رسیدن زنان به پیامبری
پرسش:
عدم دستیابی زنان به مقام نبوت و امامت را چگونه توضیح میدهید؟ نمیتوان آن را به سبب نقص معنوی زنان دانست چراکه به گفته خودتان اسلام در مقامات معنوی فرقی میان زن و مرد نگذاشته است! همچنین، نمیتوان آن را به سبب توانمندی کمتر زنان در اجتماع دانست چراکه کودکانی مثل حضرت یحیی(علیه السلام) و امام جواد(علیه السلام) با اینکه توانایی کمتری از زنان بالغ داشتند به این دو مقام رسیدند!
پاسخ:
مقدمه:
نبوت و امامت دو منصب الهی هستند که خداوند آن را به گروهی از برگزیدگانش سپرده است تا از این طریق، راه زندگی را به مردم بیاموزانند و آنها را بهسوی سعادت پایدار سوق دهند. با توجه به اینکه انبیاء و امامانی که میشناسیم، «مرد» هستند و «زن» نمیباشند، این سؤال مطرح میشود که چرا از میان زنان کسی به مقام نبوت و امامت نرسیده است؟ خصوصاً اینکه میدانیم اولاً از منظر دینی، زنان نیز همچون مردان شایستگی معنوی والایی دارند و ثانیاً از منظر توانمندی اجتماعی نیز زنان ناتوانتر از کودکانی که به این دو مقام رسیدند، نمیباشند. ازاینرو، این پرسش شکلگرفته که چرا خداوند حاضرشده این دو منصب مهم را به مردان خردسال بدهد، اما به زنان بالغ ندهد! در ادامه در قالب چند نکته به این پرسش پاسخ میدهیم:
نکته اول:
خداوند متعال خالق انسانها است و در این خلقت نهایت عدالت را به انجام رسانیده است. انسان را از دو جنس آفرید و برای هرکدام ویژگیها و خصوصیات منحصربهفرد قرار داد تا بتوانند با تواناییها و استعدادهای خود، جریان حیات و خلقت را پیش ببرند. این عدل خداوند است که هر چیزی را بهجای خود قرار داده است.
نظام ارائهشده توسط اسلام، در مورد زن و مرد بر اساس مصالح و مفاسد واقعی بنانهاده شده که تمام ابعاد و استعدادهای وجودی انسان در آن لحاظ شده است. زن و مرد دارای نکات مشترک و متفاوت تکوینی هستند. نکات مشترک آنها حقوق و تکالیف مشترکی را برای آنها تعیین میکند و تمایزات وجودی سبب تعریف برخی حقوق متفاوت میشود. در حقیقت این تمایز وجودی بین زن و مرد است که تکالیف و مسئولیتهای آنان را از هم تفکیک میکند تا مساوات به معنای دقیق و واقعی در بین آنها رعایت شود.
شهید مطهری; میگوید: آنچه در خلقت وجود دارد تفاوت است و نه تبعیض، تبعیض آن است که در شرایط مساوی و استحقاقهای همسان بین اشیاء فرق گذاشته شود، ولی تفاوت آن است که در شرایط نامساوی فرق گذاشته شود. بهعبارتدیگر؛ تبعیض از ناحیه دهنده است و تفاوت مربوط به گیرنده است...(۱)
نکته دوم:
خداوند متعال مسؤولیت و امانت بزرگ و خطیر نبوت و امامت را میباید به کسانی بسپارد که واقعاً از هر نظر، هم در مقام عمل و هم در مقام نظر، کامل باشند و شایستگی پذیرش این منصب را داشته باشند. گذشته از شایستگی، باید بهگونهای باشد که مقبولیت اجتماعی بیابد. اگر شخصی دارای عیوب ظاهری باشد یا تولدش از طریق مشروع نباشد یا گذشته بدی داشته باشد، مقبولیتش تنزّل مییابد و چهبسا به همین جهت، نتواند رسالت خویش را بهخوبی انجام دهد؛ ازاینرو، خداوند این دو منصب را به این افراد نمیدهد، با اینکه آنها را مؤمن و والامقام بداند.
از طرف دیگر، خدای سبحان با علم پیشین و ازلی خویش میدانست که چه افرادی، بیش از سایر افراد، در آینده با تلاش و کوشش خویش و همچنین بااراده و اختیار خویش، این شایستگی و استحقاق را در خود فراهم میآورند و سرآمد همگان خواهند شد؛ لذا خداوند موهبت ویژه خویش را به برگزیدگان عطا نمود و ایشان را از علم و ارادهای برخوردار کرد که بهواسطه آن، به مصونیت کامل نائل شوند و بههیچوجه گرد گناه و لغزش نگردند تا بتوانند راهنمای مطمئنی برای هدایت تمامی انسانها بشوند.
این افراد، پیامبران و امامان: هستند که خداوند آنان برای امر خلیفهاللهی برگزید. در روایتی از امام صادق(ع) چنین آمده است: «از آن جا که خداوند به هنگام آفرینش پیامبران، میدانست که آنان از او فرمانبرداری میکنند و تنها او را عبادت نموده، هیچگونه شرکی روا نمیدارند (از موهبتهای ویژه خویش، برخوردارشان ساخت)، پس اینان بهواسطه فرمانبرداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا رسیدهاند».(۲)
پس خداوند متعال، سِمتهای کلیدی و پُستهای حساس نمایندگی را به هرکسی اعطا نمیکند که بگوییم چرا فلان دسته خاص به این مقام نرسیدند و طبق فرموده قرآن: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسَالَتَهُ...؛ خدا آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد».(۳)
نکته سوم:تاریخ گواه این است که زنانی در طول حیات بشری وجود داشتهاند که به لحاظ تقرب به خداوند و تواناییهای فوق انتظار، خوش درخشیدند و کمتر مردی به مقام و جایگاه ایشان رسیدهاند. نظیر حضرت زهرا(س) و حضرت زینب و حضرت مریم که ذکر مقامات معنوی و فعالیتهای والای اجتماعی و فرهنگی و حماسی ایشان، خارج از حوصله این نوشتار است.
حال، اگر چنین است چرا خداوند این زنان را به مقام نبوت یا امامت منصوب نکرد؟! دلیل این امربر ما پوشیده است و همین قدر میدانیم خداوند حکیم است و بهتر از هرکسی میداند رسالت سنگین امامت و نبوت -که بیش از آنکه یک امتیاز باشد، یک مسئولیت خطیر با تکالیف سهمگین است- را به چه کسی بسپارد و چگونه تفاوتهای طبیعی زن و مرد را در تنظیم تکالیف و تعیین مناصب در نظر بگیرد. ممکن است خداوند این زنان یا سایر زنان را به دلایلی ازجمله این دو دلیل، به مقام نبوت یا امامت منصوب نکرده باشد:
در ملل قدیم و تاریخ دور، زنان در بین جوامع مقبولیت اجتماعی و سیاسی نداشتند و حتی هویت و شأنیتی برای آنها قائل نبودند. بعضاً در تواریخ ذکرشده که بسیاری از مردم، به انبیائی که از جنس مرد بودند نیز بیاعتنایی کرده و حتی متوسل به شکنجه و قتل آنها میشدند؛ پس به طریق اولویت با زنان رفتاری زشتتر و بدتر از مردان انجام میدادند و حتماً سخنان و تبلیغ آنها کاملاً بیاثر بود. شاید به همین خاطر، حکمت خداوند به این امر تعلقگرفته که زنان به مقام پیامبری و رسالت نرسند؛ نه به این جهت که آنها شایستگی ندارند، بلکه به این جهت که مردم هنوز به بلوغ فکری و فرهنگی در این زمینه نرسیدهاند و هدایت الهی را از طریق زنان دریافت نمیکنند و رهبری آنها در جامعه را نمیپذیرند. چنین نگرشی نسبت به مردان -حتی کسانی که هنوز به سن جوانی نرسیده بودند- وجود نداشت و به همین جهت، در شرایط خاص، خداوند خردسالان شایسته را به این دو مقام منصوب نمود.
یکی دیگر از حکمتها میتواند این باشد که خدای متعال، خواسته که زن مستور و محجوب بماند تا جامعه عفاف خود را بازیابد. آیتالله جوادی آملی در بیانی فرمودند: «کارهای اجرایی سنگین همچون نبوت که حضور در جنگ و صلح و... را میطلبد، هم برای زن معمولاً مشکل است و هم با این سیاست کلی مستور و محجوب بودن ناسازگار، لذا اینکه پیامبران همه مردند، معنایش این نیست که زنان از کمال بیبهرهاند...».(۴)
به عبارتی، با توجه به اینکه زنان از لطافتی برخوردار بوده و با در نظر گرفتن این مصلحت که جنس مؤنث، کمتر در انظار و دید مردم قرار گیرد، لذا حکمت خداوند بر این شده که زنان، به مقام نبوت و رسالت دست نیابند.
دقت بفرمایید: منظور این نیست که زنان نباید در جامعه حضورداشته باشند و از فعالیتهای اجتماعی محروم شوند؛ بلکه منظور این است که چون رهبری جامعه نیازمند حضور حداکثری زن در میان مردان است و این برخلاف خواست خدا است، پس خداوند نبوت و امامت و رهبری جامعه را به زنان نداد.
نکته چهارم:
در نکته سابق، بنابراین فرض که خداوند دو منصب نبوت و امامت را به زنان نداده، به توضیح چرایی این مطلب پرداختیم و دو حکمت احتمالی برایش ذکر شد؛ اما در نکته حاضر، خود این فرض را مورد سؤال قرار میدهیم که آیا خداوند به هیچ زنی این دو مقام را نداده است؟!
در بسیاری از آیات قرآن، به این نکته اشارهشده که انبیای الهی از «رجال» انتخابشدهاند: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُری».(۵) بسیاری از مترجمان و مفسران، «رجال» در این آیات را به معنای «مردان» دانستند و درنتیجه، به این باور رسیدند که تمام انبیای الهی از مردان هستند و هیچ زنی به این مقام نرسیده است.(۶) بااینحال، گروهی از محققان با این دیدگاه مخالفت کرده و به توضیح این مطلب پرداختند که «رجال» در این آیات، به معنای «انسان» است و درصدد خارج کردن زنان و کودکان نیست؛ چنانکه میدانیم برخی از انبیاء (مثلاً حضرت یحیی و حضرت عیسی) در کودکی به نبوت رسیدند. در این آیات، خداوند «در مقام پاسخ به تلقی مشرکان است که متوقع بودند پیامبر باید موجودی غیرطبیعی و غیرعادی باشد و نمیتواند از جنس انسان باشد. در پاسخ آنان گفته میشود مگر رسولان قبلی انسان نبودند؟ اگر شک و تردید دارید، از اهل ذکر یا اهل کتاب پرسش کنید. انبیاء گذشته نیز انسان عادی بودند که بر آنان وحی میشد. آنان نیز غذا میخوردند».(۷)
ازاینرو، اساساً زن یا مرد بودن تمامی پیامبران درآیات و روایات انعکاس نیافته و ما همین قدر میدانیم که بسیاری از پیامبران مرد بودهاند(۸) و میدانیم که بسیاری از پیامبران را نمیشناسیم(۹) و درنتیجه، محتمل است که برخی از پیامبران زن بودهاند و ما از آنها اطلاعی نداریم. از این منظر، منصوب نشدن زنان به امامت نیز صرفاً یک رخداد تاریخی است و به معنای عدم شایستگی زنان در-رسیدن به این مقام نبوده است.
نتیجه:
بنابراین، خداوند متناسب با تفاوتهای طبیعی زن و مرد، برایشان حقوق و تکالیف متفاوتی در نظر گرفته است که مجموعاً از ارزش مساوی برخوردارند. ازاینرو، گاهی زنان به سبب تفاوتهای طبیعی، به برخی از تکالیف یا مناصب الزام نمیشوند، اما مردان به این تکالیف الزام میشوند و به آن مناصب گمارده میشوند. افزون بر این نکته، ممکن است زنان به سبب عدم مقبولیت در ادوار گذشته، به این دو مقام منصوب نشدهاند.
بااینحال، دسته دیگری از محققان بر این باورند، بعید نیست در طول تاریخ برخی از زنان به مقام نبوت رسیده باشند که ما از آنها اطلاعی نداریم. از این منظر، منصوب نشدن زنان به امامت نیز صرفاً یک رخداد تاریخی است و به معنای عدم شایستگی زنان در-رسیدن به این مقام نبوده است.
کلمات کلیدی:
جایگاه زن، مقام نبوت و امامت.
پینوشتها:
۱. مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۹، ص۶۵ و ۶۶.
۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج۱۰، ص۱۷۰.
۳. سوره انعام، آیه ۱۲۴.
۴. نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، توصیهها، پرسشها و پاسخها در محضر آیه الله جوادی آملی، قم، نشر معارف، ۱۳۸۳ ش، ج۲، ص۸۹.
۵. سوره یوسف، آیه ۱۰۹؛ سوره نحل، آیه ۴۳.
۶. رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ ق، ج۱۸، ص۵۲۱؛ طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ ش، ج۱۲، ص۳۷۴.
۷. مهریزی، مهدی، پیامبری زنان، مجله پیام زن، شهریور ۱۳۷۷، شماره ۷۸.
۸. سوره بقره، آیه ۱۳۶: «بگویید ما به خدا ایمان آوردهایم؛ و به آنچه بر ما نازلشده؛ و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید و¬(همچنین) آنچه به موسی و¬عیسی و پیامبران (دیگر) از طرف پروردگار دادهشده است و در میان هیچیک از آنها جدایی قائل نمیشویم و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم».
۹. سوره نساء، آیه ۱۶۴: «و پیامبرانی که سرگذشت آنها را پیشازاین، برای تو بازگفتهایم؛ و پیامبرانی که سرگذشت آنها را بیان نکردهایم».