دیدگاه اسلام نسبت به جایگاه و کرامت زن چیست؟
بر خلاف تصور برخی، اسلام کرامت زن را تضمین و تامین نموده است. در این باره جای سخن بسیار است ولی به اختصار باید گفت درباره جایگاه زن در قرآن طبق آن چه از مطالعه قرآن کریم به دست مىآید، به موارد زیر را میتوان اشاره کرد:
۱- مرد و زن از لحاظ ماهیت انسانى و لوازم آن، یکسانند.
یعنى هردو «انسان» هستند. نهایت این که در عین داشتن وحدت نوعى، به دو صنف منطقى یا (به تعبیر عرفى) به دو جنس تعلّق دارند. از قدیم نظریّهاى (اگرچه نادر) وجود داشته که زنها را انسان نمىدانسته و براى ایشان ماهیت دیگرى قائل بوده است. اسلام این نظریّه را به کلّى رد مىکند. در آیه اوّل سوره نساء مىخوانیم: «یَا أیهَُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِى خَلَقَکمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنهَْا زَوْجَهَا؛
اى مردم! از پروردگارتان که شما را از یک تن آفرید و همسر او را از او آفرید، بترسید».
عبارت «خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» در این آیه نشان مىدهد که جفت حضرت آدم(حضرت حوّا) از جنس او بوده است. این آیه هم چنین تفکر یهودی - مسیحی که زن از دنده مرد آفریده شده را مردود اعلام می دارد، همان گونه که در روایات صحیح از ائمه نیز در این باره مطالبی ذکر شده است.
همچنین اشتراک آدم و حوّا در فریفته شدن با وسوسههاى شیطانى، بیانگر اشتراک سرنوشت آنان است.
قرآن کریم، در هر سه موضعى(۱) که به داستان آدم و حوّا مىپردازد، مىفرماید که آنها یکسان مورد خطاب و نهى خداوند قرار گرفتند و با هم، فریفته وسوسههاى شیطان شدند؛ چنین نبود که عامل فریب حوّا، شیطان و عاملِ فریب آدم، حوّا باشد؛ بلکه وسوسهگر و فریب دهنده هر دو، شیطان بوده است.
این موضوع تفکر یهودی -مسیحی را که در تورات (عهد عتیق) آمده و شیطان را عامل فریب زن و زن را عامل فریب مرد معرفی می کند ، مردود می دارد.
۲. مرد و زن بر اثر عبودیّتِ و انجام تکالیفى که برعهده آنان است، به طور مساوى و یکسان کمال مىیابند.
چنین نیست که بعضى از انواع و مراتب کمالات انسانى، به مردان اختصاص داشته باشد و زنان را در آن سهمى و مشارکتى نباشد، یا به عکس.
۳. در هر یک از دو جناحِ حقّ و باطل، هم مرد و هم زن وجود دارد.
چنین نیست که تکیه جناح حق یا جناحِ باطل بر مردان یا زنان باشد. آن چه انسانها را (اعمّ از مرد و زن) در دو جناح حقّ و باطل جاى مىدهد، ایمان حقیقى و کفر باطنى و نفاق است، نه زن یا مرد بودن. مردان و زنانى که به راستى ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته مىکنند، با هم در پیوندند . مردان و زنان کافر و منافق نیز با یکدیگر ارتباط دارند.(۲)
خداوند متعال در کنار بیان قصص انبیا و اولیا از زنانی چون آسیه(همسر فرعون) و مریم سخن به میان آورده ؛ ایمان و تقوای ایشان را أُسوه و مَثََلی برای مؤمنان(اعم از زن و مرد) معرفی میکند.
۴. بسیارى از تکالیف و مسؤولیتها میان مردان و زنان مشترک است.
چه در آیاتى که فقط صیغه مذکّر آمده(۳) و چه در آیاتى که هر دو صیغه به کار رفته است. از جمله آیههایى که در آن، هر دو صیغه ذکر شده، آیات ۳۰ و ۳۱ سوره نور است:«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ.»
به مردان با ایمان بگو چشم هاى خود را [از نگاه به زنان نامحرم] فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند... به زنان با ایمان بگو چشم هاى خود را [از نگاه به مردان نامحرم]فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند.
همچنین در آیه دوم از همین سوره مىخوانیم:«الزّانِیَةُ وَ الزّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِد مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَة؛
هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید».
اشتراک در بسیاری از حقوق و تکالیف به سبب این است که زن و مرد در انسان بودن مشترک هستند اما گذشته از این اشتراک به جهت برخی ویژگی های خاص زنان و مردان در دین اسلام برای آنها مسئولیت های متناسب با جنس و طبعاً حقوق متناسب با مسئولیت ها قرار داده است.
تفاوت هایى که سبب تنوّع حقوق و احکام مىشوند، به دو بخش کلّى قابل تقسیم است:
أ. تفاوتهاى جسمانى که با تجربه حسّى قابل درک است و در فیزیولوژى و آناتومى مورد مطالعه قرار مىگیرد.
ب. تفاوت هاى روحى که آگاهى به آن از طریق تجربه حسّى مقرون به تجزیه و تحلیلهاى عقلانى، امکان پذیر است و در علم روان شناسى و علوم دیگر از آن بحث مىشود.
با توجه به اینکه تفاوتهاى مذکور، سبب اختلافهاى اساسى در زندگى فردى، خانوادگى و اجتماعى مرد و زن مىشود ،باید هنگام تعیین حقوق و تکالیف، مورد توجّه کامل قرار گیرد.
طرّاحى تفاوتهاس حقوقی بر اساس تفاوت نقش ها و مسئولیت براى تشکیل و حفظ نظام خانواده و ایجاد آرامش روانی و جسمی و در نتیجه حفظ و بقاى نسل بشر لازم و اجتناب ناپذیر و نشانه حکمت و عدالت شارع مقدس است.
این گونه نیست که اختلافات دلیل بر برتری افراد یک صنف بر افراد صنف دیگر باشد؛ بلکه ملاک برتری و فضیلت و کرامت در فرهنگ قرآن و اسلام، ایمان و تقوا است:
یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ؛(۴)
اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم.شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست».
۵. بین مرد و زن، هیچ تفاوت ناروا و ظالمانهاى نباید وجود داشته باشد.
هنگام طلوع آفتاب اسلام، اعراب مشرک، آداب و رسومى داشتند که به سبب آن، بر جنس مؤنّث ستمى بزرگ مىرفت؛ براى مثال، دختران را زنده به گور مىکردند که قرآن کریم در سوره نحل (آیه ۵۸ و ۵۹) و تکویر (آیه ۸ و ۹) این رسم را به سختى نکوهش مىکند یا بچّه هاى چارپایان را اگر زنده مىماندند، فقط از آنِ مردان مىدانستند و آن ها را بر زنان حرام مىپنداشتند. قرآن این تبعیضها و ستمها را به شدّت تقبیح و رد مىکند.(۵)
۶. همان گونه که مردان در فعّالیتهاى اجتماعى و سیاسى مستقلّند، زنان نیز استقلال اجتماعى و سیاسى دارند.
نه این که تابع مردان باشند. تا آن جا که تفاوتهاى جسمى و روانى و حکمت الهى چیزى را اقتضا نکند، آنان به طور یکسان در شؤون اجتماعى، حقّ مشارکت دارند. بهترین آیههایى که بر استقلال زنان در امور اجتماعى ـ سیاسى دلالت مىکند، آیههاى ۱۰ و ۱۲ از سوره ممتحنه است.
۷. زنان نیز همچون مردان، مالک مىشوند و از استقلال اقتصادى بهرهمند هستند.
در دنیاى غرب، تا همین چند دهه اخیر، زنان استقلال اقتصادى نداشتند، حال آن که در جهان اسلام به سبب آموزه هاى قرآن، زنان از ابتدا دسترنج خود را مالک و در ارث سهیم میشدند.
۸. همان گونه که پدران داراى حقوق خانوادگى هستند، مادران نیز حقوقى دارند که از حقوق پدران هم بیشتر است.
تأثیر تکوینى پدر و مادر در تشکیل خانواده، تولّد فرزندان، تهیه وسایل معاش آنان و نیز تعلیم و تربیت ایشان، منشأ یک رشته حقوق خانوادگى براى آنان مىشود. مادر از آن رو که نزدیک نُه ماه، فرزند را در شکم خود دارد و تقریباً دو سال، او را شیر مىدهد و پرستارى و حضانتِ او را عهده دار است، تأثیرى بیش از پدر دارد؛ بنابراین باید حقّى بیش از او داشته باشد؛ به همین جهت، قرآن و روایات، افزون بر آن که حقوق مشترکى را براى والدین اثبات مىکنند، بر حقوق مادر بیشتر پاى مىفشرند.
روایات بسیارى وجود دارد که نشان مىدهد حقّ مادر بیش از پدر، و بهشت زیر پاى مادران است.
قرآن و اسلام هیچگاه زنان را از جایگاه انسانیتی که مشترک بین آنها و مردان است تنزّل نداده، حقوق زنان را پایمال نکرده، در حقوق و تکالیفی که مربوط به اصل انسانیت است تفاوتی قائل نشده اگر چه تفاوت های صنفی و مسئولیتی بین زن و مرد که مربوط به برخی از اختلافات جسمی و روانی بین زن و مرد است باعث شده حقوق و تکالیفی متناسب با اختلافات وضع گردد.(۶)
پی نوشت:
۱- سوره بقره،آیات ۳۵ و ۳۶؛سوره أعراف،آیات ۱۹ـ۲۳؛سوره طه،آیات ۱۱۷ـ۱۲۲
۲- ر.ک: سوره توبه، آیات ۶۷ و ۶۸ و ۷۱؛ سوره نور، آیه ۲۶.
۳- بیشتر خطابهاى قرآنى و اوامر و نواهى آن، متوجّه مردان و زنان با هم است . هیچ اختصاصى به مردان ندارد؛ اگرچه به دلیل ویژگى زبانِ عرب از جهت صرفى با صیغه هاى مذکر آمده باشد؛ براى مثال، عبارتِ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ» (بقره، ۱۸۳) به این معنا است که اى مردان و زنان با ایمان! روزه بر شما واجب شده است.
۴- سوره حجرات، آیه ۱۳
۵- سوره انعام،۱۴۰
۶- برای مطالعات بیشتر درباره مسائل زن در اسلام میتوانید به کتاب«نظام حقوق زن در اسلام» نوشته شهید مرتضی مطهری و کتاب «زن در آینه جلال و جمال» نوشته آیتاللّه جوادى آملى و به ویژه فصلنامه کتاب نقد شماره های ۱۲ ، ۱۷ ، ۲۹ ، ۳۱ مراجعه کنید.