ترس از خدا یا دوست داشتن خدا
آيا بايد از خدا ترسيد يا او را دوست داشت؟!
در روایات یکی از ویژگی های مؤمن، حالت خوف و رجاء شمرده شده است. در روایتی از قول لقمان حکیم آمده: " مَنْ يُطِعِ اللّهَ خافَهُ، وَ مَنْ خافَهُ فَقَدْ أَحَبَّهُ، وَمَنْ أَحَبَّهُ اتَّبَعَ اَمْرَهُ، وَمَنِ اتَّبَعَ اَمْرَهُ اسْتَوْجَبَ جَنَّتَهُ وَمَرْضاتَهُ" هر كس خدا را اطاعت كند از او بترسد، و هر كس از او ترسيد او را دوست مىدارد، و هر كس او را دوست داشت از امر او پيروى مىكند، و هر كس از امر او پيروى نمود سزاوار بهشت و خشنودى او مىشود. (1) با ياد خدا، هم خشيت و ترس، و هم سكون و اطمينان قلبى حاصل مىشود: «وَ تَطْمَئنُِّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ»(2) ايمان به خدا ملازم با اطمينان قلب بوسيله ياد خداست: " إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ"؛ مؤمنين تنها آنهايند كه وقتى ياد خدا به ميان مىآيد دلهايشان به هراس مىافتد. (3) ترسى كه در اين آيه آمده ترسى نيست كه با اطمينان منافات داشته باشد، بلكه حالتى است قلبى كه طبعا قبل از آمدن اطمينان عارض قلب مىشود. به بیان دیگر این که هر نعمتى از ناحيه خداى سبحان نازل مىشود، و اما نقمت و عذاب و ناراحتى هر چه كه باشد در حقيقت چيزى نيست كه از ناحيه او نازل شده باشد، چون امر وجودى نيست، بلكه امرى است عدمى، و عبارت است از افاضه نكردن خدا و امساك او از رساندن نعمت و انزال رحمت. بنابر این هيچ شرى از ناحيه خدا نازل نمىشود، و چون ترس هميشه از شرى است كه ممكن است پيش بيايد، نتيجه مىگيريم كه حقيقت ترس از خدا همانا ترس آدمى از اعمال زشت خويش است كه باعث مىشود خداوند از انزال رحمت و خير خود امساك و خوددارى كند. لذا هر وقت كه دل آدمى به ياد خدا بيفتد اولين اثرى كه از خود نشان مىدهد اين است كه ملتفت قصورها و تقصيرها و گناهان خود گشته، آن چنان متاثر شود كه عكس العملش در جوارح، لرزه اندام باشد. دومين اثرش اين است كه متوجه پروردگارش مىشود كه هدف نهايى فطرت اوست، و در نتيجه خاطرش سكون يافته و بياد او دلش آرامش مىيابد. (4) پس می توان گفت حقيقت ترس از خدا، همانا ترس آدمى از عدل الهي و اعمال زشت خويش است كه باعث مىشود خداوند از نازل كردن رحمت و خير خود خوددارى كند. سؤال 2 : اگر كسي محبت خدا را بيشتر ببيند وكمتر از او بترسد، يعني اگر گناه نميكند به خاطر ترس از خدا نيست بلكه به خاطر محبت و عشق به او مي باشد، آيا اشتباه ميكند؟ پاسخ : اخبارى كه در برترى و ستايش علم و تقوى و ورع و گريه و رجاء وارد شده دلالت بر فضيلت خوف دارد، زيرا همه اينها يا سبب خوفند يا مسبّب و اثر آنند، تقوى و ورع حاصل و نتيجه ی خوف هستند و گريه ثمره و لازمه ی آن است، و رجاء ملازم و همراه آن؛زيرا تا كسى اميد به محبوبى نداشته باشد از فقدان و گذشتن آن ترسى ندارد و اگر از فوت و فقدان آن نمىترسيد آن را دوست نمىداشت. (5) لازم به ذکر است که در روایات برای عبادات، اقسامی بیان شده، از جمله این روایت: قال اميرالمؤمنين عليه السلام: " إنّقوماً عبدوا الله رغبةً فتلك عبادة التّجار، وإنّ قوماً عبدوا الله رهْبةً فتلك عبادة العبيد، وإنّ قوْماً عبدوا الله شُكراً فتلك عبادة الأحرار" . گروهي خدا را از روي رغبت و ميل(به بهشت) پرستش مي كنند، اين عبادت تجار است؛ و گروهي او را از روي ترس مي پرستند، اين عبادت بردگان است؛ و گروهي خدا را به خاطر سپاسگزاری و شكر نعمتها (و اين كه شايسته عبادت است) مي پرستند، اين عبادت آزادگان است. (6) بنابر این اگر کسی به مرتبه ای برسد که عباداتش از قسم سوم باشد، از مراتب اعلای عبودیت است. سؤال 3 :در مورد آیه « فاتقوا الله ما استطعتم »: به مقداراستطاعتى که دارید از خدا پروا کنید(تغابن، 16) هم توضیحاتی رابفرمایید. پاسخ : تقوى به معنى خود محفوظ داشتن و پرهيز كردن است. به عبارتی تقوى آن است كه خود را از چیز مخوف در وقايه و حفظ قرار دهيم اين حقيقت تقوى است، سپس خوف را تقوى و تقوى را خوف گويند ... . (7) در عرف شرع، تقوى پرهيز از گناهان است و يا پرهيز از عذاب خداست بوسيله فعل واجبات و ترك محرّمات. «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»: اين آيه در بيان كميت و گسترش تقوى است، به اندازهاى كه در توان داريد در هر كار و هر چيز تقوا را رعایت كنيد يعنى توان و كوشش خود را در تقواى الهى مبذول داريد. این آیه دستور به اجتناب از گناهان مىدهد، چرا كه تقوا بيشتر ناظر به پرهيز از گناه است، یعنی تا جایی که می توانید از گناه دوری کنید و در اطاعت و فرمانبرداری از خداوند بکوشید. و نیز اين آيه اشاره به اين است كه هر چه تقوى بيشتر باشد نفعش زيادتر است. چند نکته: (1)-خداوند در آن هنگام كه داشتن تقوا را بر انسان واجب ساخت، به او چنان استطاعتى بخشيد كه به وسيله آن بتواند به تقوا بدان صورتى كه خدا از او خواسته است دست يابد. در قرآن آمده است كه «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها»؛ خدا نفسى را به انجام عملى مكلف نمىكند مگر اين كه توانايى انجام دادن آن را داشته باشد. و امام صادق عليه السلام می فرمایند: "خدا انجام دادن فعلى و نيز خوددارى از چيزى را بر عهده آدمى ننهاد مگر اين كه استطاعت فرمانبردارى از اين امر و نهى را پيش از آن به او عنايت كرد". (8( بنا بر اين تقوا و ترس از خدا به اندازه استطاعت، عين پرهيزگارى كامل و تمام است. (2)-ترس از خدا به اندازهاى كه بايد ترسيد و پرهيزگار شد در هر انسانی به حسب متفاوت بودن شرائط و امکاناتش تغيير پذير است، مثلا تقواى شخص بیمار با تقواى انسانى كه بدن سالم دارد فرق مىكند، و هم چنين پرهيزگارى انسان دانا با انسان نادان متفاوت است، و ... . لذا از آيه اين گونه استفاده مىشود كه مؤمن مىبايستى متناسب با استطاعت و توانايى خويش از خدا بترسد و پرهيزگار باشد (3)-آیه شریفه "فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ " (9) در بيان كميت و گسترش تقوى است، یعنی می فرماید تا جایی که در توان دارید، تقوای الهی را رعایت کنید. ولی آیه شریفه "و اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ" (10) ناظر به كيفيت و عمق تقوى است، یعنی دستور مىدهد تقواى شما در همه موارد متصف به حقيقت باشد، و تقواى صورى و ظاهرى نباشد.
__________
(1) بحارالانوار، ج 13، ص 412؛ تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 199.
(2) رعد/28.
(3) انفال/2.
(4) ترجمه الميزان، ج11، ص 485.
(5) مجتبوى، علم اخلاق اسلامى ،ج 2 ص 278.
(6) نهج البلاغه، حكمت 237.
(7) المفردات في غريب القرآن، ص 881.
(8) نور الثقلين، ج 5، ص 343.
(9) تغابن/16.
(10) آل عمران/102.
لینک بحث اصلی :http://http://www.askquran.ir/thread26556-2.html#post481846