خاتمیت و پیشرفت علم

image: 

پرسش:

آیا این ادعا درباره درست است؟ «بنا بر آنچه مسلمانان می‌گویند، قبل از محمد هزاران پیامبر آمدند و محمد هم یکی از آن‌ها است و بعد از او نیز پیامبری نخواهد آمد. وقتی به تاریخ هم نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که واقعاً همین‌طور بوده است و خیلی‌ها ادعای پیامبری داشتند و بعد از محمد نیز کسی چنین ادعایی نداشت و مردم نیز دنبالش نرفتند؛ اما دلیلش چیست؟ آیا دلیلش آن چیزی است که مسلمانان درباره ختم نبوت و پایان یافتن سلسله انبیاء می‌گویند یا دلیلش این است که من می‌گویم: بعد از محمد، پیامبری نیامد چون اگر می‌آمد، اولاً مسلمانان او را می‌کشتند و ثانیاً مردم نیز به سبب رشد علم و آگاهی به آن ایمان نمی‌آوردند»!

پاسخ:

آموزه «خاتمیت» در اندیشه اسلامی، از تعالیم محوری بوده و از ضروریات همه فرق اسلامی به‌حساب می‌آید، بدین بیان که با رحلت رسول اسلام صلی‌الله علیه و آله، سلسله انبیای الهی پایان‌یافته و پس از ایشان کسی به پیامبری نمیآید. او واپسین پیامبر است و شریعت او آخرین شریعت. در فلسفه ختم نبوت و چرایی بی‌نیاز شدن از ارسال انبیای بعدی و شریعت جدید، به جامع بودن دین اسلام و تحریف ناپذیری قرآن اشاره شده است.(۱) با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:

 نکته اول
آموزه «ختم نبوت» در میان مسلمانان بدان معنا نیست که امکان تحقق چنین چیزی وجود نداشته و مثلاً هر دهانی که بخواهد به دعوی پیامبری باز شود، به قدرت الهی، پیش از هرگونه تبلیغ و اعلام بسته خواهد شد! بلکه معنای باور به «ختم نبوت» در میان مسلمانان، باور به این حقیقت است که حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله آخرین پیامبر حقیقی بوده و دین وی (اسلام) آخرین و کامل‌ترین پیامی است که آسمان به زمین ابلاغ کرده است.
با این وصف، اگر شخصی پس از رسول اکرم مدعی نبوت شود، قطعاً کذّاب و یا متوهّم است؛ چنانکه مسلیمه کذاب در اواخر حیات نبی اکرم، همراه با همسر خود به نام سجاح، ادعای نبوت کرد(۲) و نیز «طلیحه بن خویلد أسدی» که بعد از پیامبر ادعای نبوت کرد.(۳) در قرون اخیر نیز دو فرقه بابیت و بهائیت، بر اساس ادعای نبوت محمدعلی باب(۴) و میرزا حسین‌علی نوری (معروف به بهاءالله)(۵) و ادعای نزول کتاب‌های آسمانی «البیان» و «اقدس» از سوی ایشان، شکل گرفت.

نکته دوم
جامعه انسانی، همواره در معرض آشوب های فکری و فرهنگی بسیاری است و اگر مانعی بر سر راه معاندان نباشد، اغراض کوچک و بزرگ فراوانی، به جوشش افتاده و جامعه را به راحتی از خط اصلی و اصیلش، منحرف می‌سازد.
بی‌شک یکی از بهترین راه‌های ایجاد انحراف در جامعه اسلامی، تربیت افرادی است که خود را با ادعایی متوهمانه یا خباثت آلود، پیامبری بعد از رسول گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله معرفی کرده و از این رهگذر، با القاء نسخ دین نبوی و آمدن مسلکی نوین، ذهن و ضمیر مردمان را از حقیقت‌جویی و حق‌گرایی متفرق سازند.
در اینجاست که احکام قضایی اسلام اگر به‌اندازه کافی بازدارنده نباشد، توان مقابله با هجمه معاندان و دفاع از ضمیر مردمان مؤمن را نداشته و در نتیجه آن، عرصه حساس و سرنوشت‌ساز دین، به دست پیامبران قلابی فتح خواهد شد!
ازاین‌رو فقیهان شیعه، در کتب خود به وجوب قتل مدعی نبوت فتوا داده و در این حکم به «روایات قتل مدعی‌ نبوت بعد از خاتمیت»، «عمومات ارتداد»، «افساد فی‌الارض» و «اجماع» تمسک کرده‌اند.(۶)
درنتیجه ما نیز با پرسشگر محترم موافقیم که طبق احکام اسلامی، حکم مدعی نبوت، (البته به‌شرط تحقق تمام شرایط) قتل است و این حکم جز به نیت دفاع از جامعه اسلامی و بستن راه فتنه در آن نیست(۷) اینکه گفته شده «مسلمانان او را می‌کشند»، سخن دقیقی نبوده و اگر اجرای این حکم از اختصاصات حاکم شرع باشد، این امر تنها زمانی قابل‌اجراست که حاکمیت جامعه اسلامی به دست حاکم شرع بوده و او قدرت کافی برای اجرای حکم را داشته باشد. در حالی که می‌بینیم، در طول تاریخ، جز برهه‌های کوتاهی، این حاکمیت برای نایبان خاص یا عام امام، حاصل نشده است.

نکته سوم
در خصوص ادعای آخر در سؤال مبنی بر اینکه «رشد علم و آگاهی مردم، عامل عدم اقبال ایشان به پیامبران دروغین است»، باید گفت که این سخن تا حدودی دوپهلو است! چراکه اگر منظور از رشد علم و آگاهی ایشان، علم و معرفت دینی مردمان باشد، ما نیز با این بیان موافقیم.
بدین معنا که ما نیز می‌پذیریم که آگاهی دینی مؤمنان از ضروریات دین که مسئله «خاتمیت» نیز یکی از این ضروریات است، سبب می‌شود تا مجال کمتری برای ظهور مدعیان دروغین، ایجاد شده و هر چه بصیرت معنوی مردم بالاتر باشد، تشخیص سره از ناسره برایشان راحت‌تر خواهد شد.
درنتیجه اگر بنی‌اسرائیل نیز دارای حد مطلوبی از بصیرت و رشد معنوی بودند، هیچ‌گاه به دام مدعیان دروغینی چون «سامری» نمی‌افتادند.

اما اگر منظور ادعای یاد شده این باشد که علوم تجربی و پیشرفت تکنولوژی سبب شده تا مردم به دین و آورندگان آن نیازمند نبوده و از طریق علم و دانش تجربی نیازهای شناختی و غیر شناختی خود را تأمین می‌کنند، باید این ادعا را سخن گزافی دانست که به هیچ‌وجه قابل‌قبول نیست؛ چراکه در این صورت، دیگر سخن به مدعیان دروغین نبوت ختم نمی‌شود، بلکه پیامبری به‌صورت کلی، (چه راستین و چه دروغین) بی‌ارزش دانسته خواهد شد. در حالی که رسالت دین و مردان الهی غیر از رسالت دانش تجربی است و غالب آنچه دین می‌آورد، قابل وصول با علم نیست. در واقع، رسالتِ پیامبران الهی در وهله اول رسالتی معنوی و قدسی است و تفاوت عظمت کار یک نبی با دستاورد یک دانشمند، خود را در تفاوت عظمت ساحت روح جاودان، و ساحت جسم فانی نشان می‌دهد. چراکه اولویت در رسالت انبیاء، تعالی روح آدمی از طریق «آشکار کردن گنجینه‌های عقل»(۸)، «بازگشودن غل و زنجیر جهالت»(۹)، «تعلیم کتاب و حکمت»(۱۰) و «تأمین حیات حقیقی و ابدی»(۱۱) است در حالی که اختراع مخترعان، در عین ارزشمند بودن، بُردی بیش از ساحت عالم ماده ندارد.
ازاین‌رو، از دستان قدرتمند انبیاء، کاری برمی‌آید که از غیر ایشان ساخته نیست و اگر ایشان نیز می‌خواستند، به‌راحتی می‌توانستند «تولید نور و گرما از آب»(۱۲) را در دستور کار خود قرار دهند؛ اما اولویت ارزشی ایشان، مبتنی بر دعوت به امری باقی و ابدی است.
درنتیجه، هر چه مردم، رشد علمی و آگاهی بیشتری داشته باشند، نیاز خود را به وجود انسانی الهی بیشتر احساس می‌کنند و خواهند دانست که آنچه به مدد ارشاد انبیاء الهی به دست می‌آید، قابل وصول از راه دیگر نیست.

