تاویل را خدا می‌داند یا راسخون

image: 
درباره آیه هفت سوره مباركه آل عمران كه مى فرماید: تأویل آیات متشابه را جز خدا و « الرَّ اسِخُونَ فِى الْعِلْم» نمى دانند، برخى معتقدند بعد از كلمه «اللّه» علامت وقف لازم است و عبارت «الرَّ سِخُونَ فِى الْعِلْم» مربوط به جمله بعدى است. یعنى تأویل قرآن را جز خدا نمى داند. بر این اساس مى گویند: «الرَّ سِخُونَ فِى الْعِلْم» مبتدا و «یَقُولُونَ ءَامَنَّا بِه...» خبر آن است و این خود دلیل دیگرى است كه تاویل متشابهات قرآن مخصوص خداوند است و لذا ما باید مطیع محض خداوند باشیم و به دنبال تأویل متشابهات نرویم. لطفاً پاسخ این شبهه را براى ما روشن سازید. ;در این كه «واو» در «وَ الرَّ سِخُونَ فِى الْعِلْم» عاطفه است كه تأویل را هم خدا و هم غیر خدا مى دانند; و یا استیناف است كه تأویل مخصوص خداوند است بین مفسران اختلاف شدید است. برخى با استدلال هایى كه دارند طرفدار قول اول و برخى نیز طرفدار قول دوم شده اند. صاحب نظران هر دو قول تأویل را به چهار معناگرفته اند[. تأویل همان تفسیر است و آن عبارت از مراد و مقصود كلام است; 2. تاویل، معنایى است كه مخالف با ظاهر لفظ آیه باشد; 3. تاویل، نه تفسیر لفظ و نه معناى مخالف با ظاهر لفظ است، بلكه یك معناى مخصوصى است كه جز خدا، یا خدا و راسخان در علم كسى دیگر به آن دانایى ندارد 4. تاویل، از قبیل معانى مراده به واسطه لفظ نیست، بلكه یك امر خارجى عینى است كه تكیه گاه كلام بوده و معتمد آن است و این امر خارجى در آیات و كلماتى كه متضمن حكم انشائى هستند -مانند اوامر و نواهى الهى - همان مصلحت هائى است كه سبب اصلى انشاء آن احكام شده و موجب تشریع و قرارداد آن گشته اند] . و چون آن چهار معنا صحیح نیست تمامى استدلال هایى كه كرده اند بى اساس است و در واقع خلط كرده اند بین معناى واقعى تأویل (امور عینیه خارجیه غیر از لفظ و مفاهیم و مدلول الفاظ) و معناى نادرست تاویل (كه از امور الفاظ مفاهیم است) واقع مطلب این است كه، با توجه به معناى «تأویل» كه در ابتداء سخن گذشت، جمله «وَ الرَّ سِخُونَ فِى الْعِلْم» جمله مستقل است و عطف به ما قبل نیست. بنابراین، علم به تأویل، مخصوص ذات اقدس الهى است. بر این مبنا معناى آیه چنین مى شود: «مردم در اخذ كتاب الهى دو دسته اند، یك دسته پیرو متشابهات، و دسته دیگر كه راسخین در علم اند چون به آیه متشابهى برسند مى گویند: «ءَامَنَّا بِهِى كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا» دلائلى كه مدعا را ثابت مى كند: 1. آیه شریفه، به قرینه صدر و ذیلش و هم چنین به قرینه آیات دیگرى كه در تعقیب آن ذكر شده، در مقام تقسیم كتاب به «محكم و متشابه» و بیان حال مردم نسبت به اخذ پیروى آن دو تیره اند، عده اى به واسطه انحراف و زیغ قلبى مایل به پیروى متشابه هستند، ولى دسته دیگر كه راسخان در علم اند به واسطه ثبات در علم از محكمات پیروى كرده و به متشابهات تنها ایمان قلبى دارند. و این غرض و قصد ابتدایى از ذكر «راسخان در علم» در آیه مورد بحث است. 2. وجود آیات و روایات متشابه كه در یك آیه موضوعى را منحصر به ذات اقدس اله مى كند و در آیات دیگر استثناء آن را بیان مى كند. كه از ظاهر آیه اول فقط حصر فهمیده مى شود كه اگر چه از دلیل منفصل استثناء را به دست مى آوریم. مثلا: در آیه اى علم غیب منحصر به خداوند شده است: «قُل لاَّ یَعْلَمُ مَن فِى السَّمَـوَ تِ وَ الاَْرْضِ الْغَیْبَ إِلاَّ اللَّهُ;(نمل،65) (اى رسول ما) بگو: جز خداوند كس دیگرى از ساكنان آسمان ها و زمین، دانایى به غیب ندارد»; «إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّه;(یونس،20) غیب فقط از آن خدا است.» اما در آیه دیگر مى فرماید: «عَــلِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِى أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُول;(جن،26ـ27) خداوند عالم و داناى به غیب است، و بر عالم غیبش كسى را مطلع نخواهد كرد مگر آن كسى را كه از رسولان برگزیده است.» درباره آیه مورد بحث نیز روایت مستقل پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و امامان معصوم(علیهم السلام) را از حصر آیه استثناء كرده است: امام باقر(علیه السلام)مى فرماید: «پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) برترین راسخان در علم است كه جمیع آن چه خدا از تاویل و تنزیل بر او نازل كرده مى داند و چیزى نیست كه خداوند نازل كرده باشد اما آن حضرت تأویلش را نداند. او و اوصیاء او همه آن را مى دانند.» 1 سوال : پاسخی كه به سؤال داده شده است، نقدپذیر است. همان طور به نقل از علامه طباطبائی آمد، واو در ‌‌«والراسخون فی العلم یقولون آمنا» استینافی است؛ به علاوه مرجع ضمیر «ه» در «تأویله» ما تشابه است و بنابراین معنای آیه این است كه تأویل آیات متشابه را جز خدا نمی داند و راسخان در علم یعنی راسخان در وحی به سخن ناطق صادق ایمان دارند، علیرغم كه تأویل سخن او را نمی دانند. گفتنی است كه تأویل همانطور كه در سخن علامه به نحوی اشاره شد، عبارت است از مصداق ها و حقایقی كه آیات از آن سخن گفته اند و این مصداق ها و حقایق در آیات متشابه كه از قیامت سخن رفته، قابل درك بشر نیست، اگرچه مدلول عرفی آن را می فهمند، اما حقیقت آن را در نمی كنند. معنای عسل را در مورد نعمت های بهشت می فهمند، اما حقیقت عسل بهشتی قابل درك نیست؛ چون عسل بهشتی مانند عسل دنیوی نیست. كسی گفته بود، می گویند: در بهشت عسل است. مگر آدم چقدر می تواند عسل بخورد. یكبار یا دو بار كه عسل برایش آورند، می خورد؛ اما اگر بار سوم عسل بیاورند، می گوید: مرگ را بیاور و عسل را نیاور. او تصور كرده بود، عسل اخروی هم مثل عسل دنیوی است كه زدگی ایجاد كند. به این ترتیب باید گفت: ائمه هم تأویل آیات متشابه قرآن را نمی دانند ولی چون به ناطق صادق باور دارند، به آیات متشابه ایمان می آورند. روایاتی كه ائمه را عالم به تأویل قرآن خوانده اند، اگر در تفسیر آیه باشد، مردود است و باید دور افكنده شود. پاسخی دیگر : نفرموده که خداوند علم خود را از ائمه دریغ داشته است... بنابراین اشکالی ندارد که بگوییم فقط خدا تأویل آن را می داند و خدا تأویل آن را به هرکه بخواهد می آموزد. پاسخی دیگر: آنچه با قرائن موجود در آیه و روایات مشهور هماهنگ مى‏باشد آن است كه" وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ" عطف بر" اللَّه" است زیرا: اولا بسیار بعید به نظر مى‏رسد كه در قرآن آیاتى باشد كه اسرار آن را جز خدا نداند. مگر این آیات براى تربیت و هدایت مردم نازل نشده است چگونه ممكن است حتى پیامبرى كه قرآن بر او نازل شده از معنى و تاویل آن بى‏خبر باشد؟! این درست به آن مى‏ماند كه شخصى كتابى بنویسد كه مفهوم بعضى از جمله‏هاى آن را جز خودش هیچكس نداند! ثانیا همانطور كه مرحوم" طبرسى" در" مجمع البیان" مى‏گوید: هیچگاه در میان دانشمندان اسلام و مفسران قرآن دیده نشده است كه از بحث در باره تفسیر آیه‏اى خوددارى كنند و بگویند این آیه از آیاتى است كه جز خدا معنى نهایى آن را نمى‏داند، بلكه دائما براى كشف اسرار و معانى قرآن همگى تلاش و كوشش داشته‏اند. ثالثا اگر منظور این باشد كه راسخون در علم در برابر آنچه نمى‏دانند، تسلیم هستند مناسب‏تر این بود كه گفته شود: راسخون در ایمان چنین هستند، زیرا راسخ در علم بودن متناسب با دانستن تاویل قرآن است نه با ندانستن و تسلیم بودن. رابعا روایات فراوانى كه در تفسیر آیه نقل شده همگى تایید مى‏كند كه راسخون در علم، تاویل آیات قرآن را مى‏دانند، بنا بر این باید عطف بر كلمه" اللَّه" باشد.2 _____ 1. مجمع البیان، طبرسى(رحمه الله)، ج 2، ص 16ـ17، منشورات دارمكتبة الحیاة. 2. بر گرفته از تفسیر نمونه
موضوع: