او مى شود شادمان مى گردد همان گونه كه زنده بوسيله هديه اى كه به او مى دهند خوشحال مى گردد.(24) هم چنین در روایت آمده: هر گاه مسلمانى كار خيرى براى مرده اى انجام دهد، هم آن ميّت از آن بهره مند مى شود و هم كسى كه آن عمل را انجام داده مورد لطف قرار مى گيرد.(25) امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هر كه قبر مؤمنى را زيارت كند و در كنار آن هفت مرتبه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» بخواند، خداوند او و صاحب قبر را مى آمرزد.(26) ـ رابطه ارواح با این جهان روایات متعددى وجود دارد که نشان مى دهد روح به هنگام انتقال به عالم برزخ به کلى از دنیا بریده نمى شود، بلکه گهگاه با آن ارتباط برقرار مى کند. در روایات داریم که مردگان اعم از افراد با ایمان و بى ایمان گهگاه به دیدار خانواده خود مى آیند، مؤمنان تنها خوبى ها و خوشى هاى خانواده خود را مى بینند و خوشحال مى شوند، و کافران تنها بدى ها و ناخشنودى ها را می بینند و غمگین مى شوند. به چند روایت توجه نمایید: 1. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: مرده مؤمن، با خانواده اش دیدار می کند و فقط آن چه را که خوشحالش می کند می بیند و آنچه را که ناراحتش می کند نمی بیند؛ اما مرده کافر، با خانوده اش دیدار می کند و آنچه را شادش می کند نمی بیند، اما آنچه را که ناراحتش می سازد می بیند. برخی از مردگان هر شب جمعه به دیدار خانوده می آیند و برخی به مقدار عمل خود.(27) 2. هر مؤمن و کافری هنگام اذان ظهر به دیدار خانواده اش می آید، پس اگر [مؤمن] خانواده اش را ببیند عمل صالح انجام می دهند، خدا را شکر می کند، و کافر اگر ببیند خانواده اش عمل صالح انجام می دهند، حسرت می خورد.(28) 3. اسحاق ابن عمار از امام رضا (علیه السلام) پرسید: آیا انسان مؤمن که مرده است، به دیدار خانواده اش می آید: فرمود: آری! پرسید: هر چند وقت می آید؟ فرمود: بر حسب فضایلی که دارد، فرق می کند، بعضی از آن ها، هر روز به دیدار خانواده شان می آیند، بعضی هر دو روز، برخی هم هر سه روز می آیند و ... . در ادامه کلامشان فرمودند: کسی که پایین ترین درجه فضیلت را دارد، هر هفته یک بار، روز جمعه به دیدار خانواده اش می آید. گفتم: در چه ساعتی از روز به دیدارشان می آید؟ فرمود: اول اذان ظهر، در این زمان خداوند او را به همراه فرشته ای می فرستد که به خانواده اش سر بزند و فقط چیزهایی را که خوشحالش می کند نشانش می دهد و بدی ها را از او می پوشاند و با نشاط بر می گردد.(29) ـ نگران برزختان باشید امام رضا (علیه السلام) فرمودند: خداوند تبارک و تعالی، مؤمن را داخل آتش نمی کند در حالی که وعده بهشت به او داده است، و کافر را از آتش خارج نمی کند در حالی که وعده آتش و جاودانه بودن در آن را به او داده است.(30) هم چنین امام صادق (عليهالسلام) مي فرمايند: به خدا سوگند هرگز دو نفر بلكه حتي يک نفر از شما شيعيان، داخل آتش نخواهد شد.(31) ضمنا شفاعت در قیامت را هم به این موارد اضافه کنید. لذا اهلبیت می فرمایند نگران قیامت و بهشت و جهنمتان نباشید زیرا همه شیعیان ما سرانجام بهشتی هستند، بلکه نگران برزختان باشید. در برزخ است که بایستی تصفیه شویم و آلودگی های گناهان از ما زدوده شود تا لایق بهشت و جنة الهی شویم. ـ عوامل رفع نگرانی در قبر برای رفع این نگرانی از همین الآن و در زندگی دنیوی بایستی به فکر بود. ایمان صحیح و عمل صالح است که در همه مراحل پس از مرگ همراه انسان است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هنگامی که انسان از دنیا می رود و او را در میان قبرش می نهند، شخصی در برابر او مجسم می شود و می گوید: ما سه چیز بودیم: 1ـ رزق و روزی تو که با فرا رسیدن مرگ تو، قطع شد. 2ـ بستگان تو که تو را در این جا نهادند و از تو روی برگرداندند و رفتند. 3ـ و من عمل تو هستم که همراه تو باقی هستم، با این که من نزد تو بی ارزشتر از دو چیز دیگر بودم.(32) در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) فرمودند: شش چیز است که مؤمن بعد از مرگش از آن بهره مى گیرد: فرزند شایسته اى که استغفار براى او کند، قرآنى که مردم در آن بخوانند، چاه آبى که حفر کرده، درختى که نشانده، آب جارى که در اختیار مردم بگذارد، سنتّ نیکى که بعد از وى به آن عمل شود.(33) از جمله مواردی که می تواند در خصوص قبر و احوالات آن، تاثیر مخصوص داشته باشد عبارت است از: نماز شب؛ امام رضا (علیه السلام) فرمودند: کسی که نماز شب بخواند و در قنوت نماز "وتر" هفتاد بار استغفار کند، از عذاب قبر پناه داده می شود.(34) کامل نمودن رکوع؛ «مَنْ أَتَمَّ رُكُوعَهُ لَمْ تَدْخُلْهُ وَحْشَةٌ فِي الْقَبْر»؛ کسی که رکوع نمازش را کامل انجام دهد، وحشت قبر به او نمی رسد.(35) انجام حج؛ «مَنْ حَجَّ أَرْبَعَ حِجَجٍ لَمْ تُصِبْهُ ضَغْطَةُ الْقَبْرِ أَبَدا»؛ کسی که چهار بار حج انجام دهد، هرگز فشار قبر به او نرسد.(36) البته انجام برخی کارها توسط دیگران نیز می تواند به حال مرده تأثیرگذار باشد، مانند خواندن نماز وحشت، نهادن دو چوب تر همراه میت، ریختن آب بر روی قبر پس از دفن، خواندن هفت بار سوره قدر برای میت، و ... . ـ عوامل ایجاد فشار قبر حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: عذاب قبر از سخن چینی، و پرهیز نکردن از بول، و دوری مرد از زنش حاصل می شود.(37) در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده: فشار قبر برای مؤمن کفاره برای نعمت هایی که تضییع نموده است.(38) ابن عباس روایت کرده است که عذاب قبر سه ثلث است: یک سوم برای غیبت، و یک سوم برای سخن چینی، و یک سوم برای بیاحتیاطی در تطهیر بول.(39) عذاب قبر از سخن چینی و غیبت و دروغ حاصل می شود.(40) امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: مردی از عالمان یهود را در قبرش می نشانند و به او می گویند ما صد تازیانه به تو می زنیم. می گوید من طاقت ندارم. پس کم کردند تا رسیدند به یک تازیانه. او می گوید به چه سبب مرا می زنید؟ می گویند به سبب آن که روزی بدون وضو نماز خواندی، و بر ضعیفی گذشتی و او را یاری نکردی، پس او را یک تازیانه از عذاب خدا زدند که قبرش مملو از آتش شد.(41) امام صادق (علیه السلام) میفرماید: اگر مؤمنی توانایی بر آوردن حاجت مومنی را داشته باشد و بر نیاورد خداوند در قبر بر او مار عظیمی را که شجاع نام دارد مسلط می کند تا پیوسته انگشتان او را بگزد.(42) خلاصه: برخی از مواردی که در روایات بعنوان اسباب و عوامل عذاب و فشار قبر ذکر شده عبارتند از: سخن چینی، عدم احتراز از بول و نجاسات، بد رفتاری با خانواده، کمک نکردن به هم نوع، کفران نعمت، غیبت، دروغ، سبک شمردن نماز، و بی اعتنایی به ضعیف. ـ برزخ و کلاس درس در برزخ، برخی از کمبودهای تعلیم و تربیت افراد مؤمن، جبران می شود. لذا گرچه آن جا جای عمل نیست ولی محل بیشتر شدن معرفت و فزونی آگاهی است. امام كاظم (علیه السلام) می فرمايند: هر كه از دوستان و شيعيان ما بميرد و قرآن را خوب نداند در قبر به او ياد دهند تا خداوند بدان وسيله درجه اش را بالا برد. زيرا درجات بهشت برابر با آيات قرآن است به او گفته شود بخوان و بالا رو، پس می خواند و بالا می رود.(43) روایتی دیگر: «إنَّ أطفالَ شيعتنا مِنَ المُؤمنين تربيهم فاطمة علیها السلام»؛ امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: کودکان شیعیان از ما مؤمنین را فاطمه سلام اللّه علیها (در برزخ) تربیت می کند.(44) لذا مستفاد از روایات این است که در برزخ هم تعلیم و تربیت و تصفیه بعضی ناخالصی ها وجود دارد.
________
(1) مؤمنون/ 99 و 100.
(2) کلینی، كافی، ج 3، ص 242، حدیث 2.
(3) البرهان في تفسير القرآن، ج 4، ص 36.
(4) مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، دعای هر روز ماه رجب.
(5) كافی، ج 3، ص 239.
(6) اعتقادات الإمامية و تصحيح الاعتقاد، ج 2، ص 99.
(7) ر.ک: بحار الأنوار، ج 56، ص 234؛ "فرشتگان و تحقیقی قرآنی، روایی و عقلی"، علیرضا رجالی تهرانی، فصل سوم: اصناف و مراتب فرشتگان ـ نکیر و منکر.
(8) كافی، ج 8، ص 73.
(9) مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 5، ص 468.
(10) بحارالانوار، ج 6، ص 221، ح 19.
(11) أمالی الصدوق، ص 540، ح 2.
(12) علل الشرائع، ج 1، ص 310؛ بحارالأنوار، ج 70، ص 299.
(13) وسائل الشیعه، ج 5، ص 65، ح 13؛ و جلد 11، ص 12، ح 16؛ و ص 130، ح 25.
(14) پیام قرآن، ج 5، ص 469.
(15) نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه 221.
(16) كافی، ج 3، ص 241 و 242.
(17) طه/ 124.
(18) بحارالانوار، ج 6، ص 215.
(19) مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج 7، ص 55.
(20) کنزالعمال، 42371؛ میزان الحکمه، ترجمه فارسی، شماره 19371.
(21) کنزالعمال، 42375؛ میزان الحکمه، ترجمه فارسی، شماره 19372.
(22) کنزالعمال، 42916؛ میزان الحکمه، ترجمه فارسی، شماره 19378.
(23) محجة البیضاء، ج 8، ص 291.
(24) من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 183.
(25) من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 185.
(26) جامع الأخبار، ص 168؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 199.
(27) كافی، ج 3، ص 230، ح 1.
(28) كافی، ج 3، ص 230، ح 2.
(29) كافی، ج 3، ص 231، ح 5.
(30) الخصال، ج 2، ص 608.
(31) كافی، ج 8، ص 78، ح 32.
(32) كافی، ج 3، ص 241.
(33) الخصال، صدوق، ج 1، ص 323، ح 9.
(34) بحارالانوار، ج 87، ص 161، ح 53.
(35) كافی، ج 3، ص 321، ح 7.
(36) الخصال، ج 1، ص 216، ح 7؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 217، شماره 2209.
(37) علل الشرائع، ج 1، ص 309.
(38) علل الشرائع، ج 1، ص 309.
(39) بحارالانوار، ج 72، ص 261.
(40) بحارالانوار، ج 72، ص 259.
(41) علل الشرائع، ج 1، ص 309.
(42) بحارالانوار، ج 71، ص 319؛ كافی، ج 2، ص 194، ح 5 و ح 13، با اندک تفاوتی در تعبیر.
(43) كافی، ج 2، ص 606، ح 10.
(44) تفسير القمي، ج 2، ص 332.