سماع
سماع چه نقش و جایگاهی در عرفان دارد و تفاوتش با رقص در چیست؟
اگر مراد از سماع همین رقص و پایکوبی و این حرکاتی است که اکنون در خانقاهها مرسوم است، این ها نادرست است و قابل دفاع نیست. این ها اصلا سماع نیست بلکه رقص و لهو است. از این رو مولوی میگوید: بر سماع راست هر کس چیر نیست * ﻟﻘﻤﻪ ﻫﺮ مرغکی انجیر نیست یعنی آن سماعی که حقیقتا سماع است برای این ها حاصل نمیشود؛ بلکه رقص است، لهو است؛ و در حقیقت سماع عرفانی نیست. ولی اگر مراد از سماع، سماع حقیقی است که یک نوع حالت بیقراری است که از غلبه وحدت و وجد، بر عارف عارض میشود و آرامش را از او میگیرد و مثل پروانه ـ که عاشقانه به دور شمع میچرخد و میچرخد تا به وصال برسد ـ او را ناخواسته به چرخش در میآورد، این امر را نمیشود رد کرد و مردود دانست؛ و اختیاری هم نیست تا کسی به حرمت یا حلیّت آن فتوا بدهد.