اسلام و آزادی بیان
اسلام نظرش درباره آزادی چی هست؟ آیا مخالف آزادی است یا موافقش؟ منظورم آزادی بیان در سیاست و دین هست یعنی این که هر کسی بتواند عقیده خودش را بگوید.
اگر موافق آزادی هست، چرا همین که کسی بگوید اسلام را قبول ندارد، مرتد می شود و باید او را کُشت؟!
برای پاسخ به پرسش مورد نظر توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:
1. آزادي بيان يکي از مهمترين و با ارزش ترين حقوق و خواسته هاي هر جامعه خصوصا جوامع اسلامی است اما اين واژه از جهات متعددي دچار ابهام بوده است. از این رو، نخست باید آزادی بیان را تعریف نمود. تعاريف متعددي از آزادى بيان(Freedom of speech) ارائه گرديده است. در يک تعريف، آزادي بيان عبارت است از «آزادى افراد در بيان عقيده و ايراد نطق و خطابه بدون ترس از دخالت دولت».(1) و در تعريفي ديگر «آزادي بيان بدين معنا است كه آدمی علی رغم این که به خاطر داشتن عقيده مخالف -چه در امور ديني و چه در امور سياسي- نبايد مورد تعقيب قرار گيرند، بايد بتواند عملاً عقيده خود را ابراز نمايد و براي اثبات و احيانا به دست آوردن همفكران ديگر، درباره آن تبليغ كنند.»(2)
2. تردیدی نیست که طرح و تعارض انديشه هاي مختلف، از نظر علمي و سياسي، موجب رشد علم و افكار جوامع بشري است و مي تواند منافع زيادي را براي فرد و اجتماع در برداشته باشد. چنانكه سلب اين آزادي موجب ركود افكار و علوم بشري بوده و حركت تكاملي جامعه و افراد را مختل خواهد ساخت. ممنوع كردن انسان از اين نعمت الهي بزرگترين تجاوز به طبيعي ترين و فطري ترين حق انساني او مي باشد. از این منظر، شهيد مطهري آزادي بيان را به عنوان يگانه راه نجات اسلام در طول تاريخ و نظام جمهوري اسلامي در آينده مي داند: «هر كس مي بايد فكر و بيان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنين صورتي است كه انقلاب اسلامي ما راه صحيح پيروزي را ادامه خواهد داد ... اگر در جامعه ما محيط آزاد برخورد آرا و عقايد به وجود بيايد به طوري كه صاحبان افكار مختلف بتوانند حرف هاي شان را مطرح كنند و ما هم در مقابل، آراء و نظريات خودمان را مطرح كنيم، تنها در چنين زمينة سالمي خواهد بود كه اسلام هر چه بيشتر رشد مي كند.»(3)
3. اسلام براي آزادي بيان، اصالت و قداست ممتازي قائل شده است و آن را به رسميت شناخته و از آن به عنوان ابزاري براي شكوفايي انديشه و رشد و تعالي مادي و معنوي بشر ياد مي کند. آيات فراوانى از قرآن كريم در مورد تعقل، تفقه، گفتوگو به طريق احسن، گزينش بهترين سخن، امر به معروف و نهي از منکر، مشورت، نقل ديدگاه هاي مخالفين و موافقين و... وارد شده است كه هر يك نمونه روشنى از آزادى بيان شمرده مىشوند. در ادامه، برخی از این آیات را مرور می کنیم:
الف. برهان طلبي: قرآن در برخورد با مخالفان، آنان را به «بيان» دلايل خود فرا مىخواند: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»(4)
ب. نهي از کتمان حقيقت: خداوند در موارد متعدد، کساني که از روي هوس يا ترس و طمع ، به کتمان حق و خودسانسوري روي مي آورند را نکوهش کرده و خواستار تبيين حقايق است: «لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُون»(5). مسلماً لزوم بيان حق و ممنوعيت کتمان، با آزادي بيان در تلازم است و گرنه جايي براي نکوهش از کتمان و لزوم بيان باقي نخواهد ماند.
ج. گزينش بهترين: خداوند به کساني که پس از شنيدن سخنان مختلف بهترين را بر مي گزينند ، مژده هدايت و برخورداري از تعقل را مي دهد: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الألبابِ».(6) تنها در فضاي آزادي انديشه و بيان ، شنيدن سخنان و ديدگاههاي مختلف و انتخاب بهترين امکان پذير است؛ اگر آزادي بيان نباشد، طبعاً گفته هاي مخالف امكان بروز ندارد تا مردم آن را شنيده ودست به مقايسه، انتخاب و پيروي از بهترين نمايند.
د. جدال احسن: اسلام همواره پيروان خويش را به اين مهم توجه داده است كه در مناظره و روياروئي هاي علمي خويش، مجادلة نيكو را در پيش بگيرد تا حقايق به صورت روشن و شفاف براي همگان آشكار شود. در اين زمينه در قرآن كريم مي خوانيم: «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِي أَحْسَنُ»؛ یعنی: «با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن!»(7) و «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتي هِي أَحْسَن»؛ یعنی: «با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد.»(8) تعبير به «احسن»، تعبير جامعي است كه تمام روش هاي صحيح و مناسب مناظره و مباحثه را چه در لفظ و چه در محتواي سخن و چه در آهنگ گفتار و حركات ديگر در بر مي گيرد.
بي شك، اين ترغيب و تشويق در صورتي ارزشمند است كه شريعت مقدس اسلام، به طرف مقابل، فرصت ابراز عقيده و نظر مخالف را داده و او را در ارائه نظر و انديشه خويش آزاد گذاشته باشد، و گرنه در صورت نبودي ميداني براي بيان واظهار عقيده، دستور به جدال احسن، بي معنا خواهد بود.(9) آیاتی که متضمن آزادی بیان هستند، بیش از این موارد می باشند که بررسی تفصیلی آنها در این مقال نمی گنجد.
4. افزون بر آیات قرآنی، سیره نبوی نیز گواه بر قبول آزادی بیان است. پيامبر گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله) همواره با سعه صدر در برابر آرا و انديشه هاي مختلف، برخورد مي نمود و اجازه مى داد صاحبان انديشه ، ديدگاه ، انتقاد و اعتراض خود را بدون هيچ گونه ترس و نگراني بيان كنند.
استاد مطهري در اين زمينه مي گويد: «شما كى در تاريخ عالم ديده ايد كه در مملكتى كه همه مردمش احساسات مذهبى دارند به غير مذهبى ها آن اندازه آزادى بدهند كه بيايند در مسجد پيامبر يا در مكه بنشينند و حرف خودشان را آن طور كه دلشان مي خواهد بزنند، خدا را انكار كنند، منكر پيامبرى پيامبر شوند، نماز و حج و... را رد كنند و بگويند ما اين ها را قبول نداريم، اما معتقدان مذهب با نهايت احترام با آن ها برخورد كنند. در تاريخ اسلام از اين نمونه هاى درخشان فراوان مي بينيم. و بدليل همين آزادي ها بود كه اسلام توانست باقى بماند. اگر درصدر اسلام در جواب كسي كه مي آمد و مي گفت من خدا را قبول ندارم، مي گفتند بزنيد و بكشيد، امروز ديگر اسلامى وجود نداشت. اسلام به اين دليل باقي مانده كه با شجاعت و با صراحت با افكارمختلف مواجه شده است...»(10)
5. سیره امام علی (علیه السلام) نیز گواه بر ارزش و اهتمام به آزادی بیان است. آن حضرت در دوران حكومت خويش بر آزادي مخالفان مذهبي و سياسي در بيان نظرات، انتقادات و مخالفت ها تاکيد داشت و مي فرمود: «فلاتكلمونى بما تكلم به الجبابرة و لاتتحفظوا منى بما يتحفظ به عند اهل البادرة و لاتخالطونى بالمصانعة و لاتظنوا بى استثقالا في حق قيل لى ...»؛ یعنی: آن سان كه با جباران سخن مى گويند با من سخن مگوييد و از من پنهان مداريد آن چه را از مردم خشمگين به هنگام خشمشان پنهان مى دارند. هم چنين به چاپلوسى و تملق با من رفتار نكنيد و مپنداريد كه گفتن حق بر من گران مى آيد.(11) و «فلاتكفوا عن مقاله بحق او مشورة بعدل»؛ یعنی: از گفتن سخن حق و يا مشورت عدالت آميز خوددارى مكنيد.(12)
در سخنى ديگر فرياد و خروش برآوردن در برابر حاكم جائر را برترين جهاد مي نامد: «و ما اعمال البرّ كلها والجهاد فى سبيل الله عند الامر بالمعروف والنهى عن المنكر الا كنفثة في بحر لجى و افضل من ذلك كله كلمة عدل عند امام جائر»؛(13) یعنی: تمام اعمال نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر همچون قطره اى است در مقابل يك درياى پهناور و اما از همه اينها مهمتر سخنى است كه براى دفاع از عدالت در برابر پيشواى ستمگرى گفته مى شود.
6. بنابراین، آموزه های اسلامی و سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) گواه بر آن است که آزادی بیان از ارزش برخوردار است و باید محفوظ بماند. از این منظر، اصل آزادی بیان، اصلی معتبر است. اما اینک باید بررسی نمود که این اصل، به صورت مطلق مشروع است یا محدود به شروطی است که آزادی بیان در چارچوب آن، محترم و مشروع است؟
با مراجعه به متون دینی درمی یابیم که آزادی بیان مقید به این قیود است:
الف. ممنوعیت توهين به مقدسات؛
ب. ممنوعیت هتك افراد؛
ج. حفظ اصول و موازين اخلاقي؛
د. ممنوعيت توطئه و براندازي؛
هـ . ضرورت حفظ نظام جامعه و قانون.
7. بنابر متون دین، اصل آزادی بیان محترم شمرده شده است مشروط به این که آدمی در آن، قیود سابق الذکر را مراعات نماید. البته ممکن است که برخی از جوامع اسلامی، به این اصل اسلامی پایبند نباشند و آزادی بیان را بدون هیچ دلیل موجهی مقید سازند.
البته امام خمینی(ره) در اوان تشکیل حکومت اسلامی مشخص ساختند که جمهوری اسلامی متعهد به این اصل است و آزادی بیان را در چارچوب شرعی، مشروع و لازم الاجراء می داند: «در جمهوري اسلامي، اقليت هاي مذهبي و حتي كمونيست ها نيز در بيان عقايد خود آزادند.»(14)
آن چه كه محدوده و قلمرو آزادي بيان را معين مي كند همان «به خطر نيفتادن مصالح ملت» است. امام در پاسخ به اين سؤال كه: در مورد آزادي بيان و عقيده، شما چه حدودي را در نظر داريد؟ آيا فكر مي كنيد بايد محدوديت هايي قائل شد يا نه؟ مي فرمايد : «اگر چنان چه مضرّ به حال ملت نباشد، بيان همه چيز آزاد است، چيزهايي آزاد نيست كه مضرّ ِبه حال ملت ما باشد.»(15) و در پاسخ به اين پرسش كه آيا فكر مي كنيد كه گروه هاي چپ و ماركسيست آزادي فعاليت خواهند داشت؟ مي فرمايد: «اگر مضرِّ به حال ملت باشد جلوگيري مي شود، اگر نباشد و فقط اظهار عقيده باشد مانعي ندارد همه مردم آزادند مگر حزبي كه مخالف با مصلحت مملكت باشد.»(16)
از ديدگاه امام، مطبوعات مي توانند با طرح نظرات افراد و گروه ها، به تقويب نظام همت گمارند، چرا كه «امور سياسي بي مباحثه به مقصد نمي رسد».(17) لسان مطبوعات بايد لسان نصيحت(18)، لسان انتقاد باشد. مرز آزادي مطبوعات تضعيف جمهوري اسلامي، توطئه عليه انقلاب و انتقام(19) است.(20)
8. اما درباره ارتداد و تغییر دین، باید به این نکته اشاره کرد که در قرآن صراحتاً بیان شده که امور اعتقادی از سنخِ امور قلبی هستند و با زور و جبر بدست نمی آیند: «لا اکراه في الدين»(21).
از این رو، شخص مرتدی که از روی تحقیق به ارتداد رسیده، اگر ارتداد خودش را اظهار نکند، هیچ عقوبت دنیوی و اخروی ندارد چرا که عقوبت دنیوی برای مرتدی است که ارتدادش را اظهار کرده است و عقوبت اخروی برای مرتدی است که عالم به حقانیت اسلام باشد ولی از آن روی برگرداند اما کسی که جاهل قاصر(22) است مبتلا به عقوبت نمی شود: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(23).
اما درباره عقوبت دنیویِ مرتدی که ارتدادش را اظهار کرده است نیز گفتنی است که چون اظهار ارتداد دارای آثار اجتماعی منفی است و نوعی اعلان دشمنی با اسلام است، در نتیجه، واکنش اسلام نیز این است که برای چنین شخصی مجازات در نظر بگیرد.
البته باید به این نکته نیز توجه کرد که بسیاری از فقیهان معاصر تاکید می کنند که اگر ارتداد شخص، ناشی از تفکر و شبهه علمی(نه شهوت عملی و از رویِ دشمنی) باشد، حتی اگر ارتداد خویش را اظهار کند، نه عقوبت دنیوی دارد و نه عقوبت اخروی(24).
پی نوشت ها:
1. على آقابخشى، فرهنگ علوم سياسى، مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران، 1374، ش 985.
2. ر.ك: درآمدي بر حقوق اسلامي، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، تهران: سمت ، ص 269.
3. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، دفتر انتشارات اسلامي، 1359 ، ص 63.
4. بقره / آيه 111.
5. آل عمران/ آيه 71 .
6. زمر/ آيه 18.
7. نحل/ آيه 125.
8. عنكبوت/ آيه 46.
9. سيد حسين اسحاقي، آزادي در اسلام و غرب ، قم: مرکز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما، 1384، ص97.
10. مرتضي مطهري ، پيرامون انقلاب اسلامي، دفتر انتشارات اسلامي، 1359 ، ص 14.
11. سید رضی، نهج البلاغه، انتشارات مشهور، 1379، خطبه 216 .
12. همان، خطبه 216 .
13. همان، كلمات قصار، حكمت 374 .
14. روح الله، خمینی، صحيفه نور، [بیجا]، [بیتا]، ج 3، ص 48.
15. همان، ج 4، ص 258.
16. همان، ص 258.
17. همان، ج 17، ص 268 ـ 267.
18. همان، ج 20، ص 37.
19. همان، ج 19، ص 216.
20. برای مطالعه بیشتر درباره این موضوع، رک: محمدي، عليرضا، آزادي بيان ، سايت پرسمان: http://www.porseman.org/
21. بقره/ 256.
22. جاهل در متون دینی دارای اقسام مختلفی است: جاهل قاصر جاهلی است که در جهل خودش تقصیر ندارد اما جاهل مقصر جاهلی است که در جهل خودش تقصیر دارد(سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، انتشارات دانشگاه تهران، ج1، ص626). همچنین جاهل دارای تقسیم دیگری نیز هست: جاهل به جهل بسیط، جاهلی است که حقیقت را نمی داند و یا می داند که نمی داند؛ د رمقابل با جاهل به جهل مرکب، که نمی داند که حقیقت را نمی داند و به نقیض حقیقت معتقد است.(سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، انتشارات دانشگاه تهران، ج1، ص669؛ سهروردی، یحیی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ج1، ص501.) آنچه در متن آمده است درباره جاهل قاصر است؛ خواه به جهل بسیط و خواه به جهل مرکب.
23. بقره/ 286.
24. برای مطالعه بیشتر، رک: جوادی آملی، تفسیر تسنیم، انتشارات اسراء، ج 12، ص 183.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید