فصل اول علوم قرآنی

.
وحى

l: وحى چیست؟

n: وقتى خدا مى خواهد مطلبى را به
پیامبران بفهماند،از راهى که براى ما قابل درک نیست پیامش را به آنان منتقل مى کند.
در واقع براى دریافت سخن خدا بین او و پیامبرانش ارتباطى معنوى ایجاد
مى شود،که به این ارتباط وحى مى گویند:[1]

علامه طباطبایى، که
یکى از بزرگ ترین مفسران جهان اسلام و تشیع است در کتاب تفسیر المیزان در تعریف وحى مى نویسد:
«وحى القاى معنا ]و فهماندن آن[ به کسى است
که باید پیام را دریافت کند (پیامبر); به گونه اى که دیگران از دریافت آن
پیام عاجز و ناتوان باشند».[2]

l: انواع «وحى» را توضیح دهید:

n: قبل از پاسخ به این پرسش بهتر است در معناى
آیه 51 شورى دقت کنیم; آن جا که مى گوید:

هیچ آدمى را نرسد (در این مقام قرار نمى گیرد)
که با خداى خود سخن بگوید، مگر با وحى یا از پس پرده، یا فرستاده اى
(فرشته اى) فرستد، پس به فرمان او آن چه خواهد ]به وى[ وحى کند، همانا او والا مرتبه و با حکمت است.

با توجه به این آیه انواع
وحى سه گونه است:

الف. وحى مستقیم;
یعنى دریافت مطالب الهى بدون واسطه فرشته; در این صورت وقتى پیامبر
اکرم مى خواست وحى الهى یعنى قرآن را دریافت کند، فشار و سختى زیادى را
تحمل مى کرد. این سختى به خاطر بزرگى وحى الهى بود، که جسم انسان تاب و تحمل
آن را نداشت. حضرت محمد با آن که از کوه استوارتر و ثابت قدم تر بود، در عین
حال تحمّل و دریافت وحى مستقیم براى او طاقت فرسا و سخت بود.

ب. وحى غیر مستقیم;
یعنى دریافت وحى با واسطه قرار گرفتن جبرئیل (فرشته خدا). در این صورت جبرئیل بر
حضرت پیامبر نازل مى شد و وحى الهى را به آن حضرت ابلاغ مى کرد.

ج. وحى از پشت
حجاب;در این نوع، کلام الهى به گوش رسول خدا مى رسید، به گونه اى که جز
او کسى نمى شنید. همان طور که حضرت موسى در هنگام انتخاب به پیامبرى در کوه
«طور» به همین شیوه کلام خدا را شنید. برخى وحى هاى خدا نیز در عالم رؤیا و
خواب به پیامبران الهى مى رسید.[3]

l: آیا جبرئیل براى رساندن آیات
قرآن، خدمت پیامبر مى آمد؟ در این صورت آیا رسول خداجبرئیل را مى دید و
یا فقط صداى او را مى شنید.

n: جبرئیل به دو صورت خدمت رسول خدا
مى رسید:

الف ـ گاهى خداى
توانا جبرئیل را به صورت انسانى، تغییر شکل مى داد، او به خدمت پیامبر
مى آمد و آن چه را خداوند وحى فرموده بود به پیامبر ابلاغ مى کرد.
مطابق برخى از روایات جبرئیل گاهى به صورت شخصى به نام «دحیه کلبى» خدمت پیامبر
مى آمد.

ب ـ در موارد اندکى
هم پیامبر جبرئیل را با صورت اصلى خودش مى دید که گفته شده در تمام مدّت نبوت
حضرت محمد تنها دو بار حضرت جبرئیل را به صورت اصلى خودش دیده است.[4]

[1]. وحى در لغت به معناى اشاره سریع و آن چه در متن آمده معناى
اصطلاحى وحى است. ر.ک: حسین جوان آراسته، درسنامه علوم قرآنى، بخش دوم، فصل اول و
آیة الله معرفت، التمهید فى علوم القرآن، ج 1، ص 7.

[2]. المیزان، ج 12، ص 292.

[3]. المیزان، ج 18، ص 75; التمهید، ج 1، ص 25ـ30. چون خواندن
کتاب هاى ذکر شده ممکن است براى شما سخت باشد، اگر بخواهید درباره این پرسش
بیشتر بدانید از جلد 20 تفسیر نمونه، ص 48 به بعد استفاده کنید.

[4]. تفسیر نمونه، ج 20، ص 485ـ501.

2
.اعجاز

یک ـ نیاز به معجزه

l: چرا باید پیامبران داراى
معجزه باشند و چرا قرآن معجزه است؟

n: مطلبى که در سؤال آمده یکى از بحث هاى
مهم درباره قرآن است و امیدوارم پاسخ را با دقت بخوانید و برایتان سودمند باشد.
فرض کنیم وقتى پدر شما در مسافرت است، به شما تلفن کند، یا به وسیله شخص راستگو و
مطمئنى این پیام را به شما برساند که اگر شخصى با این مشخصات آمد، ساعتم را به او
بدهید». یا این که یکى از مسائلى را که شما و پدرتان از آن آگاه هستید، ولى سایر مردم
نمى دانند به عنوان شاهد و نشانى راستگو بودن خودش ذکر کند; مثلا بگوید به
این نشانى که پدرتان گفت ساعتش را در کمد ظرف هاى تزئینى، داخل قندان بزرگ
چینى گذاشته است. در این صورت اگر نشانى او درست بود، مى فهمید که راستگو
است.

درباره پیامبران نیز
چنین است. وقتى شخصى ادعا مى کند از جانب خداوند آمده، مردم براى این که باور
کنند راست مى گوید از او مى خواهند براى راستگویى خودش دلیلى بیاورد.
پیامبران در جواب مى گفتند نشانه راستگویى ما این است که خداوند به ما توانى
داده که مى توانیم کارهایى کنیم که هیچ کس نمى تواند انجام دهد;
مثلا حضرت عیسىمى فرمود دلیل راستگو بودن من این است که با دعا کردن،
مرده ها را زنده مى کنم. به این گونه کارها که مردم از انجام دادن آن
عاجز هستند معجزه مى گویند.

در مورد پیامبر اکرم
و معجزه او، قرآن نیز چنین است; یعنى براى این که ما بفهمیم حضرت محمد از جانب
خداوند پیام مى آورد، خداوند هم به پیامبرانى که قبل از حضرت محمد بودند
فرموده بود که پیامبرىِ حضرت محمد را اعلام کنند و هم به خود آن حضرت معجزه عطا
کرده بود. خداوند به حضرت عیسى فرمان داده بود که به مردم اعلام کند که حضرت محمد
به پیامبرى مبعوث مى شود و مردم باید از او پیروى کنند، حضرت عیسى نیز به
مردم مژده داده بود که حضرت محمد پیامبرى الهى است که پس از عیسىخواهد آمد.

هم چنین خداوند،
قرآن را بر حضرت محمد نازل فرموده بود تا مردم با شنیدن آیات الهى یقین کنند که
حضرت محمد از جانب خداوند سخن مى گوید و آیات قرآن به گونه اى بود و هست
که هیچ کس نمى تواند مانند قرآن بیاورد. و این بهترین نشانه براى اثبات
پیامبرى حضرت محمد است.

دو ـ هم آوردطلبى (تحدّى) قرآن

l: چگونه بفهمیم که قرآن معجزه
است؟

n: چنان که مى دانید معجزه به کارهاى
پیامبران ]و امامان[ - که مردم عادى
نمى توانند انجام دهند - گفته مى شود. حالا مى خواهیم بفهمیم قرآن
معجزه است یا خیر؟ مهم ترین راه این است که از مردم بخواهیم، قرآنى مثلِ قرآن
ما بیاورند، اگر توانستند مى فهمیم قرآن معجزه نیست و اگر نتوانستند حتى یک
سوره مانند قرآن بیاورند مى فهمیم قرآن معجزه است. حالا به سراغ کتاب الهى
مى رویم ببینیم در این باره چه مى فرماید:

خداوند در ابتدا از
مردم مى خواهد اگر مى توانند قرآنى مانند قرآن مجید ارائه کنند، ولى -
چنان که مى دانیم - هیچ کس نتوانسته چنین کارى بکند.

خداوند در یکى دیگر
از آیات، از مردم مى خواهد اگر در این که قرآن از جانب خداوند نازل شده تردید
دارند، تنها ده سوره مانند قرآن بیاورند; در آیه 13 و 14 سوره هود مى خوانیم:

آیا مى گویند او به دروغ این ]قرآن[ را ]به خداوند[ نسبت مى دهد؟ بگو اگر راست مى گویید شما هم ده سوره
ساختگى همانند این قرآن بیاورید و تمام کسانى را که مى توانید، غیر از
خداوند، براى این کار دعوت کنید * پس اگر پاسخ شما را ندادند، پس بدانید ]قرآن[ تنها با علم الهى نازل شده است... .

اگر کسى
مى توانست ده سوره مانند قرآن بیاورد، بهتر نبود عرب هاى کافر در زمان
پیامبر و حتى هم اکنون به جاى آن که با مسلمانان جنگ کنند و خون هاى زیادى
ریخته شود; ده سوره ساختگى قابل قبول و خوب ـ که ویژگى هاى قرآن را داشته
باشد ـ مى ساختند و پیامبر و مسلمانان را محکوم مى کردند؟

هم چنین خداوند
در آیه 23 سوره بقره از کسانى که تردید دارند که قرآن از طرف خداوند است مى خواهد
تنها یک سوره مانند قرآن بیاورند: و اگر درباره آن چه
بر بنده خود (حضرت محمد) نازل کرده ایم شک و تردید دارید، ]دست
کم [یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را ـ غیر از خداوند ـ ]براى
این کار[ فرا خوانید اگر راست
مى گویید.

جالب آن است که
خداوند در آیه 24 همین سوره با صراحت اعلام مى کند که مردم هرگز
نمى توانند حتى یک سوره مانند قرآن بیاورند و هم اکنون پس از گذشت بیش از
1420 سال، مى بینیم که معجزه قرآن پاینده است و هیچ کس نتوانسته حتى یک
سوره مانند قرآن بیاورد. و همین خود دلیلى بر معجزه بودن قرآن است.

l: چرا مردم عرب با این که
عرب زبان بودند نتوانستند مانند قرآن بیاورند؟

n: قرآن از چند جهت معجزه است که با توجه به
این جهت ها، کسى نمى تواند کلامى مانند قرآن بیاورد; به عنوان نمونه یکى
از جهت هاى آن، معجزه ادبى قرآن است; یعنى قرآن از نظر زیبایى و
دل ربایى به گونه اى است که هیچ کس، چه عرب و چه غیر عرب
نمى تواند مانند آن را بیاورد. حالا براى این که مطلب روشن تر شود مثالى
مى زنم.

مى دانید که
حافظ شیرازى یکى از بزرگ ترین شاعران ایرانى است که بهترین شعرها را سروده
است. اگر از خود حافظ بپرسیم; جناب حافظ تو چه کرده اى که شعرهایت آن قدر
زیبا است که هیچ شاعرى ـ فارس زبان و غیر فارس - نتوانسته است به زیبایى شعرهاى تو
بسراید؟ مى دانى پاسخ او چیست؟ خودش علت موفقیت هایش را چنین
مى نویسد:

«هرچه دارم همه از دولت قرآن دارم.»

و در شعر دیگرى به ما
نصیحت مى کند که اگر مى خواهیم به آن چه مقصود و مطلوب ماست
دست رسى پیدا کنیم، باید دست به دامن قرآن بزنیم.

مهرت رسد به جانان گر
خود بسان حافظ *** قرآن زبر بخوانى با چارده روایت

اگر حافظ با مراجعه
به قرآن و دقت در نکته هاى دقیق قرآنى به جایى رسیده است که کسى تاکنون
نتوانسته به خوبى شعرهاى این حافظ قرآن، غزل بسراید چگونه ممکن است یک نفر که عربى
مى داند معجزه کند و قرآنى بیاورد؟ وانگهى قرآن نثر معمولى نیست تا
نویسنده اى بتواند نثرى مانند آن بنویسد; چنان که شعر هم نیست تا شاعرى بتواند
مانند آن تقلید کند و شعر بسراید، بلکه داراى نظمى نو و جدید است که با نظم و روش
شناخته شده در عرب و غیر عرب متفاوت است.

تمام آن چه
نوشتم تنها با توجه به اعجاز ادبى قرآن است در حالى که قرآن از چندین جهت معجزه
است و فضایل قرآن آن قدر زیاد است که به راستى باید گفت:

کتاب فضل تو را، آب
بحر کافى نیست *** که تر کنى سر انگشت و صفحه بشمارى

l: چرا معجزه حضرت محمد قرآن و
فقط خواندنى بود، بهتر نبود او هم مثلاً مثل حضرت موسى عصایش را بیندازد و اژدها
شود؟

n: پاسخ این سؤال زیبا را در سه بند
مى نویسم:

1 ـ معجزه حضرت محمد فقط قرآن نبود. ایشان چندین معجزه داشته، ولى
نور قرآن به گونه اى است که با توجه به قرآن دیگر کسى سراغ سایر
معجزه هاى پیامبر نمى رود; چنان که هنگام روز بازهم ستاره ها
در آسمان هستند، ولى نور خورشید آن قدر زیاد است که دیگر ستاره ها دیده
نمى شوند. برخى از معجزه هاى پیامبرعبارتند از:

الف: دو نیمه کردن
ماه و سپس برگرداندن آن به حالت اولیه اش; چنان که این معجزه را تاریخ
نویسان هم نقل کرده اند و در قرآن هم آمده است. به نظر شما دو نیمه کردن ماه
با آن عظمت مهم تر است یا اژدها شدن عصا؟

ب: معراج;
چنان که مى دانید پیامبر (در یک چشم به هم زدن از شهر مکه در عربستان به
شهر بیت المقدس در کشور فلسطین رفت و پس از عبادت در مسجد الاقصى به سوى ملکوت
آسمان ها رفت و در آن جا فرشتگان الهى و بهشت و جهنم را دید و... . فکر
مى کنید این معجزه، از معجزات حضرت عیسى ـ که مثلاً کور مادرزاد را شفا مى داد
- کمتر است؟

ج: سخن گفتن درخت با
آن حضرت.

د: حرکت درخت و آمدنش
نزد پیامبر.

پاسخ بخش دوم سؤال هم
این است که:

2ـ معجزه هر پیامبرى با توجه به دانش ها و مهارت مردم همان
زمان بود; در زمان حضرت عیسى دانش پزشکى پیش رفت زیادى کرده بود و شاید از همین رو
بود که معجزات حضرت عیسى کارهایى از قبیل زنده کردن مردگان، شفا دادن کوران مادر
زاد و...بود.

در دوران حضرت موسى
مردم به کارهاى جادوگرى و شعبده بازى روى آورده بودند و به راحتى تشخیص معجزه از
شعبده و جادو برایشان امکان پذیر بود. پس یکى از معجزه هاى حضرت موسى
تبدیل عصا به اژدها بود و از اولین افرادى که به حقیقى بودن معجزه حضرت موسى پى
بردند، خود ساحران و جادوگران بودند.

در زمان حضرت محمد
نیز در کشور عربستان - که به حجاز معروف بود - بازار علم و دانش و ادبیات رواج
داشت، نویسندگان و شاعران زبردست و زیباپردازى ظهور کرده بودند، که در آفرینش
متن هاى ادبى و شعرهاى جذاب توانایى فوق العاده اى داشتند.

در چنین فضایى که
کالاى شعر و هنر خریدار فراوان داشت، بهترین معجزه پیامبر چه چیز مى توانست
باشد؟ اگر مثلاً تنها معجزه پیامبر این بود که کورها و فلج ها را شفا
مى داد آیا دانشمندان، مردم عادى و دانایان، دور پیامبر جمع مى شدند یا
عده اى نابینا و فلج؟ پس با توجه به علم و دانش آن زمان بهترین معجزه حضرت
محمد مى توانست قرآن و خواندنى باشد.

3ـ قرآن معجزه اى جاویدان براى همه زمان ها،
مکان ها و افراد است.

چنان که
مى دانید حضرت محمد آخرین پیامبر الهى است. پس معجزه اش هم باید جاودانه
باشد تا هرکس بتواند با مراجعه به قرآن به حقانیت اسلام پى ببرد.

اگر تنها معجزه
پیامبر این بود که عصایش تبدیل به اژدها مى شد یا مردگان را زنده مى کرد
و...این معجزه تنها براى عده کمى که معجزه را دیده بودند سودمند بود و ممکن بود
بقیه مردم بگویند: چون خود ما معجزه را ندیده ایم قبول نداریم، ولى معجزه
قرآن به گونه اى است که همه مردم در همه زمان ها و مکان ها
مى توانند زبان عربى را به خوبى بیاموزند و با مراجعه به قرآن به اعجاز آن پى
ببرند.

سه ـ وجوه اعجاز قرآن

l: آیا در قرآن آیاتى درباره
علوم، دانستنى ها و شگفتى هاى جهان که دانشمندان به تازگى آنها را
کشف کرده اند، وجود دارد؟

n: خداوند قرآن را براى هدایت مردم و
راه یابى آنان به سوى خداوند و دست یابى آنها به بهشت و نعمت هاى
بى کران الهى، نازل کرده است. پس ما نباید از قرآن انتظار داشته باشیم تک تک
مسئله هاى حساب و هندسه، تعداد رودها و کوه هاى دنیا، تعداد عناصر موجود
در طبیعت به طور واضح و روشن در قرآن آمده باشد، زیرا قرآن یک کتاب
دائرة المعارف بزرگ نیست که تمام جزئیات علوم ریاضى، جغرافیا، شیمى، فیزیک،
گیاه شناسى و...در آن آمده باشد و اصولاً نمى توان چنین کتاب بزرگى نوشت
که در برگیرنده میلیون ها صفحه باشد و همه مردم باسواد و کم سواد آن را
بخوانند. به نظر شما اگر قرآن مى خواست تنها یکصد هزار صفحه داشته باشد (یعنى
هزار جلد کتاب صد صفحه اى) چند نفر مى توانستند چنین قرآنى را تهیه کنند
و بخوانند. پس قرآن براى هدایت نازل شده است و از آن جا که ذکر برخى از اسرار
آفرینش به شناخت عظمت و بزرگى عالم و آفریننده آن کمک مى کند، در برخى از
آیات قرآن به برخى از مسائل علمى اشاره شده است، ولى از آن جا که این مسایل در آن
زمان براى مردم عادى شناخته شده نبود، نمى توانستند به خوبى معناى قرآن را بفهمند و هم اکنون در پرتو
پیش رفت هاى علمى تفسیر آیات روشن تر شده است.

برخى از مسایل علمى
که در قرآن آمده و آن را «اعجاز علمى» قرآن مى نامند، عبارتند از: 1ـ «حرکت
کردن زمین». در زمان نزول قرآن و حتى تا چندین قرن بعد مردم فکر مى کردند
زمین و آنچه روى آن است (مانند کوه ها و...)ساکن است و خورشید به دور زمین
مى چرخد، ولى خداوند در قرآن به ما یاد آورى مى کند که کوه ها ـ که
جزو زمین هستند ـ همانند ابرها، در حال حرکت هستند.(شورى، آیه 29) این آیه به خوبى
بر «حرکت زمین» دلالت دارد.

2ـ حرکت «منظومه شمسى». یکى از مهم ترین مسئله هاى علمى
که در قرآن آمده بود و دانشمندان در سال هاى اخیر آن را کشف کرده اند،
حرکت منظومه شمسى است. مردم و دانشمندان فکر مى کردند، خورشید حرکت ندارد،
ولى قرآن اعلام کرده بود که خورشید نیز در حال حرکت است.(رعد، آیه 2) و هم اکنون
ثابت شده است نه تنها خورشید ثابت نیست، بلکه تمامى منظومه شمسى با سرعت فراوانى
در حال حرکت است.

3ـ زندگى در کرات دیگر; یکى دیگر از مسائل مهم علمى که در قرآن
اشاره شده و دانشمندان تا کنون بخش کوچکى از آن را کشف کرده اند وجود موجودات
زنده در سائر کره ها است. قرآن با صراحت اعلام مى کند که یکى از
نشانه هاى خداوند، آفرینش آسمان ها و زمین و موجودات زنده اى است
که آنها را بین آسمان و زمین پراکنده ساخته است.(ذاریات،آیه 47)

این آیه به روشنى
نشان مى دهد نه تنها در زمین بلکه در آسمان ها و هم چنین بین
آسمان ها و زمین موجودات زنده فراوانى زندگى مى کنند.

برخى دیگر از موارد
اعجاز علمى قرآن عبارتند از: توازن قوه جاذبه و دافعه در کرات آسمان،گسترش جهان،
زوجیت گیاهان، اثرات مهم جوّ زمین و... . توضیح بیشتر درباره اعجاز علمى قرآن
را مى توانید در کتاب پیام
قرآن نوشته
آیة الله مکارم و دیگران جلد هشتم ببینید.

l: آیا قرآن به کروى بودن زمین
اشاره کرده است؟

n: چنان که در پاسخ قبلى نوشتم قرآن کتاب
جغرافى نیست که بحث هایى مانند کروى بودن زمین یا ماه، تعداد قاره هاى زمین،
آب و هواى مناطق مختلف و... را بررسى کرده باشد، در عین حال در برخى آیات با اشاره
و رمز، مطالبى نوشته شده است که کروى بودن زمین ثابت مى شود. من تنها یک آیه
را مى نویسم و توضیح مى دهم:(لاَالشَّمسُ یَنـبَغى لَها
اَن تُدرِکَ القَمَرَ ولاَ الَّیلُ سابِقُ النَّهارِ وکُلٌّ فى فَلَک یَسبَحون)[1]; نه
براى خورشید سزاوار است که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشى مى گیرد و هر کدام
از آنها در مسیر خود شناورند.

خدا در این آیه
مى فرماید شب و روز در حال مسابقه هستند، ولى هیچ کدام از دیگرى سبقت
نمى گیرند; یعنى در یک منطقه (مثلا ایران) هنگام طلوع آفتاب شب کم کم عقب
رفته و روز جلو مى افتد، ولى در همین زمان در یک منطقه دیگر از زمین (مانند
آمریکا) شب پیش روى مى کند - چون هنگام غروب آفتاب است ـ و روز عقب
مى افتد.

خلاصه این که چون
زمین کروى است همیشه در یک قسمت از نیم کره زمین، شب پیش روى مى کند و
در همان زمان در نیم کره دیگر روز پیش روى مى کند و هیچ زمانى نیست که
همه زمین روز باشد یا همه روى زمین شب باشد.

l: برخى مى گویند قرآن مجید
در چندین قرن پیش، از خطوط سر انگشتان دست پرده برداشته است آیا این مطلب
درست است؟

n: پاسخ: این پاسخ را با مقدمه کوتاهى آغاز
مى کنم.

هرکس اثر انگشت مخصوص
به خودش را دارد. اگر دیده باشید هنگام رأى گرفتن و برخى دیگر از موارد از شما
مى خواهند دست خودتان را با رنگ استامپ رنگى کنید و سپس با انگشتى که رنگى
شده روى کاغذ مورد نظر انگشت بزنید تا اثر انگشتان روى کاغذ باقى بماند.
هم چنین وقتى انسان به جسم صافى مانند شیشه، دستگیره و... دست بزند اثر
انگشتش روى آن جسم باقى مى ماند و از اثر انگشت براى شناسایى افراد مجرم و
جنایت کار استفاده مى شود.

حالا به سراغ قرآن
مى رویم و آیه اى را که به سر انگشتان اشاره کرده است با هم
مى خوانیم:

آیا انسان خیال مى کند ]در قیامت[ استخوان هاى او را گرد نمى آوریم؟ * بله!

قادریم که ]حتى سر[ انگشتان او را موزون و مرتب کنیم.[2]

چنان که
مى بینید خداوند در این آیه به ما انسان ها گوش زد مى کند که
خداوند در قیامت نه تنها استخوان ها، بلکه سر انگشتانمان را نیز مجدداً
مى آفریند.

راستى چرا خداوند در
این آیه به سر انگشت انسان ها اشاره کرده است؟ و چرا سایر اعضا را مثال نزده
است؟ برخى از مفسران معتقدند این بدان خاطر است که هرکس اثر انگشت مخصوص به خود
دارد و اثر انگشت در شناسایى افراد نقش مؤثرى دارد. در واقع این آیه یکى از
معجزه هاى علمى قرآن است که در زمانى که هیچ کس از آثار سر انگشت خبرى نداشت
از میان اعضاى بدن انسان از سر انگشت او یاد کرده است.

l: کدام آیه قرآن به تلقیح ابرها
و گیاهان به وسیله بادها اشاره کرده است؟

n: اگر مى خواهید آیه مورد نظرتان را
بدانید. پانزدهمین سوره قرآن را پیدا کنید. سپس به آیه 22 مراجعه کنید، حال این
بخش از آیه را با هم مى خوانیم:

(وارسلنا الریاح
لواقع... .); ما بادها را براى تلقیح فرستادیم.

در ضمن یادتان باشد
که این آیه نیز یکى از دلایل اعجاز علمى قرآن به شمار مى رود، زیرا در زمانى
که مردم از گرده افشانى گل ها و گیاهان بهوسیله بادها آگاهى نداشتند به این
مطلب اشاره کرده است.

l: چرا در برخى از موارد به نظر
مى رسد آیات قرآن با هم اختلاف دارند; مثلا در یک آیه مى فرماید: وقتى مى خواهیم
بنده هاى مؤمن را آزمایش کنیم دارایى ها، درختان میوه و اولاد او را از
او مى گیریم و در آیه دیگرى مى فرماید وقتى بنده از یاد ما غافل شد ما
زندگى را بر او سخت مى گیریم؟ آیا این دو آیه با هم دیگر اختلاف ندارند؟

n: یکى از معجزه هاى قرآن کریم این است که
در آیاتش هیچ اختلافى وجود ندارد; یعنى با آن که آیات قرآن طى بیش از بیست سال در
موقعیت هاى گوناگون بر پیامبر نازل شده است، ولى هیچ تضاد و مخالفتى با
هم دیگر ندارند; چنان که خداوند مى فرماید: آیا درباره قرآن نمى اندیشند که اگر از ناحیه غیر خدا بود، اختلافات
فراوانى در آن مى یافتند.[3]

پس اگر به دو آیه
برخورد کردیم و در نگاه اول فکر کردیم که آیات با هم دیگر تعارض دارند باید
از دانشمندان و روحانیان محترم، معناى دقیق آیات را بپرسیم تا اشکال برطرف شود.

پس از مقدمه فوق،
پاسخ پرسش را با هم مى خوانیم:

پاسخ اول: زندگى تنگ
(و سخت) که کافران و افراد غافل از یاد خدا به آن مبتلا مى شوند با درآمد کم،
گرسنگى و مرگ برخى از اقوام که در برخى از موارد خوبان به آن دچار مى شوند
تفاوت زیادى دارد; به مثال زیر توجه کنید:

یکى از ثروت مندترین
افراد کافر ـ مانند رئیس جمهور آمریکا ـ را با یکى از مؤمنان که درآمد خیلى زیادى
هم ندارد مقایسه مى کنیم ببینیم زندگى کدام یک تنگ تر و ناراحت
کننده تر است.

1ـ فرد مؤمن از چیزى نمى ترسد و ناراحتى ندارد، چون خدا را
پشتیبان خودش مى داند، ولى ثروت مند کافر از همه کس و همه چیز
مى ترسد، چون فکر مى کند مى خواهند دارایى او را از او بگیرند یا
او را ترور کنند، پس همیشه ناراحت است.

2ـ مؤمن از مردم واهمه اى ندارد، چون بهشت در انتظار اوست،
ولى کافر از مرگ بیم ناک است، چون همه چیزش را پس از مردنش از دست رفته
مى بیند.

3ـ مؤمن آرامش دارد، چون تکیه گاهش خداوند است، ولى کافر همیشه در
دلهره و اضطراب به سر مى برد و خلاصه این که هرچند فرد مؤمن پول زیادى ندارد،
زندگى شیرینى دارد، ولى کافر هرچند پول زیادى دارد زندگى اش تلخ و تنگ است.

پس، آیه 124 سوره طه
ـ که مى فرماید: هرکس از ذکر من روى گردان
شود زندگى تنگ ]و سختى[ خواهد داشت، ـ با آیه 155 سوره بقره ـ که
مى فرماید: ما شما را با ترس، گرسنگى، کاهش دارایى و
جان ها آزمایش مى کنیم، منافاتى وجود ندارد، چون مؤمن همیشه آرامش دارد، اما فرد غافل از یاد
خدا، همیشه در ناراحتى و عذاب است، هرچند ثروتمند و سالم باشد;

پاسخ دوم: بیمارى و
فقر اگر امتحانى از طرف خداوند باشد و انسان از امتحان الهى سربلند بیرون آید خوب
است; چنان که دارایى و سلامت اگر باعث دورى از یاد خدا شود بد است.

هرجا سختى و مشکلات
موجب نزدیک شدن انسان به خدا شود خوب است و اگر موجب شود انسان از خداوند دور شود ناپسند مى باشد.[4]

3.
تحریف ناپذیرى قرآن

l: تحریف یعنى چه و چرا
مى گویند: «قرآن هرگز تحریف نشده است»؟

n: تحریف به معناى تغییر دادن است; مثلا اگر
شما بگویید: «من براى زیارت به مشهد رفته ام». حال اگر کسى این جمله شما را
تغییر دهد و بگوید تو گفته اى: «من براى زیارت به مشهد نرفته ام» جمله
شما را تحریف کرده است.

حالا که معناى تحریف
را دانستید باید به این نکته توجه کنید که تمام آیات قرآن مجید، همان گونه که
خداوند بر پیامبرنازل فرموده به دست ما رسیده است و هیچ آیه اى از قرآن تحریف
نشده و تغییر پیدا نکرده است. البته ممکن است کسى قرآن را، اشتباه معنا و تفسیر
کند، ولى آیات قرآن تغییرى نکرده و چیزى بر قرآن افزوده یا از آن کاسته نشده است.

براى
تحریف ناپذیرى قرآن دلیل هاى زیادى وجود دارد که 3 مورد آن را برایتان
مى نویسم:

1ـ دلیل عقلى; خداوند قرآن
را براى هدایت ما انسان ها فرستاده است و باید تا قیامت بدون تغییر باقى
بماند، زیرا اگر کمترین تغییرى در قرآن ایجاد شود دیگر مردم هدایت نمى شوند،
پس خداوند مهربان به هیچ وجه اجازه نمى دهد کسى قرآن را تحریف کند و مسلمانان
هم متوجه نشوند.

2ـ دلیل قرآنى; خداوند در قرآن فرموده است که خودش حافظ و
نگهدارنده قرآن است، چنانکه مى فرماید: (... انا نحن نزلنا الذکر و
انا له لحافظون)[5]; ما
قرآن را فرو فرستادیم و خود از آن نگهدارى و محافظت مى کنیم.

پس چون خداوند محافظت
قرآن را بر عهده گرفته است، ممکن نیست مورد تحریف قرار گیرد.

3ـ دلیل تاریخى; در صفحات قبلى نوشتم که وقتى قرآن نازل مى شد
پیامبر آیات را براى مسلمانان مى خواند، در این زمان نویسندگان قرآن، فوراً
آیات را مى نوشتند. حافظان به حفظ آیات همت مى گماشتند. پیامبر و
مسلمانان، در نماز و غیر نماز، آیات را مى خواندند. پس با توجه به موارد زیر
محال است قرآن تغییر کند و مسلمانان متوجه نباشند;

1ـ عنایت ویژه پیامبر به قرائت، نوشتن، حفظ و نگهدارى از قرآن;

2ـ توجه فوق العاده مسلمانان به قرآن خواندن، حفظ و مرور و مقابله
قرآن;

3ـ تهیه نسخه هاى متعدد از قرآن و ارسال آن نسخه ها به
تمام نقاط سرزمین هاى اسلامى در زمان صدر اسلام و پس از رحلت پیامبر. و خلاصه
این که اگر کسى اندکى با تاریخ قرآن آشنا باشد درمى یابد که امکان نداشت کسى
قرآن را تغییر دهد و پیامبر، حضرت على، امامان و سایر مردم سکوت کنند;
چنان که هم اکنون نیز چنین است، زیرا وجود هزاران نسخه از قرآن در دست
مسلمانان و در کتابخانه ها و رایانه ها و... امکان هرگونه تغییرى در
قرآن را منتفى کرده است. اگر مى خواهید در این مورد مطالب بیشترى بدانید به درسنامه علوم قرآنى نوشته آقاى حسین جوان آراسته، ص
322 مراجعه کنید.

l: آیا قرآن مجید در مورد تحریف
تورات و انجیل سخن گفته است؟

n: این بار مایلم بیش از پاسخ صریح به سؤال فوق
یکى از آیات قرآن را با هم بخوانیم: (فبما نقضهم میثاقهم لعناهم
و جعلنا قلوبهم قاسیه یحرفون الحکم عن مواضعه و نسوا حظاً مما ذکروا به...)[6]; و
به سزاى پیمان شکنى ]یهودیان[ آنها را لعنت کردیم و
دل هاى آنها را سخت ]و آن ها را سنگدل[ نمودیم، آنان سخنان ]خدا[ را از مواردش تحریف مى کنند و بخشى از آن چه به آنها
گوش زد شده بود را فراموش کردند... .

چنان که
مى بینید این آیه به خوبى بر این مطلب دلالت مى کند که یهودیان تورات را
تحریف کرده اند.[7]

آیه اى دیگر که
به تحریف گرى اهل کتاب یعنى یهودیان و مسیحیان اشاره مى کند، آیه زیر است:

(و ان منهم لفریقاً یلوون
السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب و یقولون هو من عندهم و
ما هو من عنداللّه و یقولون على الله الکذب و هم یعملون)[8]; از
میان آنها (اهل کتاب) کسانى هستند که به هنگام خواندن کتاب، زبان خود را چنان
مى چرخانند ]به گونه اى مى خوانند[ که گمان کنید از کتاب ]خدا[ است، در حالى که ]آن چه مى خوانند[ از کتاب خدا نیست و مى گویند آن از طرف خداست
با این که از طرف خدا نیست و به خدا دروغ مى بندند در حالى که مى دانند.

به نظر شما اگر کسى
کلماتى را خودش بسازد و بگوید آن چه مى خوانم از کتاب خدا است، چنین کسى
کتاب خدا را تحریف نکرده است.

به عقیده برخى از
مفسران قرآن، این آیه درباره یهودیان و مسیحیان است که خودشان کلماتى را
مى ساختند و مى گفتند آن چه مى خوانیم از کتاب تورات یا انجیل
است.[9]
البته بسیارى از مفسران مى گویند آیه درباره یهودیان است که چنین
مى کردند.

l: آیا کتاب هاى آسمانى
قبلى تورات و انجیل از نظر تاریخى با تورات و انجیل فعلى که در دست یهودیان و
مسیحیان است مغایرتى دارد، یا خیر؟

n: آرى! آن چه خداوند بر حضرت موسى و عیسى
نازل فرموده بود با آن چه هم اکنون در دست یهودیان و مسیحیان است (تورات و
انجیل فعلى) تفاوت هایى دارد و تورات و انجیلى که خدا نازل فرموده بود از
بین رفته است و چنان که خود مسیحیان
معتقدند و در انجیل ها و سایر
کتاب ها و رساله هاى مسیحیان تصریح شده است، این تورات و انجیل فعلى
سال ها پس از حضرت مسیح و به وسیله یاران حضرت مسیح نوشته شده است.

خدا در قرآن، تورات و انجیل واقعى را مایه نور و هدایت مردم شمرده
مى فرماید:

ما تورات را نازل کردیم، در حالى که در آن هدایت و
نور بود و پیامبران ـ که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند ـ با آن براى یهود حکم
مى کردند.

و در چند آیه بعد
مى فرماید:

و به دنبال آن ]پیامبران[ عیسى بن مریم را فرستادیم، در حالى که کتاب تورات
را که پیش از او فرستاده شده بود، تصدیق مى کرد و انجیل را به او دادیم که در
آن هدایت و نور بود... .[10]

این در حالى است که
درباره کتاب هاى فعلى که در دست یهود و نصاراست مى فرماید:

پس، واى بر آنها که نوشته اى با دست خود
مى نویسند، سپس مى گویند این از طرف خداست، تا آن را به بهاى کمى
بفروشند. پس واى بر آن ها از آن چه با دست خود نوشتند و واى بر آنان از آن چه
از این راه به دست مى آورند[11]

براى آشنایى بیشتر
درباره تحریف هاى کتاب هاى تورات
و انجیل به کتاب آشنایى با ادیان بزرگ، نوشته حسین توفیقى مراجعه کنید.

4.
محکم و متشابه

محکم و متشابه یعنى چه و تفاوت آیات محکم و متشابه چیست؟

n: محکم و متشابه هر کدام دو معنا دارند; با
توجه به معناهایى که محکم و متشابه دارند به یک معنا همه آیات قرآن هم محکم است و
هم متشابه و به یک معنا برخى از آیات قرآن محکم و برخى متشابه اند، براى
توضیح بیشتر به معناهایى محکم و متشابه توجه کنید.

1 ـ محکم یعنى داراى استحکام و اتقان. محکم به این معنا، در فارسى
هم به کار مى رود; چنان که مى گوییم: ساختمان محکم. به این معنا،
همه آیات قرآن محکم هستند; چنان که خداوند مى فرماید:

این کتابى است که آیاتش استحکام یافته; سپس تشریح
شده و از نزد خداوند حکیم و آگاه (نازل شده) است.[12]

متشابه یعنى مشابه،
شبیه و همانند یک دیگر; چنانکه مى گوییم این گل ها مشابه
هم دیگرند. متشابه به این معنا نیز درباره همه آیات قرآن به کار مى رود;
یعنى همه آیات قرآن در خوبى و زیبایى مانند یک دیگر مى باشند;
چنان که خداوند مى فرماید:

خداوند بهترین سخن را نازل کرده است کتابى که آیاتش ]در
لطف و زیبایى و عمق و محتوا[
همانند یک دیگر است، آیاتى مکرّر دارد که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام افراد
خدا ترس مى افتد... .[13]

تاکنون معناى اول
محکم و متشابه را یاد گرفتید اینک به دومین معناى محکم و متشابه توجه کنید.

2 ـ هفتمین آیه از سوره آل عمران درباره محکم و متشابه سخن
گفته است. ابتدا ترجمه بخش هایى از این آیه را با هم مى خوانیم:

او (خدا) کسى است که کتاب (قرآن) را بر تو نازل کرده
است، که قسمتى از آن آیات محکم (صریح و روشن) است که اساس این کتاب مى باشد و
قسمتى از آن آیات متشابه است... .

با توجه به ترجمه این
آیه درمى یابیم که آیات قرآن دو دسته اند: آیات محکم و آیات متشابه.
مقصود از محکم در این آیه، آیاتى است که دلالت آنها واضح و روشن است و به راحتى
معنا و تفسیر آنها فهمیده مى شود; مانند «الحمدالله رب العالمین»; ستایش
مخصوص خداوندى است که پروردگار عالمیان است.

مقصود از متشابه
آیاتى است که به خاطر عمیق بودن مطالب آن و جهات دیگر، دلالت آنها واضح و روشن
نیست، بلکه باید با توجه به آیات محکم، آن آیات را تفسیر کرد. بدیهى است که تفسیر
و توضیح آیات متشابه، باید به وسیله پیامبر، امامان یا دانشمندان راستین که به
قرآن و احکام دینى آگاهى کامل دارند انجام شود.

حروف مقطعه

l: چرا در اول سوره هایى مانند
بقره یا آل عمران، کلمه هایى مانند «الم» آمده است؟ این کلمه ها یعنى
چه؟ چرااین کلمه ها را معنا نکرده اند؟

n: به کلمه هایى که در این پرسش آمده،
«حروف مقطعه» گفته مى شود و مثلا «الم» چنین خوانده مى شود «الف»،
«لام»، «میم».

از حروف مقطعه چند
تفسیر شده است که من دو تفسیر آن را مى نویسم و ان شاءالله وقتى به
کلاس هاى بالاتر رفتید، مى توانید بقیه تفسیرهاى این حروف را بخوانید.

تفسیر اول: این حروف
رمزهایى بین خداوند و پیامبر هستند که مردم عادى متوجه آن نمى شوند. فرض کنید
شما و دوستتان با هم قرار مى گذارید که حروف الفباى فارسى را از الف تا ى
شماره گذارى کنید. «آ» شماره یک. «ب» شماره دو و همین طور.

حال اگر به دوستان
بگویید 1-2 او مى فهمد مقصودتان آب است و اگر بنویسید معدل شما 2 ـ 32 ـ 5 ـ
4 است مى فهمد بیست گرفته اید، ولى بقیه از این عددها چیزى
نمى فهمند. برخى از مفسران معتقدند خداوند بزرگ در قرآن مجید، سخنانى آورده
که همه مردم آن را مى فهمند; حرف هایى را هم مطرح کرده که
مى خواسته فقط پیامبر آنها را بفهمد، به همین جهت آنها را به شکل این حروف در
اول بعضى از سوره ها آورده است.[14]

تفسیر دوم: خداوند
این حروف را در اول برخى از سوره ها آورده است، تا به مردم یادآورى کند که
قرآنى که هیچ کس نمى تواند حتى یک سوره مانند آن بیاورد. از همین حروف
الفبا ساخته شده است که در اختیار همه مردم است، پس با این که این حروف در دسترس
همگان است از این که نمى توانند مانند قرآن بیاورند باید به معجزه بودن قرآن اعتراف
کنند.[15]

اگر مى خواهید
بقیه تفسیرها را بدانید مى توانید به کتاب تفسیر تسنیم نوشته آیة الله جوادى آملى مراجعه کنید.

5.
ترجمه قرآن

l: چگونه معناى آیه هاى
قرآن را بفهمیم؟

n: براى فهمیدن معناى آیه هاى قرآن باید
زبان عربى را یاد بگیرید، آن گاه مى توانید علاوه بر قرآن، حدیث، نهج
البلاغه، دعاها، صحیفه سجادیه و... را بخوانید و یاد بگیرید تاکنون در دوره
راهنمایى و ابتدایى کمى با قاعده هاى عربى آشنا شده اید. اگر همین
قاعده ها را به کار بگیرید مى توانید بخش هایى از قرآن را ترجمه
کنید.

l: میان قرآن و ترجمه فارسى آن
چه تفاوتى وجود دارد؟

n: بین قرآن و ترجمه اش چند فرق وجود
دارد:

1ـ قرآن کلام خدا بوده و به زبان عربى است، ولى ترجمه قرآن ممکن
است به چندین زبان باشد.

2ـ قرآن گفتار خدا و ساخته اوست، ولى ترجمه آن ساخته
انسان هاست. قرآن شیوایى مخصوص به خودش را دارد، کسى نمى تواند حتى یک
سوره مانند قرآن بیاورد، ولى ترجمه قرآن هیچ یک از خصوصیات فوق را ندارد. ترجمه
قرآن، هرچند دقیق و عالمانه باشد، صرفاً گوشه بسیار کوچکى از قرآن را نمودار
مى سازد ;کسى نمى تواند مانند قرآن بیاورد، ولى هرکس که قرآن را ترجمه
کند دیگران ممکن است بتوانند مانند آن و شاید بهتر از آن را بیاورند.

3ـ خواندن متن عربى قرآن، هرچند به ترجمه آن توجه نشود ثواب دارد،
ولى خواندن ترجمه قرآن ثواب قرآن خواندن را ندارد (گرچه پاداش تفکر و تدبر در قرآن
را دارد.)

4ـ برخى از احکام شرعى براى قرآن وجود دارد که براى ترجمه قرآن
نیست; مثلا انسان در نماز باید سوره حمد و یک سوره کامل دیگر از قرآن را بخواند،
ولى نمى تواند ترجمه حمد یا یک سوره از قرآن را به جاى حمد و سوره بخواند.
هم چنین کسى که وضو ندارد نمى تواند به آیات قرآن دست بزند، ولى به
ترجمه آیات مى تواند دست بزند.

5ـ در روایات، بر یادگیرى اصل قرآن که به زبان عربى است تأکید
ویژه اى شده است; چنان که پیامبر فرمود قرآن را با عربى اش یاد
بگیرید.[16]

l: اولین بار چه کسى قرآن را
ترجمه کرد؟

نخستین کسى که با
اجازه پیامبر اکرم سوره حمد را به فارسى ترجمه کرد، سلمان فارسى بود[17]. در
سال هاى بعد نیز دانشمندان مسلمان به ترجمه قرآن همت گماشته اند; چنانکه
در حال حاضر هم ترجمه هاى خوبى از قرآن شده است که ترجمه جناب آقاى پورجوادى
براى شما نوجوانان و ترجمه حضرت آیة الله مکارم شیرازى براى عموم مردم بسیار
سودمند است.

6.
تفسیر قرآن

l: چه کسانى مى توانند قرآن
را تفسیر کنند؟

n: تفسیر قرآن کریم از علوم تخصصى است و کسانى
مى توانند مفسّر قرآن شوند که علم هاى مورد نیاز براى تفسیر را یاد
گرفته باشند، به نظر تو آیا هرکس مى تواند مغازه اى را به عنوان مطبّ در
نظر بگیرد و اعلام کند: «اى مردم! من پزشک هستم، بیایید تا شما را درمان کنم»؟ آیا
هر درس ناخوانده اى مى تواند به جاى مهندسان نقشه کشى کند؟ یا به
جاى خلبان هواپیما را هدایت کند؟

تفسیر قرآن نیز چنین
است، مفسر قرآن باید درحداقل پانزده رشته علمى از جمله ادبیات عرب، فقه، علوم
قرآن، حدیث و... متخصص باشد.

از طرفى داشتن روحى
پاک (شرایط روحى) لازم است; کسى مى تواند قرآن را به درستى تفسیر کند که
باتقوا باشد و روح خودش را با آب زلال توبه از گناهان شست و شو داده باشد; خودش به
آن چه قرآن به آن دستور داده است عمل کند و در یک جمله شخصیت و اخلاق و کردار
قرآنى داشته باشد.

هرچند تفسیر قرآن
ویژه کسانى است که شرایط تفسیر را داشته باشند، اما ما هم مى توانیم قرآن را
بخوانیم، در آیاتش تدبر کنیم، به ترجمه آن توجّه کنیم به تفسیرهاى معتبر مراجعه
کنیم و از نتیجه فکر و اندیشه مفسران بزرگ بهره ببریم.

l: بهترین تفسیرى که تاکنون
درباره قرآن نوشته شده کدام است؟

n: اگر ازچند نفر سؤال کنیم بهترین گل کدام گل
است آیا پاسخ همه مثل هم است؟ خیر چون معیارها و ملاک هاى انتخاب آنها تفاوت
مى کند; یک نفر با توجه به بوى گل، گل محمدى و دیگرى با توجه به رنگ گل، گل
دیگرى را ترجیح مى دهد. براى نوجوانان و حتى عموم مردم تفسیرى خوب است که
بتوانند آن را بفهمند; یعنى یک تفسیر ممکن است براى دانشمندان خیلى خوب و سودمند
باشد، ولى عموم مردم مطالب آن رابه خوبى درک نکنند.

ترجمه فارسى تفسیر المیزان براى ما فارسى زبانان بسیار مفید است. البته
چون در برخى از موارد بحث هاى علمى و فلسفى دارد، ممکن است جوانان برخى از
مطالب آن را به خوبى درک نکنند.

تفسیر نمونه نوشته آیة الله مکارم شیرازى و
همکارانش و نیز تفسیر
نور نوشته
«حجة الاسلام والمسلمین قرائتى نیز براى عموم مردم سودمند است.

l: در مجموع چند تفسیر از شیعه
واهل سنت نوشته شده است؟

n: از دانشمندان شیعه حداقل یکصد و چهل دوره
تفسیر کامل (از اول تا آخر قرآن) و صدها تفسیر که بخش هایى از قرآن را تفسیر
کرده اند باقى مانده است. از دانشمندان اهل سنت هم تفسیرهاى زیادى موجود است.

دو تفسیر که براى
جوانان و نوجوانان مناسب است عبارتند از:

1ـ تفسیر
جوان (برگرفته
از تفسیر نمونه).

2ـ تفسیر
نور، نوشته
آقاى قرائتى.

7.
مفسران

l: درباره علامه طباطبایى،
نویسنده تفسیر المیزان توضیح دهید.

n: در بیست و نهم ماه ذى الحجّه سال 1321 هجرى
قمرى در شهرستان تبریز نوزادى متولد شد که نام او را «محمد حسین» گذاشتند; هنوز
بیش از پنج سال از عمرش نگذشته بود که مادر مهربان و بافضیلتش را از دست داد.
اندوه و غم بى مادرى او رارها نکرده بود که پس از مدتى پدرش هم از دنیا رفت و
گرد یتیمى بر چهره محمد حسین نشست و همراه با برادر کوچک تر خودش تنها ماند.
او بر اثر ازدست دادن پدر ومادر از 9 سالگى راهى مکتب شد و علاوه بر قرآن و
خوش نویسى، کتاب هایى چون بوستان
و گلستان سعدى و دیگر کتاب هاى متداول در آن
زمان را آموخت و سپس در کلاس هاى درس حوزه علمیه نشست.

خود ایشان درباره آن
دوران چنین مى نویسد:

در اوایل تحصیل که به
صرف و نحو (اولین درس هاى حوزه هاى علمیه) اشتغال داشتم، علاقه زیادى به
ادامه تحصیل نداشتم، از این رو، هرچه مى خواندم نمى فهمیدم و چهار سال
به همین نحو گذراندم.

پس از آن یک بار،
عنایت خدایى دامنگیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگى و بى تابى نسبت به کمال
حس نمودم; به طورى که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هجده سال طول کشید،
هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درک خستگى و دل سردى نکردم و زشت و زیباى جهان را
فراموش کردم. بساط معاشرت با غیر اهل علم را به کلى برچیدم و در خورد و خواب و
لوازم دیگر زندگى، به حداقل ضرورى قناعت نموده باقى را به مطالعه مى پرداختم.
بسیار مى شد (به ویژه در بهار و تابستان) که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه
مى گذراندم و همیشه درس فردا شب را «پیش مطالعه» مى کردم (قبل از این که
به من درسى بدهند درس را پیش خودم مى خواندم).

استاد طباطبایى با
چنین پشتکارى به تحصیل ادامه مى داد. او پس از مدتى راهى نجف شد و پس از
یازده سال تحصیل، به تبریز بازگشت، سپس راهى قم شد .و در این شهر بود که به مدت 20
سال تفسیر المیزان را نوشت و سرانجام در هجدهم
محرم الحرام سال 1402 به سوى خداوند پر کشید. اگر مى خواهید درباره
علامه مطالب کامل ترى بدانید مى توانید کتاب میزان معرفت، نوشته احمد لقمانى را بخوانید.

l: آیة الله خامنه اى در چه
سال هایى و در کجا قرآن تفسیر مى کردند؟ آیا نوارها یا نوشته هاى
آن موجوداست؟

n: پیش از پرداختن به پاسخ شایسته است این نکته
را تذکر دهم که مقام معظم رهبرى از سال هاى کودکى و نوجوانى در کلاس هاى
قرآن شرکت مى کرده و خاطرات خوشى از عبادت ها و کلاس هاى آن دوران
دارد، پس تو هم اگر مى خواهى در آینده شخص سودمندترى باشى، باید از هم اکنون
براى آینده ات برنامه ریزى کنى.

مقام معظم رهبرى از
سال 1350 کلاس هاى مخفى تدریس معارف اسلامى داشتند و در سال 1353 پس از آزادى
از زندان، کلاس هاى «تفسیر قرآن و حدیث» تشکیل دادند.

مقام معظم رهبرى
علاوه بر آن که در قرائت ترتیل قرآن بسیار توانا هستند تحقیقات و تألیفات
قرآنى هم دارند که از جمله مى توان به موارد زیر اشاره کرد:

1ـ طرح
اندیشه اسلامى در قرآن;

2ـ در سایه
قرآن، ترجمه
تفسیر سوره هاى حمد و بقره از تفسیر فى ظلال القرآن نوشته سید قطب;

3ـ قرآن
و عترت;

4ـ مجموعه اى از دروس تفسیر قرآنى و... .

l: لطفاً درباره تفسیر حضرت آیة
الله جوادى آملى توضیح دهید.

n: حضرت آیة الله جوادى آملى یکى از شاگردان
برجسته علامه طباطبایى هستند که در علم فقه، فلسفه و تفسیر از اساتید بزرگ حوزه
علمیه قم به شمار مى روند.

ایشان درس تفسیرشان
را از سال 1371 هجرى شمسى در مسجد اعظم قم به طور رسمى آغاز کرده اند و صدها
نفر از اساتید و طلاب حوزه علمیه قم از کلاس درس ایشان استفاده مى کنند.
استاد در حال تألیف تفسیر ترتیبى قرآن نیز هست که چند جلد از تفسیر ایشان که تفسیر تسنیم نام دارد تا کنون چاپ شده است.
چنان که چندین جلد از تفسیرهاى موضوعى ایشان نیز چاپ شده است تفسیر موضوعى به
تفسیرى گفته مى شود که آیاتى که درباره یک موضوع خاص مانند معاد یا توحید
و... باشد بررسى و تفسیر و طبقه بندى مى شوند.

[1]. یس، آیه 40.

[2]. قیامت، آیه 3 - 4.

[3]. نساء، آیه 82.

[4]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 4، ص 27 ـ 29.

[5]. حجر، آیه 9.

[6]. مائده، آیه 13.

[7]. تفسیر احسن الحدیث، ج 3، ص 37.

[8]. آل عمران، آیه 78.

[9]. مجمع البیان، ج 1، ص 465.

[10]. مائده، آیه 46.

[11]. بقره، آیه 79.

[12]. هود، آیه 1.

[13]. زمر، آیه 23.

[14]. تفسیر المیزان، ج 18، ص 6 ـ 8.

[15]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 35.

[16]. ر. ک: آیة الله معرفت، تاریخ قرآن، ص 185 ـ 187.

[17]. آیة الله معرفت، تاریخ قرآن، ص 196.

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.