دیدگاه شیخیه درباره مهدویت
پرسش:
شیخیه چه دیدگاهی درباره امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) دارد؟
پاسخ:
مبحث امامت در میان مذاهب و فِرق اسلامی، از جایگاه مهمی برخوردار است که در بین آن، موضوع موعود گرایی و مهدویت، دارای اهمیت مضاعف و دو چندانی میباشد. اهمیت این بحث در میان شیعه امامیه و شیخیه نیز استثنا نبوده و هر دوی آنها نظراتی پیرامون وجود، غیبت و نیز ارتباط با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارائه دادهاند. فرقه شیخیه، جدای از مباحثی پیرامون عصمت، فضائل، صفات امامان و نیز طرح مسائلی همچون تفویض و علل اربعه بودن امام، جایگاه آنان در آفرینش و...، نظرات خاص و ویژهای را خصوص حیات و نیز غیبت و نیابت خاصّه (رکن رابع) آن حضرت بیان کردهاند که به توضیح و نقد آنها میپردازیم.
نکته اول:
یکی از مهمترین نظرات شیخ احمد اَحسایی (به عنوان مؤسس شیخیه)، اندیشه «هورقلیا» است که از واژههای کلیدی نظام فکری ایشان به شمار رفته و در سه بحث معراج جسمانی حضرت رسول(صلی الله علیه و اله)، معاد جسمانی و نیز حیات امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) به کار برده و تحلیل نموده است. محل بحث ما، اندیشه ایشان پیرامون وجود امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) در هورقلیا و بدنِ هورقلیایی ایشان میباشد که ابتدا به معنای این واژه میپردازیم.
از آثار شیخ احمد احسایی، اینگونه برمیآید که ایشان، هورقلیا را لفظی «سریانی» و معنای آن را «مُلک دیگر»(۱) دانسته است. به طور واضحتر، مراد ایشان از هورقلیا، همان «عالم برزخ» میباشد که در بین عالم دنیا و ملکوت قرار داشته(۲) و نیز در منظومه فکری ایشان، «عالم مثال» به معنای عالم برزخ نیز به کار رفته است.(۳) البته گاهی شیخ، این واژه را در معنایی خاصتر به کار برده؛ نظیر اینکه هورقلیا مشتمل بر دو بلاد «جابرسا» و «جابلقا» (دو مکان فرضی برای زندگی امام زمان) میباشد.(۴)
پس از بیان معنای واژه «هورقلیا» و معانی مدِّ نظرِ شیخ، نظری خاص و شاذ از سوی ایشان در باب وجود و حیات مبارک امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) ارائه شده؛ بدین گونه که حضرت در عالم هورقلیا میباشند و جسم و زمان و مکان ایشان لطیفتر از عالم اجسام بوده و از عالم مثال میباشند.(۵) حضرت قائم(عج الله تعالی فرجه الشریف) در عالم دنیا نبوده؛ اما تصرفش به گونهای است که به صورت هیکل عنصری میباشد و با مثالش در مثال و با جسدش در اجساد و با جسمش در اجسام و با نفس خود در نفوس و با روحش در ارواح است.(۶)
نکته دوم:
چنین نظری که شیخ احمد احسایی، بدان قائل شده دارای تبعات و مشکلات فراوانی میباشد. در واقع این نظر، منجر به انکار حیات مادی امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود؛ زیرا اگر مراد، این باشد که حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) در عالم مثال و برزخ زندگی میکند، پس آن حضرت، حیاتی با بدن عنصری نداشته و حیات او همچون حیات مردگان در عالم برزخ است و این مسئله با احادیثی ازجمله: «لَو بَقِیتِ الأرضُ بِغَیرِ إمامٍ لَسَاختْ؛ اگر زمین بدون امام میماند، به یقین در هم فرو میریخت».(۷) سازگاری ندارد. این عقیده، با عقیده به نفی حیات مادی هیچ منافاتی نداشته و این سخن که حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) با بدن هورقلیایی زندگی میکند، صرفاً یک ادعای بدون دلیل و فاقد هرگونه دلیل عقلی و نقلی میباشد.(۸)
نکته سوم:
طبق نظر شیخیه، از آنجا که برای مردم ضروری است که از فیض الهی بهرهمند شوند، میبایست واسطهها و نائبانی متفاوت از دیگر نائبان عام وجود داشته باشند. به همین جهت، آموزه «رکن رابع» و «ناطق واحد» در میان این فرقه، به عنوان رکن چهارم دین مطرح گردید تا ارتباط مردم از فیض الهی قطع نشود. در ادامه به تفصیل این باور، خواهیم پرداخت.
موضوع «رکن رابع» یکی از مهمترین عقائد شیخیه به شمار رفته و به نوعی حیات این فرقه را از آغاز تا به الآن تضمین نموده است. اگرچه شیخ احمد احسایی به عنوان مؤسس فرقه و نیز سید کاظم رشتی، رکن رابع را اصل چهارم برای اصول دین در نظر نگرفتند؛ اما با توجه به اینکه بسیاری از اعتقادات شیخ احمد، بعدها توسط سایر رهبران این فرقه، مورد تشریح و تفسیر قرار گرفت، میتوان رگههای این موضوع را در آثار و تألیفات شیخ احمد و سید کاظم رشتی یافت. مباحثی همچون «شیعه کامل»،(۹) «قریه ظاهره»(۱۰) و «نُقَبا و نُجَبا»(۱۱) که در تألیفات ایشان یافت شده، توسط محمد کریمخان کرمانی مورد جمعآوری قرار گرفت و ایشان، رکن رابع را به عنوان اصل چهارم از اصول دین معین نمود.(۱۲) پرداختن بیش از حد او به این مسئله و نگاشتن کتب مستقل در این باب، باعث شد برخی او را به عنوان مبدع این اصطلاح بدانند.
شیخیه معنای اصطلاحی رکن رابع را این گونه تعریف کردهاند که در هر عصری باید واسطهای میان مردم و حجت الهی باشد، وگرنه وجود امام لغو خواهد بود. یکی از بزرگان شیخیه در این زمینه چنین مینویسد: امام بینایب نمیشود و خانه بدون باب معنی ندارد؛ بلکه میگوییم امام بیمأموم نمیشود و مأموم واقعی کسی است که من کل حیث، اقتدا به امام کرده و نماینده صفات امام شده باشد و اگر این چنین اشخاص در ملک نباشند معلوم است وجود امام خاصیتی نبخشیده، پس وجود امام لغو شده است و این محال است که ملک خدا بیامام و پیشوا باشد.(۱۳) همچنین شیخیه، با توجه به این تعریف و دیگر تعاریف از سوی آنها، در صدد این امر هستند که نشان دهند شخص خاصی مد نظر آنها نبوده؛ در حالی که با بررسی بیشتر، این مقصود حاصل خواهد شد که مصداق تعاریف مذکور و مورد نظر آنها، منحصر در شخص شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی میباشد.(۱۴)
شیخیه، جایگاه ویژهای برای رکن رابع قائل است که از مهمترین آنان میتوان به چند نمونه اشاره کرد:
نیابت خاص از امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) و دریافت علوم و معارف از جانب حضرت بدون هیچ واسطهای.(۱۵)
علت غایی بودن رکن رابع برای خلقت.(۱۶)
با وجود رکن رابع، نیازی به علما و مجتهدین نبوده و با بودن رکن رابع، روح مردم پرورش مییابد.(۱۷)
ادله شیخیه نیز در باب رکن رابع، روایات «خالی نماندن زمین از حجت خدا»(۱۸) «روایات دال بر وجوب مراجعه به فقهاء در زمان غیبت»(۱۹) «آیات و روایات بر لزوم تولی و تبری»(۲۰) و «روایات دالّ بر باب بودن جناب سلمان»(۲۱) میباشد.
نکته چهارم:
با توجه به نکته پیشین، «نیابت» در سخنان شیخیه، اساس رکن رابع بوده و بدین طریق توانستهاند زعامت و رهبری خود را به وسیله نیابت از امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) در میان مردم رواج دهند. اینک به مقایسه کوتاهی در بحث نیابت، میان امامیه و شیخیه میپردازیم.
رکن رابع عقیدهای است که تا قبل از شیخیه، وجود نداشت و میتوان آن را ازجمله عقاید وارداتی و نفوذی؛ و یا دست کم تراوشات ذهنی رهبران شیخیه دانست؛ در حالی که نیابت عامّه امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) در شیعه دارای مبانی اسلامی میباشد.
شیخیه بنا بر نظر «هورقلیا» و نبودن حضرت در دنیا، نیابت خاصه را ثابت نموده و رهبران خود را رکن رابع دانستهاند؛ در حالی که شیعه، هورقلیا بودن حیات امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) را از اساس باطل دانسته و توسط ادله عقلی و نقلی، به اثبات زنده بودن و عنصری بودنِ بدن امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) اهتمام ورزیدند.
شیخیه با نظر به رکن رابع، (در زمان غیبت کبری) مسئله نیابت را نیابت خاصّه دانسته؛ در حالی که شیعه، عقیده دارد بعد از وفات آخرین نائب خاص امام(عج الله تعالی فرجه الشریف)، غیبت کبری آغاز شده و دیگر حضرت نائب خاصی نداشته و این، نائبان عام هستند که مردم به آنها مراجعه میکنند.
رکن رابع، بنا بر نظر شیخیه، فاقد خطا و اشتباه و معصیت بوده و کسی حق عزل او را ندارد؛ در حالی که بر اساس عقاید شیعه، فردی که ولایتفقیه یا مرجع تقلید است(نیابت عام) از عصمت برخوردار نیست و در صورتی که صفات نیابت عامه را از دست بدهد، از این مقام عزل خواهد شد.
دست آخر، عقایدی از جمله هورقلیا و رکن رابع، مسیری را برای شیخیه ایجاد کرد که شخصی نظیر سید علیمحمد باب، مدعی شد روح امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) در جسمش حلول کرده و او همان امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) است.(۲۲)
نتیجه:
منظومه فکری شیخیه در باب امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف )، بر پایه هورقلیا بوده که در واقع عالم مثال و برزخ میباشد و این شبهه و اشکال را به وجود میآورد که حضرت، در دنیا نبوده و میتواند در جسمی از اجسام و روحی از ارواح حلول نماید. با در نظر گرفتنِ ضرورتِ ارتباط مردم با امام و فیض الهی و از طرف دیگر، در دسترس نبودن امام، نظریه رکن رابع ایجاد گردید و جایگاه و مقامهایی برای آن متصور گشت که مورد مناقشه بسیاری از عالمان شیعه گشت و اصلیترین ردّیه بر این عقاید، عدم وجود دلیل عقلی و نقلی برای اثبات آنها است.
کلمات کلیدی:
شیخیه، شیخ احمد احسایی، هورقلیا، رکن رابع، نیابت خاصه، امام زمان(ع)، شیعه.
پینوشتها:
۱. احسایی، احمد، جوامع الکلم، بصره، مکتبه الغدیر، ۱۴۳۰ ق، رساله قطیفیه، ص۱۲۴.
۲. همان، ص۱۵۳-۱۵۴.
۳. همان.
۴. احسایی، احمد، شرح العرشیه، کرمان، چاپخانه سعادت، بیتا، ج۲، ص۹.
۵. احسایی، احمد، جوامع الکلم، رساله رشتیه، ص۱۰۰.
۶. همان، رساله دمشقیه، ص۱۰۳.
۷. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه جواد مصطفوی، تهران، بنیاد رسالت، ۱۳۶۴ ش، ج۱، ص۲۵۲.
۸. ر.ک: ساعدیان، موسی، پایان نامه تبیین فلسفی – کلامی عقاید شیخیه در نبوت و امامت، دانشگاه قم، پاییز ۱۳۹۱، ص۱۶۲.
۹. احسایی، احمد، جوامع الکلم، رساله دمشقیه، ص۱۰۱.
۱۰. همان، رساله رشتیه، ص۱۰۵.
۱۱. رشتی، سید کاظم، شرح آیهالکرسی، تهران، بینا، ۱۳۷۱ ق، ص۲۲۱.
۱۲. کرمانی، محمد کریم، هدایه الطالبین، کرمان، چاپخانه سعادت، بیتا، ص۱۶۸-۱۷۵؛ کرمانی، محمد کریم، رساله سپهسالاریه در معنی رکن رابع، تحقیق برقعی کبابیانی، مشهد، بینا، بیتا، ص۱۴-۱۵.
۱۳. احقاقی، عبدالرسول، احقاق الحق، ترجمه محمد عیدی خسروشاهی، تهران، روشنضمیر، ۱۳۸۵ ش، ج۱، ۲۸۲.
۱۴. کرمانی، محمد کریمخان، رساله سی فصل، کرمان، چاپخانه سعادت، ۱۳۶۸ ق، ص۲۹ – ۳۰.
۱۵. رشتی، سید کاظم، حجه البالغه، کرمان، چاپخانه سعادت، بیتا، ص۱۷۵.
۱۶. کرمانی، محمد کریم، رجوم الشیاطین، ترجمه ابوالقاسم خان ابراهیمی، کرمان، سعادت، ۱۳۵۲ ق، ص۷۴.
۱۷. کرمانی، محمد کریم، ارشاد العوام، کرمان، سعادت، بیتا، ج۱، ص۲۵۶.
۱۸. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه محمدباقر کمره ای، قم، اسوه، ۱۳۷۵ ش، ج۲، ص۵۲-۵۹.
۱۹. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ ق، ج۲۷، ص۱۴۰.
۲۰. ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست کتب مشایخ عظام، کرمان، سعادت، بیتا، ج۱، ص۸۱-۸۲.
۲۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج۲۲، ص۳۷۴.
۲۲. فضایی، یوسف، تحقیق در تاریخ و فلسفه بابیگری بهاییگری و کسروی گرایی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی فرخی، بیتا، ص۶۱.