نتیجه:
ازآنچه بیان شد روشن می‌شود که
اولاً، باور به ختم نبوت، باور به عدم امکان تحقق آن در عالم خارج نیست؛ چنانکه موارد متعددی از دعوت مدعیان دروغین در تاریخ ثبت شده است.
دوم اینکه، حکم مدعی نبوت، به جهت دفاع از کیان اعتقادی جامعه است و البته در نوع اجرای آن اختلاف‌نظر وجود دارد.
سوم اینکه، رشد شناخت و آگاهی دینی مردم، راه را بر مدعیان دروغین نبوت می‌بندد ولی رشد علمی و تکنولوژیک، نمی‌تواند جایگزین آورده پیامبران حقیقی باشد. نه علم جایگزین دین است و نه دین جایگزین علم.

 کلمات کلیدی:
نبوت، پیشرفت علم، خاتمیت، مدعیان دروغین.
 پی‌نوشت‌ها:
۱. برای مطالعه بیشتر، رک: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، قم، زمزم هدایت، ۱۳۸۶ ش، ص ۲۳۲.
۲. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، ۱۳۷۵ ش، ج ۲، ص ۴۹۵.
۳. عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، تحقیق علی‌محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، چ ۱، ۱۴۱۲ ق، ج ۲، ص ۷۷۳.
۴. نوری، میرزا حسینعلی، اقتدارات و چند لوح دیگر، درمجموع الواح مبارکه حضرت بهاءالله، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا (از کتابخانه الکترونیکی مراجع و آثار بهایی)، ص ۲۱۳ و ۲۱۴؛ موسوی زاده، سید حسین‌علی با همکاری پژوهشکده باقرالعلوم، منادیان تاریکی: افشای باورهای بهائیت، تهران، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، چ ۱، ۱۳۹۳ ش، ص ۸۶.
۵. جانی کاشانی، میرزا، نقطه الکاف، لِیدِن هلند، انتشارات بریل، ۱۳۲۸ ق، ص ۲۴۴.
۶. افضلی، محمدعلی، حدّ مدّعی النبوه از ادلّه تا اجرای حکم، دو فصلنامه علمی -اطلاع‌رسانی نگاه، سال سوم و چهارم، پاییز و زمستان ۱۳۹۵ ش، شماره ۶، ص ۷۵-۷۹.
۷. همان، ص ۸۴-۸۶.
۸. «یثیروا لَهُم دَفائنَ العُقولِ» سید رضی، نهج‌البلاغه، قم، نشر هجرت، ۱۴۱۴ ق، چاپ اول، خطبه اول.
۹. سوره اعراف، آیه ۱۵۷ ﴿... وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ ﴾.
۱۰. سوره جمعه، آیه ۲ ﴿هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ﴾.
۱۱. سوره انفال، آیه ۲۴ ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یحْییکُمْ ﴾.
۱۲. مشهور است روزی امام علی علیه‌السلام در کنار رودخانه فرات نشسته بود و به دست ایشان چوبی بود و با آن به آب زد و فرمود: اگر می‌خواستم برای شما از این آب نور و آتش (گرما) تولید می‌کردم. (شریف قریشی، باقر، موسوعه الإمام امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، بی‌جا، مؤسسه الکوثر، چاپ اول، ۱۴۲۳ ق، ج ۷، ص ۳۶).
 

موضوع: