فرهنگ ایرانی اسلامی
فرهنگ اصیل ایرانی چیست؟ چه نسبتی بین فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی برقرار است؟ آیا فرهنگ اسلامی ایرانی ما به فرهنگ رسول الله ختم می شود؟
در پاسخ به این مجموعه سؤالات در باره فرهنگ ایرانی اسلامی نکاتی را در ادامه تقدیم می کنیم:
الف- پیشینه و اهمیت فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی
فرهنگ ایرانی دارای سابقه ای کهن و درخشان است. از آنجا که غنا و عمق هر فرهنگی تا حد زیادی بسته به قدمت آن فرهنگ می باشد، فرهنگ ایرانی با سابقهای طولانی و در مواجهه با تنگناهای گوناگون آبدیده شده و استحکام لازم را به دست آورده است. فرهنگ ایرانی از تجربیات فرهنگی دیگران، استفاده کرده و به رشد و ترقی خود ادامه داده است. ایرانیان در مواجهه با فرهنگ اسلامی نیز، به همین شیوه عمل نمودند. آنها هنگامی که از اصول و ویژگی های انساندوستانه و مترقی فرهنگ اسلامی آگاهی پیدا کردند، آن را با آغوش باز پذیرفتند. بدون شک، گسترش فرهنگ اسلامی، مدیون استفاده از تجربیات طولانی ایرانیان با فرهنگ بود. بدین گونه عقل ایرانی در کنار شرع مقدس، در قرون اولیه اسلامی حماسه آفرید و فرهنگ ایرانی که در این هنگام با فرهنگ اسلامی آمیخته بود، مبنایی استوار برای پیشرفت علوم در همه رشته ها پدید آورد.
در زمان صفویه به فرهنگ اسلامی، مخصوصاً شیعی، توجه بیشتری شد. اما این حکومت نیز نتوانست مبانی نظری فرهنگ اسلامی را تبیین کند و الگوی مناسبی از فرهنگ اسلامی در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ارائه دهد. با سقوط صفویه، ایران به ضعف و انحطاط دچار گردید و مخصوصاً در دوره قاجاریه ضعف و درماندگی آن شدت گرفت. با روی کار آمدن سلسله پهلوی، رضاشاه که ابتدا خود را فردی مذهبی شناسانده بود، به تدریج حمله خشونت آمیزش را علیه فرهنگ اسلامی آغاز کرد. کوشش او برای کشف حجاب، نمونه بارز این سیاست است. پهلوی دوم نیز سیاست های پدر خود را ادامه داد و تلاشهای حکومت وی صرف غربی کردن فرهنگ کشور شد. با روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، توجه به فرهنگ اسلامی در رأس کارها قرار گرفت. شکی نیست که ماهیت انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 بیش از هر چیزی متکی به شاخصه های فرهنگی و ارزشی جامعه اسلامی ایران بوده و هم اکنون نیز یکی از مهمترین دغدغه های حقیقی و اولویت های حیاتی نظام اسلامی، در حوزه مباحث فرهنگی شمرده می شود.
امام خمینی (رضوان الله علیه) دراین باب فرمودند: «فرهنگ مبدأ همه خوشبختی ها و بدبختی های یک ملت است.»(1) ایشان در جایی دیگر فرموده اند: «نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی، ملی و انقلاب فرهنگی درتمام زمینه ها درسطح کشور آن چنان محتاج تلاش و کوشش است که برای تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید... .»(2) همچنین مقوله فرهنگ، مهمترین و کلیدی ترین مقوله ای است که رهبر فرزانه انقلاب طی سال های مسئولیت شان مورد توجه و تذکر جدی قرار داده اند. در سال 1369 فضلا و طلاب حوزه علمیه قم را به مقابله منطقی با مهاجمان فراخوانده و فرمودند: «امروز تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام هست که ارتباط مستقیمی با انقلاب ندارد. این تهاجم، وسیعتر از انقلاب و علیه اسلام است. چیز عجیب و فوقالعاده ای است که با تمام ابعاد فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، علیه اسلام ... وارد کارزار شده است.»(3) همچنین ایشان در مناسبت های مختلف بارها و بارها مؤکداً فرموده اند: «الآن باید نقشه مهندسی فرهنگی کشور روی میز آماده باشد و باید روی آن بحث شده باشد؛ کار شده باشد؛ تصمیم گیری شده باشد و نقشه کلان با راه کارها - نه فقط چیزهایی که صرفا آرزو و آمال است - کاملا کشیده شده و مشخص شده باشد؛ این حرف اصلی ما به شما دوستان است...»(4)
ب- ریشه ها و شاخصه های فرهنگ ایرانی و اسلامی(اشتراکات و تفاوت ها)
فرهنگ ایرانی و اسلامی از لحاظ ریشه و اساس و مبانی آن وجوه تشابه و اشتراکات بسیاری دارد بعبارتی می توان اذعان کرد که ریشه ها و مبانی فرهنگ ایرانی از جهاتی همان ریشه ها و مبانی فرهنگ اسلامی است، زیرا در ناحیه منابع اشتراکاتی دارند. فرهنگ ایرانی در واقع همان فرهنگ انسانی است که در طول تاریخ بشر از عقل و دانش و تجارب بشری از یکسو و فطرت واحد و یکسان بشریت از سوی دیگر نشأت می گیرد از آن جایی که عقل و فطرت همه بشر بعنوان دو موهبت الهی یکسان و واحد است، در موارد بسیاری موجب تشابهات و اشتراکات فرهنگی در بین اقوام و ملل گردیده و همین مبانی و ریشه ها و منابعی که در فرهنگ ایرانی مطرح است در فرهنگ اسلامی نیز مورد تأیید و تأکید بوده، مورد اعتناست.
در فرهنگ دینی و اسلامی هم به عقل و دانش تجربی و بشری بسیار سفارش شده، و هم فطرت و قلب انسانها بعنوان منابع شناخت و معرفت مورد تأکید قرار گرفته و این منابع را می توان بعنوان عوامل شکل دهنده فرهنگ دینی و اسلامی مورد توجه قرار داد. آنچه فرهنگ اسلامی را نسبت به فرهنگ ایرانی (بشری) در جایگاهی برتر و شایسته تر قرار می دهد مسأله وحی معصومانه است که در قالب قرآن و سنت مطرح می شود. در فرهنگ اسلامی آموزه های وحیانی در قالب اصول و ارزشهای دینی و الهی چراغ راه زندگی فرد و جامعه بوده و انسان را در مسیر صراط مستقیم کمال و هدایت رهنمون می سازد، در حالی که جای خالی این فاکتور مهم و اساسی در فرهنگ های بشری و انسانی و از جمله فرهنگ ملی ایرانی بشدت احساس می شود.
ایران قبل از اسلام نیز بگونه هایی متأثر از ادیان الهی گذشته بوده اما بدلیل تحریف ادیان پیشین، سطح تأثیر ادیان تحریف شده بسیار ناچیز و غیرقابل اعتنا بوده، از اینرو بیشترین تأثیرات فرهنگی توسط اندیشه های ناقص بشری و خصوصاً سلیقه های شخصی شاهان و سلاطین و حاکمان منطقه ای اعمال می شده است. پس از ظهور اسلام، این سطح تأثیر نفوذ توسط دین الهی گسترش یافت و چنان که گفتیم این سطح اثرگذاری در عالی ترین سطح ممکن، پس از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) به منصه ظهور رسید. بطور قطع مسلم با این بیان، روشن می شود که فرهنگ دینی و اسلامی نه تنها مبانی و اصول و منابع فرهنگ ملی و انسانی را در سطحی عمیق تر، قاعده مند تر و اصیل تر داراست بلکه فراتر از آن ریشه ها و مبانی و اصولی کاملتر و بنیادی تر، بعلاوه ی برنامه و دستورالعمل دقیق و عمیق تری در جهت تحقق بخشی کمال مورد نیاز یک جامعه را نیز دارا می باشد که از آن با عنوان آورده ها و دستاوردهای وحی معصومانه نام برده می شود. از اینرو فرهنگ دینی و اسلامی بر فرهنگ بشری و ملی ارجحیت داشته در جهت تأمین نیازهای جامع و مانع انسان و تحقق هدف آفرینش که همانا وصال انسان به اعلی مراتب کمال و سعادت مادی ومعنوی است از جایگاهی خاص و ویژه برخوردار است. امری که متأسفانه در جوامع امروز بشری معمولاً مورد غفلت قرار می گیرد البته اگر جامعه ای بتواند از هر دو سرمایه فرهنگ دینی و اسلامی بعلاوه فرهنگ ملی و بشری استفاده درست و منطقی کند قطعاً به منظومه ای کاملتر و جامع تری دست یافته است.
شاخصه های فرهنگ ملی و منطقه ای صرف، در واقع، ریشه در سه مبنای مورد اتفاق جریانات اومانیستی و سکولاری، لیبرالی دارد: 1. علم گرایی 2. عقل گرایی و 3. انسان گرایی و این دامنه برخورداری جوامع انسانی را از همه منابع معرفتی(علم، عقل، قلب و وحی) محدود می کند. شاخصه های فرهنگ دینی و اسلامی همان گونه که در مبانی و اصول مطرح شد، علاوه بر اینکه دارای ویژگی انسانی، علمی و عقلی بودن نیز هست، ریشه در آموزه ها و ارزش های دینی و وحیانی نیز دارد بعبارتی دائر مدار قرآن و سنت اهل بیت (علیهم السلام) می چرخد.
از جمله شاخصه های فرهنگ دینی و اسلامی که به برکت انقلاب اسلامی ایران می توان از آن با عنوان فرهنگ ایرانی اسلامی یاد کرد می توان به موارد ذیل اشاره کرد: 1. انسان سازی 2. عدالت محوری 3. کمال محوری 4. توجه به علم و دانش 5. توجه به قانون گرایی و عقلانیت 6. توجه به حق فرد و جامعه 7. رعایت ارزشهای متعالی دین 8. توجه به اقسام آزادی های حقیقی 9. ترویج روح ظلم ستیزی 10. ترویج روح حمایت از مظلوم و ضعفا 11. اهمیت وحدت و همبستگی ملی و مذهبی 12. احترام به آداب و رسوم و علائق اقوام و ملل مختلف و ...
ج- آیا فرهنگ اسلامی ما (ایران اسلامی) به فرهنگ اسلام و رسول الله (صلی الله علیه و آله) ختم می شود!؟
مکرراً گفته ایم که باید بین رویکردهای انقلاب اسلامی ایران بعنوان یک حکومت دینی که در قالب فرهنگ و آرمانها و اهداف و ارزش های متعالی انقلاب، شکل یافته است و عمدتاً از فرهنگ و آرمان ها و اهداف و ارزشهای متعالی اسلام عزیز، یعنی: مکتب قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)، و اهداف امام حسین (علیه السلام) اخذ شده با عملکرد برخی افراد مسئول در حکومت و مدعیان انقلابی و حتی با عمل عموم جامعه اسلامی تفاوت قائل شد. نباید بر اساس بدعملی، تربیت نایافتگی و سوء استفاده برخی اشخاص و جریانات ذی نفوذ در مسائل فرهنگی انقلاب و مسئولان ناصالح در انقلاب اسلامی، و حتی عامه مردم انقلابی کشورمان، چنین نتیجه گرفت که فرهنگ و ارزشها و آرمانها و اهداف این انقلاب هیچ نسبتی با فرهنگ و آرمان های اسلام و مکتب نبوی و علوی اهل بیت (علیهم السلام) ندارد از اینرو نتیجه می شود؛ علیرغم همه کاستی ها و نواقص، بدعملی و بدمسئولیت هایی که توسط برخی نفوذی ها و سوء استفاده گران تربیت نایافته رخ میدهد با این وجود، اساس و بنیان های فکری و فرهنگی؛ مبانی و آرمانها و هدفگذاری ها و ساختار قوانین و حکومت، مبتنی و مأخوذ از همان فرهنگ و آرمان ها و اهداف و ارزشهای متعالی اسلام عزیز و حکومت پیامبر اکرم و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است و بی شک، حکومت دینی و ولایی و بنیاد انقلاب اسلامی (جمهوری اسلامی) بر اساس مبانی و منابع دینی (قرآن و سنت و عقل) طراحی و پایه گذاری شده نسخه و نمونه ای بی بدیل و از بسیاری جهات کامل و دقیق است که با دیگر نظام های سیاسی موجود در عصر غیبت، اساساً قابل مقایسه نیست و نزدیکترین مدل و طرح از جمیع جهات به حکومت قرآنی و اهل بیتی (علیهم السلام) است.
پی نوشت ها:
1. صحیفه امام خمینی (ره)، ج 3، ص 306.
2. نامه امام خمینی (ره)، مورخ 62/06/08 مبنی بر ترمیم و تکمیل ستاد انقلاب فرهنگی.
3. بیانات در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب، مورخ 1368/09/07.
4. بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، مورخ 1384/10/13.
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=60684&p=898977&viewfull=1#post898977