تفاوتها در انسانها
پرسش:
چرا تفاوت ها در انسان ها وجود دارد؟چرا یک کودک 2 ساله مریض میشود و به سرعت فوت میکند بی آنکه بداند دنیا چیست؟
پاسخ:
پاسخ در دومحور ارایه می شود :
الف_ در ابتدا باید به طور کلی در باره راز تفاوت ها گفت: تفاوت هایی که در میان آدمیان وجود دارد، به طور کلی دو گونهاند: برخی اعتباری و عارضی است، برخی تکوینی و ذاتی است.
تفاوتهای اعتباری و عارضی که انسان ها با هم دارند، نظیر رنگها، فقر و ثروت و یا مثل علم و بیسوادی، و یا تفاوتهای گوناگون دیگر، خاستگاه این نوع تفاوت امور اجتماعی، محیطی، فرهنگی، نظامهای حکومتی و حتی گاهی انسان و عملکرد اوست.
اگر فردی ثروتمند و عالم و دانشمند است، به دلیل تلاش خود او بوده که کوشش نموده، درس خوانده و علم آموخته و از رهگذر علم و دانش خود به امتیازهای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن دست یافته است، یا چه بسا نظام حکومتی و یا مسایل اجتماعی موجب فقر عدهای و زراندوزی عده دیگر میشود . از این طریق تفاوتهای گوناگون فردی، خانوادگی و اجتماعی و حتی فرهنگی در جامعه به وجود میآید. چه این که زندگی در مناطق سردسیری و یا گرمسیری و یا نژاد باعث تفاوت رنگها و شکل های افراد میشود. بسیاری از تفاوت ها منشا غیر الهی دارد ،یعنی خداوند باعث آن ها نبوده، بلکه عوامل طبیعی، فردی و اجتماعی سبب به وجود آمدن تفاوت شده است.
اما نوع دیگر از تفاوتها ذاتی است، یعنی علل و عوامل تکوینی باعث آن تفاوتها شده است، بدین بیان که خداوند وجود و هستی را به انسانها داده، ولی علل و عوامل تکوینی باعث شده که آن ها با استعداد و تواناییهای گوناگون به دنیا بیایند، شهید مهطری در تحلیل این مسئله گفته است: راز تفاوت ها یک کلمه است و آن این که: تفاوت موجودات ذاتی آن ها میباشد و لازمه نظام علت و معلول است ،زیرا بر اساس دلایل عقلی و براهین قاطع فلسفی و شواهدی قرآنی همه جهان از آغاز تا انجام با یک اراده الهی به وجود آمده، یعنی بینهایت چیز به وجود می آید و همه با اراده خدا به وجود میآیند ،ولی نه با ارادههای جدا، جدا ،بلکه فقط با یک اراده و آن هم اراده بسیط، به موجب این رویکرد برای آفرینش نظام خاص و قانون و ترتیب معینی است و اراده خدا به وجود اشیا عین اراده نظام است، از همین جاست که قانون علیت و معلول و یا نظام اسباب و مسببات به وجود میآید که بر اساس آن قانون هر معلولی علت خاص و هر علتی معلول مخصوص دارد. از رهگذر این فرایند علل و عوامل ناشناخته برای بشر موجب پیدایش تفاوتهای گوناگون در آدمی میگردد. برخی با استعداد و خوش فهم و با سلیقه، برخی دیگر کم استعداد و بی سلیقه و مانند آن. (1) طبق این رویکرد گر چه خداوند خالق و وجود دهنده همه موجودات است و همه چیز با مشیت و اراده الهی به وجود میآیند، ولی علل و عوامل میانه که بسیاری از آن ها برای آدمی لااقل برای اکثر مردم قابل شناسایی نیست، باعث تفاوتهای گوناگون انسانها میشود. در هر صورت علت تفاوتها را باید در علل و عوامل میانه و مباشر جستجو کرد وگرنه خداوند خواهان کمال و برتری همگان است، و این طور نیست که برخی را با استعداد، برتر و عدهای را بیاستعداد و کودن اراده کند و از نعمت استعداد و تواناییهای فکری بینصیب نماید. این از نظر تحلیل عقلی است، ولی سخن درستتر را جناب حافظ شیرازی گفته آن جا که میگوید:
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کم تر جو کسی نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
ب_ در خصوص راز تفاوت در مثال که شما مطرح نموده اید باید گفت :
مرگ برای همه مقدر و سرنوشت همگانی است ، ولی برای هر کسی دو نوع اجل مطرح است:
یکی اجل حتمی است که آن را اجل مسّمی نیز گویند، و آن این که پایان یافتن عمر در آن زمان قطعی است. (2)حتمی گفته میشود، بدین خاطر که اجل آدمی در آن وقت به طور حتم و صد در صد فرا میرسد. مسّمی گفته شده، بدین جهت که پایان اجل در آن هنگام معین و نامیده شده است.
دوم اجل معلق است ،به این معنی که اجل مشروط است که اگر شرطش موجود شود، مرگ واقع می شود. اگر موجود نباشد، نه، در مقابل اجل حتمی که بالاخره در وقتش میآید.(3)
انسان از نظر ساختمان طبیعی و ذاتی، استعداد و قابلیت بقا برای مدتی طولانی دارد، ولی در اثنای این مدت ممکن است موانعی ایجاد شود که از رسیدن به حداکثر عمر طبیعی باز دارد. یک چراغ نفت سوز با توجه به مخزن نفت آن ممکن است بیست ساعت استعداد روشنایی داشته باشد، اما وزش یک باد شدید و ریزش باران و یا عدم مراقبت از آن سبب میشود که عمر آن کوتاه گردد. در این جا اگر چراغ با هیچ مانعی برخورد نکند و تا آخرین قطره نفت بسوزد، سپس خاموش شود، به اجل حتمی خود رسیده است . اگر موانعی قبل از آن باعث خاموشی چراغ گردد، مدت عمر آن را اجل غیر حتمی و "معلق" میگوییم.
اجل هر کس از قبل طبق عملکردی که در حیات دنیوی خواهد داشت و طبق میزان رعایت نکات بهداشتی، امنیتی ، معنوی و ... ، تقدیر شده است، نه بدون در نظر گرفتن آن ها.
بنابراین اگر در تقدیر شخصی نوشته شده است که در فلان زمان و فلان مکان و فلان حالت به علت تصادف ویا مریضی ومانند آن خواهد مرد، طبق میزان رعایت و عدم رعایت موارد امنیتی خود یا شخصی دیگر می باشد. معنای تقدیر همین است.
وقتی مقدمات تحقق آن عمل آماده شد و علل لازم برای وجود یک رخدادی محقق شد ، نتیجه آن مقدمات محقق خواهد شد که به این قضای الهی می گویند. همان گونه که از معنای قضا بر می آید که به معنای حکم و قطع و فیصله دادن است.
تا زمانی که عمل انسان در محدوده تقدیر است ( یعنی در محدوده آماده سازی مقدمات و رفع موانع )قابل تغییر است. انسان می تواند با جایگزین کردن عاملی به جای عامل دیگر نتیجه را تغییر دهد، ولی وقتی تمام عوامل جمع شد، دیگر نوبت قضای الهی می رسد و قابل تغییر نیست.
اگر شخصی با سرعت زیاد و بدون احتیاط رانندگی کرد و تصادف کند، تقدیر او همین است. اگر همین شخص با سرعت رانندگی و تصادف نکرد، تقدیر او باز همین است؛ بنابراین طبق آنچه ما اراده کرده و انجام می دهیم، تقدیرها رقم می خورد یا حتی تقدیرها تغییر یافته و جایگزین می شود، مانند تقدیر مرگی که با صدقه و صله رحم رفع می شود و تقدیر دیگر جای آن قرار می گیرد.
پینوشت:
1. مجموعه آثار، ص 126.
2 . علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 7 ، ص 11، نشر جامعه مدرسین قم،1387ش.
3 .مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج 1، ص 533،نشر دانش ،قم، 1376 ش.