تفاوت برهان انّ و لمّ
چه فرقی میان براهین لمی و انی هست که یکی یقینی است و دیگری ظنی؟ مگر قرار نیست برهان، یقینی باشد؟ پس چرا برهان انّی یقینی نیست؟ سوال دیگر این که برهان نظم و برهان امکان لمی هستند یا انی و ...؟ آیا در خداشناسی فقط از برهان انی استفاده می شود؟
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:
1. تعریف برهان:
مقدمتا درباره برهان باید به این نکته اشاره کرد که برهان، قیاسی است که از مقدمات یقینی برای رسیدن به یقین استفاده می کند. منظور از یقین نیز اعتقاد جازم صادق ثابت است. در هر برهان، حد وسط در مقدمات، علت یقین به نتیجه است یعنی علت اثبات اکبر برای اصغر است. برای توضیح بیشتر، توجه شما را به این مثال جلب می کنیم: «این فلز منبسط است و هر فلزی که منبسط شود حرارت دیده است؛ پس این فلز حرارت دیده است». در این مثال، «منبسط است» حد وسط است و «این فلز» حد اصغر است و «حرارت دیده است» حد اکبر می باشد. بنابراین، حد وسط که در دو مقدمه تکرار شده است، عامل اتصال حد اصغر و حد اکبر است و این دو را به هم می رساند و نتیجتا ما را به این اعتقاد یقینی سوق می دهد که «این فلز حرارت دیده است».
2. اقسام برهان:
این ویژگی در تمامی براهین جاری است. نهایتا براهین بواسطه تفاوت هایی که با هم دارند به اقسام مختلفی تقسیم شده اند که در ادامه، به آنها اشاره می کنیم:
2/1. اگر حد وسط افزون بر آنکه علت اثبات اکبر برای اصغر است، علت ثبوت اکبر برای اصغر نیز باشد، «برهان لمّ» است. منظور از «علیت در ثبوت» علیتی است که صرف نظر از علم ما (مقام اثبات) ناظر به نفس الأمر و واقع (مقام ثبوت) نیز می باشد. از این رو، گاهی حد وسط، هم علت اثبات و هم علت ثبوت است که در این صورت، برهان لم است؛ مانند «این چوب چسبیده به آتش است. هر چوبی که چسبیده آتش باشد مشتعل است؛ بنابراین، این چوب مشتعل است». روشن است که حد وسط - یعنی ملاصقت با آتش - افزون بر آنکه در مقام اثبات، علم و تصديق، علت اثبات اکبر برای اصغر است، در مقام ثبوت و نفس الأمر نیز علت ثبوت اکبر برای اصغر است.(1)
2/2. اگر حد وسط صرفا علت اثبات اکبر برای اصغر و تصديق به آن باشد، «برهان إنّ» است؛ مانند «این فلز منبسط است. هر فلزی که منبسط شود، حرارت دیده است؛ پس این فلز حرارت دیده است». «برهان إن» خودش چند قسم دارد:
2/2/1. اگر حد وسط در عين آنکه علت اثبات اکبر برای اصغر است، معلول ثبوت اکبر برای اصغر باشد، برهان «انّ دلیل» است؛ مانند: «این چوب مشتعل است. هر چوبی که مشتعل باشد، چسبیده به آتش بوده است؛ بنابراین، این چوب چسبیده به آتش بوده است»(2).
2/2/2. اما اگر حد وسط فقط علت اثبات اکبر برای اصغر است، ولی در مقام ثبوت، نه علت ثبوت اکبر برای اصغر و نه معلول آن باشد، بلکه صرفا میان حد وسط و حد اکبر گونه ای تلازم وجود دارد. در این صورت، این برهان «ان مطلق» است. «ان مطلق» دست کم دو قسم دارد:
2/2/2/1 تلازم حد وسط و حد اکبر بدین نحو است که هر دو معلول علت ثالثی هستند؛ مانند: «این تب، تب نوبه است. هر تبی که نوبه باشد (نوبه نوبه شدید شود) محترق است؛ بنابراین، این تب محترق است». در این مثال «شدت تب و احتراق» هر دو معلول علت ثالث - یعنی عفونت خارج عروق – هستند(3).
2/2/2/2 تلازم حد وسط و حد اکبر بدین نحو است که صرفا مصداق واحد دارند؛ نه آنکه حد وسط، معلول اكبر یا هر دو معلول علت سومی باشند(برهان از راه ملازمات عامه).(4)
3. یقینی بودن یا نبودن اقسام برهان:
در مطالب سابق درباره اقسام براهین سخن گفتیم و توضیح دادیم که به نظر مشهور براهین چند قسمند: برهان لمّ، برهان انّ دلیل، برهان انّ مطلق قسم اول، برهان ان مطلق قسم دوم(برهان از طریق ملازمات عامه). در مورد «برهان لم» هیچ اختلافی نیست که چون سیر از علت به معلول است، یقین آور است و می توان در براهین از آن استفاده کرد، ولی در مورد یقینی بودن یا نبودن براهین انّ اختلاف شده است:
3/1. دیدگاه اول: برخی معتقدند که «انّ دلیل» که سیر از معلول به علت است، مفید یقین نیست چرا که در این مورد معلول قبل از علتش متحقق شده است و این محال است. توضیح بیشتر این که در برهان انّ دلیل، حد وسط در عين آنکه علت اثبات اکبر برای اصغر است، معلول ثبوت اکبر برای اصغر است! و این محال است. همچنین است قسم اول از برهان انّ مطلق که تلازم حد وسط و حد اکبر بدین نحو است که هر دو معلول علت ثالثی هستند چرا که این مورد متشکل از دو برهان است که یکی از آنها انّ دلیل است؛ یعنی یکبار از معلول به علت می رسیم و سپس از آن علت به معلول دیگر می رسیم. در این صورت، این قسم از انّ مطلق نیز از انّ دلیل استفاده کرده است و به همان اشکال دچار است. اما در مورد قسم دوم از انّ مطلق گفته اند که این قسم یقینی است و مستلزم محال نیست چرا که اساسا علیتی در کار نیست بلکه با دو متلازمی سروکار داریم که به یک وجود موجودند(علیت در جایی است که علت و معلول مستقل از هم موجود باشند). بنابراین، می توان از یکی به دیگری رسید. در واقع، در این قسم از انّ مطلق، چون هر دو با یک وجود موجودند و معیت دارند، از علم به وجود یکی، به وجود دیگری نیز علم می یابیم.
کوتاه سخن این که بنا بر نظر این گروه از متفکران، تنها دو قسم از براهین مذکور یقینی هستند: برهان لمّ و برهان انّ مطلق قسم دوم یعنی برهان از طریق ملازمات عامه. اما برهان انّ دلیل و قسم اول از انّ مطلق، یقینی آور نیستند.(5)
3/2. دیدگاه دوم: برهان لمّی یقینی است چرا که مقدماتش یقینی است و با علم به علت، به معلول علم می یابیم. علت، هم برای مقام اثبات علیت دارد و هم برای مقام ثبوت، یعنی هم علت علم ما به نتیجه است و هم علت وقوع نتیجه در واقع.
اما برهان انّ دلیل نیز یقینی است چرا که حد وسط، علت علم ما به نتیجه است. آری، حد وسط در مقام ثبوت معلول نتیجه است اما آنچه برای ما مهم است، علیت در مقام اثبات است. به دیگر سخن، در برهان انّ دلیل، حد وسط در عين آنکه علت اثبات اکبر برای اصغر است، معلول ثبوت اکبر برای اصغر است. اگر تمایز مقام ثبوت و اثبات را در نظر بگیریم، متوجه می شویم که اساسا اشکالی متوجه این برهان نیست. تنها زمانی «انّ دلیل» قابل قبول نبود که حد وسط در مقام اثبات، هم علت علم به نتیجه باشد و هم معلول آن. در حالی که می دانیم چنین نیست. علم به حد وسط (نه خود حد وسط) علت علم به نتیجه است (مقام اثبات) اما خود حد وسط (نه علم به حد وسط) معلول نتیجه است(مقام ثبوت).
همچنین روشن می شود که قسم اول از برهان انّ مطلق نیز خالی از ایراد است. در واقع، این قسم از انّ مطلق، از این جهت غیریقینی شمرده شده بود که متضمن استفاده از برهان انّ دلیل بود و چون انّ دلیل، یقین آور نبود، این قسم از انّ مطلق نیز یقین آور شمرده نمی شد. اما چون روشن کردیم که انّ دلیل می تواند یقین آور باشد، روشن می شود که قسم اول از انّ مطلق نیز یقین آور است.
اما در مورد قسم دوم از برهان انّ مطلق (برهان از طریق ملازمات عامه) نیز گفتنی است که این قسم از برهان یقین آور است و خالی از ایراد است اما نه به خاطر توضیحی که گذشت. در توضیحی که گذشت گفته شد که چون در این مورد علیتی نیست و صرفا تلازم میان دو چیزی است که به یک وجود موجودند، پس از طریق علم به یکی، به دیگری علم می یابیم. به نظر می رسد این تبیین از برهان مذکور، قابل قبول نباشد چرا که اساسا تلازم بدون علیت متصور نیست. هر جایی تلازم هست، علیت نیز می باشد؛ نهایتا علیت گاهی به صورت تحلیلی است و گاهی به صورت خارجی. در علیت خارجی، حقیقتا با دو وجود سروکار داریم که یکی علت دیگری است اما در علیت تحلیلی با یک وجود سروکار داریم که این وجود در مقام تحلیل، به معانی مختلفی تحلیل می شود که این معانی نسبت به هم رابطه علّی دارند. مثلا در مورد اوصاف الهی، ما با ذات بسیط الهی روبرو هستیم که وقتی تحلیل می کنیم، به معانی مختلفی دست می یابیم. این معانی مختلف به یک وجود موجودند، اما برخی از آنها نسبت به دیگری علیت دارند. مثلا صفت حیات نسبت به علم و قدرت، علیت دارد اما نهایتا همگی به یک وجود موجودند. به دیگر سخن، اگرچه در واقع، ذات الهی بسیط است و چیزی بر او عارض نمی شود اما همین ذات بسیط الهی دارای جهات مختلفی است که منشا انتزاع معانی مختلف می شود. این معانی در مقام تحلیل گاهی علت معانی دیگر می شوند. بنابراین، براهین از راه ملازمات عامه، ملحق به برهان لمّ هستند چرا که در این مورد نیز علیت تحلیلی برقرار است به گونه ای که علم به حد وسط، علت علم به نتیجه است؛ و خود حد وسط، علت وقوع نتیجه.(6)
کوتاه سخن این که به نظر می رسد دیدگاه دوم صحیح است و ما با سه نوع برهان روبرو هستیم: برهان لمی و برهان انّ دلیل و برهان انّ مطلق، که همگی یقین آورند؛ یعنی اگر مقدماتشان یقینی باشد، آنها ما را به نتیجه یقینی می رسانند.
4. انّی یا لمّی بودن براهین خداشناسی:
اما درباره براهین خداشناسی و انّی یا لمّی بودنشان گفتنی است که در خداشناسی از هر دو مورد استفاده می شود.
مثلا در برهان نظم از برهان انّی استفاده شده است: در برهان نظم نیز از طریق نظم جهان به وجود ناظم می رسیم. روشن است که نظم جهان علت علم ما به وجود ناظم یا خداوند است، اما علت وجود خود ناظم نیست بلکه بالعکس ناظم علت پیدایش نظم است. بنابراین، برهان نظم نیز انّی است.
همچنین برهان امکان و وجوب نیز برهان انّی است: از طریق ممکن الوجود بودن اشیاء و نیازمندی آنها به علت ضرورت بخش، به علت ضرورت بخش می رسیم: هر موجودی از جهان پیرامونی ما ممکن الوجود است و هر ممکن الوجودی نیازمند علت است و این علت ها نیز نهایتا باید به علتی ختم شوند که خودش معلول موجود دیگر نیست. بنابراین، ممکن الوجود بودن اشیای پیرامونی ما و نیازمندی سلسله علل آنها به علت نهایی، ما را به خداوند می رساند. این حد وسط، علت علم ما به نتیجه است اما علت موجود بودن خداوند نیست بلکه بالعکس خداوند علتش می باشد.
اما اگر بخواهیم برای برهان لمّی مثال بزنیم، می توانیم به این برهان اشاره کنیم: خداوند حیات دارد و هر موجودی که حیات داشته باشد، علم و قدرت دارد. در این مثال، حیات خدا علت علم به علم و قدرت خدا است. در مقام ثبوت نیز از جهت تحلیلی، علت پیدایش علم و قدرت، حیات است؛ یعنی چون یک موجود حیّ است، علم و قدرت دارد نه بالعکس. منظور از تحلیلی بودن مقام ثبوت در این مورد این است که در عالم تحلیل، ما با معانی و اوصاف متعددی روبرو هستیم که همگی را به خداوند نسبت می دهیم اما در واقعیت خارجی، همه آنها با یک وجود موجودند و مستلزم ترکیب در خداوند نیستند. در عالم تحلیل، میان این معانی متعدد، رابطه علّی است؛ مثلا حیات علت علم و قدرت است.
پی نوشت ها:
1. ابن سینا، برهان شفاء، انتشارات آیت الله مرعشی نجفی، 1404ق، ص 79؛ همو، النجاة من الغرق في بحر الضلالات، انتشارات دانشگاه تهران، 1379ش، صص128-129.
2. ابن سینا، برهان شفاء، انتشارات آیت الله مرعشی نجفی، 1404ق، صص79-80؛ فخر رازی، شرح الاشارات و التنبيهات، انتشارات آیت الله مرعشی نجفی، 1404ق، ج 1، ص357.
3. نصیر الدین طوسی، شرح الاشارات و التنبيهات، نشر البلاغه، 1375ش، ج1، ص307؛ ابن سینا، برهان شفاء، انتشارات آیت الله مرعشی نجفی، 1404ق، صص79-80.
4. علامه طباطبایی معتقد است برهان در همه قضایای فلسفی از این قبیل است(طباطبایی، نهاية الحكمة، موسسه النشر الاسلامی، بی تا، ص6).
البته استاد فیاضی معتقدند که این قسم از براهین، در واقع، برهان لمّ است چرا که حد وسط در این براهین، علت تحلیلی برای اثبات و ثبوت است. در این صورت، براهین فلسفی از سنخ براهین لمّی است که حد وسط در مقام ثبوت اکبر بر اصغر، علت تحلیلی است.(نبویان، محمدمهدی، جستاری در فلسفه اسلامی، انتشارات حکمت اسلامی، 1395ش، ج1، ص123)
5. طباطبائی، محمدحسین، برهان، بوستان کتاب، 1387، صص123-124
6. نبویان، محمدمهدی، جستاری در فلسفه اسلامی، انتشارات حکمت اسلامی، 1395ش، ج1، صص121-127
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید