تقدم احاديث بر قرآن يا قرآن بر احاديث ؟
آیا صحیح است که احادیث بر قرآن مقدم شوند؟
چند نکته: 1. قرآن کلام خداوند و خالق و آفریننده است، ولی حدیث، کلام انسان ها است، ولو انسان کامل و معصوم؛ لذا از نظر رتبه مسلم است که کلام الهی مقدم است. 2. آن چه در قرآن هست، قطعی الصدور است یعنی قطع و یقین داریم که خداوند متعال چنین دستور و کلامی را فرموده است. پس در اصل وجود چنین دستور و آیه ای شک نداریم. در حالی که در حدیث چنین قطعی نداریم، لذا در ابتدا بایستی از طریق علم رجال و ...، قطعی الصدور بودن حدیث (یعنی قطع به این که چنین حدیثی از معصوم صادر شده)، ثابت شود. بنابر این باز هم مسلم است که قرآن مقدم است. 3. معیار سنجش حدیث، قرآن است، یعنی اگر حدیثی مخالف قرآن بود، ارزش و اعتباری ندارد؛ لذا این حدیث است که اعتبار و ارزشش را از قرآن می گیرد. پس قرآن مقدم است. در ادامه به چند مطلب توجه نمایید: مطلب اول: یکی از معیارهای سنجش حدیث، مخالفت نداشتن آن با قرآن کریم و کلام الهی است. اگر حدیثی با آیات قرآن مخالفت نداشته باشد، از این جهت پذیرفته می شود، و نوبت به جهات ارزش یابی دیگر می رسد. اگر حدیثی مخالف با آیات قرآن و کلام الهی باشد، مردود است و اعتبار و ارزش ندارد. از پیامبر اكرم (ص) آمده است: "إنّ علی كلّ حقٍّ حقیقة، وعلی كلّ صوابٍ نوراً، فما وافق كتاب اللّه فخذوه، وما خالف كتاب اللّه فدعوه" برای هر حقّی حقیقتی است و برای هر صواب، نوری. پس آنچه با كتاب خدا سازگار بود، بگیرید و آنچه ناسازگار بود، رها كنید.(1) همچنین در روایت دیگری از رسول خدا(ص) آمده: "ایها الناس ما جائکم عنّی یوافق کتاب الله فانا قلته و ما جائکم یخالف کتاب الله فلم اقله" یعنی ای مردم آنچه که از من به شما میرسد اگر موافق کتاب خدا باشد من گفتهام و آنچه که مخالف کتاب خدا باشد من نگفتهام.(2) بنابر این روشن و مسلم است که قرآن مقدم بر حدیث است، و اصلا معیار سنجش و اعتبار حدیث، با قرآن است. مطلب دوم: معیار اعتبار حدیث، مخالف نبودن با قرآن است، یا موافق بودن است؟ اگر گفته شود روایت حتما باید با آیه موافقت داشته باشد و اصلاً نمی تواند موافقت نداشته باشد؛ یعنی هرچه در قرآن هست و در حدیث بود بپذیریم، اما هرچه در حدیث بود و در قرآن نبود، آن را کنار بگذاریم، این صحیح نیست. به عبارت دیگر، برخی، از روایاتی که در آنها اهل بیت علیهم السلام (مفسران حقیقی قرآن) مطالب اضافی یا جزئیات آیاتی را توضیح می دهند و تبیین می کنند، یعنی مطالبی را می گویند که در آیات یافت نمی شوند؛ در این جا نمی توان گفت چون آیه ای موافق با آن پیدا نکرده ایم آن را کنار می گذاریم. بسیاری از بزرگان معیار پذیرش احادیث را عدم مخالفت آن ها با قرآن دانسته و تصریح می کنند که منظور مخالف نبودن است، نه موافق بودن. مطلب سوم: تخالف، می تواند به صورت تنافی عرفی (مثلا عام و خاص) باشد یا می تواند به صورت تناقض و تضاد باشد. اگر مخالفت به نحو تنافی عرفی است؛ به عنوان مثال، خاص روایی، مخالف عام قرآنی است؛ در این جا روایت می تواند آیه را تخصیص بزند. این مخالف با آیه است اما با آیه قابل جمع است؛ یعنی با آن تنافی ندارد؛ مخالفت دارد، اما مخالفتی است که قابل جمع عرفی است. این نوع مخالفت مراد نیست. مراد از مخالفت روایت با آیات، مخالفت به صورت تضاد یا تناقض است. مثلا اگر آیه ای بگوید "الف ب است"، و روایت بگوید "الف ب نیست"، این روایت مخالف آیه است و باید کنار گذاشته شود. بنابر این، اگر بین آیه و روایتی تناقض بود، این موجب اسقاط روایت از حجیّت می شود. مطلب چهارم: آیا حدیث می تواند بر آیه مقدم شود؟ این موضوع تقدم، بیشتر در بحث ناسخ و منسوخ پیش می آید. در بحث نسخ آیه توسط حدیث باید گفت حدیث یا به صورت خبر واحد است و یا متواتر: 1. در نسخ قرآن به خبر واحد، باید گفت چنين نسخى ممكن نيست؛ چون يكى از شرايط دليل ناسخ، همسنگ بودن با دليل منسوخ است. بنابر این بطور مسلم خبر واحد نمی تواند مقدم بر آیه شود. 2. اما نسخ قرآن به سنت قطعی، مانند خبر متواتر. در این مورد دانشمندان اختلاف نظر دارند. بعضى قائل به جواز، و برخى ديگر قائل به منع شده اند. تجويزكنندگان نيز خود به دو گروه تقسيم شده اند: آنان كه قائل به وقوع چنين نسخى هستند، و آنان كه مى گويند جايز است ولى واقع نشده است. بنابر نظر مشهور، سنت قطعی (اعم از سنتی که قطعی بودنش به خاطر تواتر است، و یا آن که قطعی بودنش با تجمیع قرائن است) می تواند ناسخ آیه باشد. البته مرحوم علامه طباطبایی(ره) در این زمینه می گویند: اصلا نسخ قرآن به وسيله حديث معنا ندارد.(3)
_________
(1) وسائل الشیعه، ج18، ابواب صفات القاضی، ب9، ح10.
(2) الکافی، ج 1، ص 69.
(3) ترجمه تفسیر المیزان، ج 15، ص 16.
لينك بحث اصلي :http://www.askquran.ir/thread27323.html