صفات خدا؛ برهان امکان و وجوب

image: 

برهان امکان و وجوب، واجب الوجود را ثابت می کند. اما پرسش این است که آیا این برهان سایر صفات خداوند را نیز ثابت می کند؟ آیا می توان گفت که واجب الوجود همان خدای عالم و قادر و حی و واحد است؟ اگر برهان امکان و وجوب، از اثبات این صفات عاجز است، چه برهانی برای اثبات این صفات داریم؟

برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم: 1. اساسا هر برهانی متشکل از چند مفهوم است که بواسطه ارتباط میان مفاهیم موجود در مقدمات، به ارتباط جدید مفهومی در نتیجه دست می یابیم. مثلا مقدمه «الف ب است» نشانگر ارتباط میان دو مفهوم الف و ب است؛ چنانچه که مقدمه «ب ج است» نشانگر ارتباط میان دو مفهوم ب و ج است. وقتی شخص مستدل و متفکر، این مقدمات را کنار هم صورتبندی می کند، متوجه ارتباط جدیدی میان مفاهیم می شود: «الف ج است». بنابراین، در هر استدلالی، ارتباط میان مفاهیم ما را به ارتباط جدیدی میان مفاهیم سوق می دهد. از آن جایی که هر مفهوم، بیانگر حیثیتی خاص است و نمی تواند تمامی حیثیات را پوشش دهد، پس در هر برهانی طبیعتا با حیثیات خاصی از جهان و خداوند روبرو هستیم؛ یعنی نمی توان انتظار داشت که در برهانی که نهایتا سه مفهوم الف و ب و ج، حضور دارند، تمامی حیثیات جهان مورد نظر قرار بگیرند چرا که هر یک از مفاهیم، به حیثیتی خاص از جهان اشاره دارند و نمی توانند به تمامی حیثیات دلالت داشته باشند. مثلا مفهوم وجود و واجب الوجود و ممکن الوجود که در این استدلال به کار گرفته می شوند، هر یک به حیثیت خاصی از جهان اشاره دارند و نمی توانند همزمان به حیثیات دیگر جهان همچون علم و نظم و قدرت و حیات و حرکت و غیره اشاره داشته باشند. 2. به همین جهت، روشن می شود که ما در برهان امکان و وجوب، از حیثیت خاص جهان، به حیثیت خاص خداوند می رسیم و نمی توانیم در این استدلال تمامی حیثیات جهان و خداوند را مورد نظر قرار بدهیم. این مطلب، ویژگی مشترک هر استدلالی است. بنابراین، هر استدلالی از مفاهیم محدودی شکل گرفته است و هر مفهوم نیز ناظر به حیثیت خاصی است پس هر استدلالی ناظر به حیثیات خاصی از جهان و خداوند است و نمی تواند تمامی حیثیات را پوشش بدهد. این مطلب، دلیل بر نقص و ضعف این برهان نیست بلکه ناشی از محدودیت معرفتی هر برهانی است بدین بیان که هر برهانی به لحاظ کمّی، فقط ناظر به حیثیات محدودی است و نمی تواند تمامی حیثیات را پوشش دهد. سایر دعاوی و اوصاف الهی را باید مستند به براهین دیگر اثبات کرد (چنانچه که هر آیه ای از آیات قرآن، صرفا به محدوده خاصی از اوصاف الهی نظر دارد و اینطور نیست که یک آیه بیانگر تمامی اوصاف الهی باشد بلکه با تجمیع آنها به تصویر کاملتری از خداوند می رسیم).(1) 3. با این توضیحات روشن می شود که اگر در برهان امکان و وجوب، لزوم واجب الوجود برای جهان ممکن الوجود، اثبات می شود، بدین معنا نیست که واجب الوجود فاقد سایر اوصاف خدای ادیان و سایر براهین است؛ بلکه صرفا بدین معنا است که با این برهان می توانیم حیثیتی خاص از خداوند را اثبات کنیم. برای اثبات سایر حیثیات، نیازمند براهین دیگری هستیم که هر یک از آنها حیثیت دیگری از خداوند را ثابت می کنند. به همین جهت، فلاسفه بعد از اثبات واجب الوجود، به این قاعده عقلی تمسک می کنند که واجب الوجود، باید از جمیع جهات واجب الوجود باشد و به همین جهت، باید واجد تمامی کمالات باشد و اصطلاحا کمال مطلق باشد. آنگاه با عنایت به این که علم و قدرت کمالی از کمالات هستند، خداوند باید واجد آن کمالات نیز باشد. مثلا به این تقریر بنگرید: مقدمه اول: واجب الوجود موجود است. مقدمه دوم: واجب الوجود، باید از جمیع جهات واجب الوجود باشد و به همین جهت، باید واجد تمامی کمالات باشد و اصطلاحا کمال مطلق باشد. مقدمه سوم: با عنایت به این که علم و قدرت کمالی از کمالات هستند، خداوند باید واجد آن کمالات نیز باشد. توضیح بیشتر این که ذات خداوند عین وجود است؛ و چیزی که عین وجود باشد اساسا نمی تواند متصف به عدم و نیستی گردد چرا که مستلزم اجتماع نقیضان می شود؛ یعنی مستلزم آن است که هم وجود باشد و هم نباشد. در این صورت، خداوند نه از جهت اصل وجودش و نه از جهت کمالات وجودیش، متصف به عدم نمی شود یعنی نباید گفت که خداوند معدوم است یا خداوند فاقد این کمال است چرا که خداوند عین وجود است و هیچ گاه متصف به عدم نمی شود. بنابراین، هر کمالی را که متصور شویم، حتما خداوند واجد آن است چرا که واجدیت و وجود داشتن، عین ذات خداوند است؛ چنانچه که زرد بودن زردآلو عین ذات او است و معنا ندارد که زردآلو زرد نباشد یا گردو گرد نباشد. با این استدلال روشن می شود که خداوند هر کمالی را که متصور شویم، داراست آنهم در والاترین درجه ممکن.(2) 4. بنابراین، در برهان امکان و وجوب (خواه در مقدماتش و خواه در نتیجه اش)، از مفاهیم محدودی همچون موجود و ممکن و واجب استفاده می کنیم و سخنی از علم و قدرت و سایر اوصاف الهی نیست. آری، نتیجه برهان امکان و وجوب، خودش مقدمه ای است برای براهین دیگری که سایر اوصاف الهی را اثبات می کنند. از این رو می توان گفت که برهان امکان و وجوب به صورت مستقیم از تمامی اوصاف جهان و خداوند سخن نمی گوید اما به صورت غیرمستقیم و باواسطه، سایر اوصاف الهی را نیز اثبات می کند. این مطلب، ویژگی هر برهانی است؛ خواه الهیاتی باشد خواه نباشد. این مطلب، دلیل بر نقص و ضعف این برهان نیست بلکه ناشی از محدودیت معرفتی هر برهانی است بدین بیان که هر برهانی به لحاظ کمّی، فقط ناظر به حیثیات محدودی است و نمی تواند تمامی حیثیات را پوشش دهد. برهان امکان و وجوب نیز مستند به حیثیات وجود و واجب و امکان، از لزوم وجود واجب الوجود دفاع می کند؛ همین و بس. سایر دعاوی و اوصاف الهی را باید مستند به براهین دیگر اثبات کرد؛ چنانچه که هر متنی از متون دینی نیز صرفا به محدوده خاصی از اوصاف الهی نظر دارد و با تجمیع آنها می توان به تصویری کاملتر از خداوند رسید.

پی نوشت ها:

1. برای مطالعه بیشتر، رک: مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج2، بخش هفتم (خداشناسی)؛ مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج5، مقاله چهاردهم (خدای جهان و جهان).

2. برای مطالعه بیشتر درباره این براهین، مراجعه گردد به مقاله «اثبات عقلی کامل مطلق و نقد و بررسی بعضی از ادلة ناکافی» به قلم عسکری سلیمانی امیری در فصلنامه آئین حکمت 1389.

http://http://www.askquran.ir/showthread.php?t=60406&p=891687&viewfull=1#post89

موضوع: