خدا برتر است يا عقل
خدا برتر از عقل است یا عقل برتر از خدا ؟
این سوال چنانچه از توضیحات آن بر می آید ، درمورد دایره قدرت خداوند و نیز قدرت عقل است و اینکه کدامیک بر دیگری مقدم است ؟ اما رابطه عقل و قدرت مطلق خدا چیست ؟ خداوند قادر مطلق است و جهان را (همچنین عقل را ) می آفریند . عقل قوه ای است که دارای ادراک است . عقل از مشاهده پدیده های جهان پی می برد که با اوصافی که از جهان خارج درک می کند ، وقوع برخی پدیده ها محال است و این استحاله به ذات آنها باز می گردد نه اینکه فاعل ، قدرت انجام آنها را نداشته باشد . به طور مثال (در مورداجتماع ضدین) عقل با درک یک ضد در محل الف ، همچنین با درک ضد دیگر در محل ب و تفکر بر این دو به این نتیجه می رسد که این دو ضد هردو با هم در زمان واحد نمی توانند در محل ج حضور داشته باشند فلذا حکم به محال بودن آن می کند و این محال بودن به خاطر شرایط خود ضدین است نه به خاطر شخصی که می خواهد این دو را در مکانی جمع کند . فلذا مقایسه اینکه عقل برتر است یا قدرت خدا ، مقایسه صحیحی نیست زیرا عقل با تامل در مظاهر قدرت خداوند در می یابد که اموری محال هستند که واقع بشوند و برتر بودنی در میان نیست. در توضیح امور محال ذاتی اند شاید بتوان از قضایای تحلیلی استفاده کرد به این نحو که : اگر ما بیوه را تعریف کنیم به کسی که شوهرش مرده است ، آیا می توانیم بگویم که بیوه ای باشد که شوهرش نمرده باشد ؟ این امر محال ذاتی است زیرا سلب شی از خودش محال است . یعنی اینکه شما بیوه ای (شوهرش مرده باشد ) داشته باشید که شوهرش نمرده باشد ، امکان ندارد . بله ما می توانیم تعریف را عوض کنیم ولی در آن صورت دیگر واقعا بیوه ای نخواهیم داشت بلکه مسئله ای دیگر خواهد بود . به عبارت دیگر این که دو جسم در یک مکان در زمان واحد جمع نمی شوند خاصیت عالم ماده است (ماده = امری که فضا اشغال می کند) اما اگر ما بخواهیم که واقعا دو امر را در مکانی جمع کنیم باید از عالم ماده به مثال یا عالم عقل برویم (جای که جسم وجود نداشته باشد) که پاک کردن صورت مسئله می شود . فلذا اگر ما در شرایط خاصی هستیم باید طبق این شرایط عمل کنیم ، شرایطی را که خود خداوند برای هرچیزی قرار داده است . مطلب دیگر اینکه عقل "واضع" قوانین نیست تا بر خداوند ، مسلط شود به عبارت دیگر عقل تعیین نمی کند که چه چیزی محال باشد و چه چیزی ممکن . شان عقل فقط درک کردن است . عقل از پدیده های موجود درک می کند که چه پدیده ای محال است و چه پدیده ای ممکن . فلذا نمی توان گفت که عقل ، قدرت خداوند را محدود کرده است . مانند اینکه گفته شود نقاشی که از یک صحنه ی زیبای طبیعی نقاشی می کشد ، حدود درخت ها و دیوار ها را مشخص کند ، در حالیکه این طور نیست بلکه او حدودی که واقعا وجود دارد را منعکس می کند . فلذا نمی توان گفت نقاش پدیده های خارج را محدود کرده است . فلذا عقل تنها درک می کند که امکان ندارد که چیزی (مثلا شخصی به نام ناصر )در عین حال که هست ، در همان حال نیست (عدم) هم باشد . و این درک عقل با توجه به مدرکاتی است که از جهان خارج درک می کند . سوالی که به روشن تر شدن بحث می انجامد این است که آیا اگر اصلا عقلی در جهان وجود نداشت ، باز امکان داشت که ناصر همزمان باشد و نباشد ؟ قطعا باز هم امکان نداشت . نکته در این مورد این است که عقل تنها درک می کند و به عبارت دیگر گزارش هایی را که از جهان خارج می رسد (توسط حواس) را تجزیه و تحلیل می کند و نتیجتا به ما می گوید با شرایط موجود ، وقوع فلان پدید محال است و ... این درک عقل باعث نمی شود که جهان واقعا به خاطر این درک محدود شود ، بلکه محدودیتی که در جهان وجود دارد را ، عقل درک می کند. فلذا در تبیین رابطه عقل و خداوند باید گفت آنچه در جهان تحقق می یابد همگی در حیطه قدرت الهی است و شان عقل در این میان فقط ادراک است و این ادراک موجب محدودیت قدرت الهی نمی شود . نکته ی دیگر این است که گاهی ما خداوند را تک بعدی فرض کرده ایم و تنها بعد قدرت او را در نظر گرفته ایم . اگر خداوند را علاوه بر قادر ، حکیم نیز فرض کنیم خواهیم دید که اعمال او کاملا حکیمانه است و عقل ما نیز از اعمال او روابط عقلانی را درک می کند و اصلا عقل خودش یکی از مخلوقات اوست . در ادامه این تاپیک مطالبی مطرح شد که خارج از موضوع بحث بود فلذا نیازی به تکرار مجدد آنها نیست .
لينك بحث اصلي : http://www.askquran.ir/thread29418-7.html