آیا ملاصدرا زنان را از حیوانات می داند؟ چرا چنین نظری دارد؟

image: 

در این زمینه باید به چند نکته توجه کرد:

۱- ما معتقد به عصمت ۱۴ نور پاک هستیم و هر کسی غیر آنها را (در بعد از رسالت حضرت خاتم ص) غیر معصوم می دانیم. بنابراین این گونه نیست که هر عالمی هر چه گفت، مورد قبول باشد.

۲- عده ای در این زمینه ها با منشی کاملا غیر منطقی عمل می کنند. وجود یک خطا و دو خطا در گفتار و نوشتار کسی، به این معنا نیست که آن شخص منحط بوده و هیچ جایی برای استفاده ندارد. فرض کنید با متبحرترین جراح مغز مواجه هستیم و به تخصص او برای درمان مریضی نیاز داریم، از طرفی نیز می دانیم که مثلا او با فحاش است، آیا در این جا حکم می کنیم که این جراح نباید عمل را انجام دهد؟ ملاصدرا فلسفه ای بسیار عظیم ارائه کرده و می توان از مطالب او بهره های فراوان برد. و حتی اگر فرض کنیم که او چنین مطالبی را گفته، نباید دلیلی برای انکار سخنان صحیح او باشد. مگر اینکه کسی قصد هوچی گری داشته باشید، که با این رویه هیچ دانشمند و عالمی، باقی نخواهد ماند. (مگر معصومان)

۳- قبل از قضاوت درباره یک بحث علمی بهتر است که با ادبیات آن علم آشنا شویم. در منطق، انسان را به حیوان ناطق تعریف می کنند. و حیوان به معنای موجودی است که جسم و رشد حس دارد، و دارای حرکت ارادی می باشد. این خصیصه ها بین همه حیوانات وجود دارد و انسان نیز از آنها بهره مند هست و با بهره مندی از عقل انسان متمایز از سایر حیوانات می شود. به زبان اهل منطق و فلسفه، جنس انسان، حیوانیت است و فصل او ناطق بودن (عقل) است. بنابراین با درک ادبیات منطقی و فلسفی، باید در معنای حیوان دقت کنیم.

۴- کلامی که ملاصدرا بیان کرده، این است:
«و منها تولد الحیوانات المختلفة...  بعضها للنكاح  وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً»‏[۱] از انواع عنایات الهی تولد حیوانات مختلف است که بعضی از آن ها برای نکاح هستند سپس این آیه شریفه را می نویسد که خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد.[نحل/۷۲]

در این جا چند نکته باید مد نظر قرار بگیرد:

اولا معنایی که از حیوان در بند قبلی ارائه دادیم.
ثانیا در این جا ملاصدرا، در شمردن فایده خلق حیوانات، یکی از فواید آن را نکاح می داند. آیا نکاح امری مرتبط به زن است و به مرد ربطی ندارد؟ اگر بخواهیم از این کلمه توهین به زن ها را استفاده کنیم، چرا معتقد به حیوان نامیدن مردها نشویم؟ همان گونه که مرد با زن نکاح می کند، زن نیز با مرد نکاح می کند و نکاح امری دارای دو طرف است! و خود صدرا نیز به این دو طرفه بودن تصریح می کند.(محبة «الرجال للنساء و محبة النساء للرجال طلبا للنكاح؛[۲] محبت مرد برای زن و محبت زن برای مرد برای امر نکاح»
ثالثا ملاصدرا در تائید سخن خود، آیه قرآن را بیان می کند که در آن صریحا هم جنس بودن مرد و زن بیان شده است.

با این حساب آیا نباید بگوییم که منظور صدرا درباره امور جسمی نکاح است که در جسم انسانی از منظر فلسفی، تعبیر حیوان امری کاملا رایج است و هیچ گونه توهینی نیز به همراه ندارد؟

خصوصا با توجه به بعضی عبارت های همین کتاب ملاصدرا که در یک جا می نویسد:
«و اعلم أن العشق أقسام و المحبة متشعبة و المحبوبات كثیرة لا تحصى حسب تكثر الأنواع و الأشخاص. فمن أنواع المحبة محبة النفوس الحیوانیة للنكاح و السفاد لما فیه من حكمة بقاء النسل و حفظ النوع.[۳] بدان که عشق اقسامی دارد و محبت چند نوع است. و محبوب ها زیاد هستند که با توجه به تکثر انواع و اشخاص آنها قابل شمارش نیستند. از انواع محبت، محبت نفس های حیوانی در امر نکاح است! و این محبت به خاطر حکمت باقی ماندن نسل انسان است!»

صدرا در قسمت دیگری از کتاب خود این گونه می گوید:
درباره عشق جوانان در مقابل صورت نیکو، نظر حکما مختلف است. بعضی آن را نیک می دانند و بعضی زشت و مذموم! عده ای آن را سرزنش کرده و آن را رذیلت شمرده اند و بدی هایش را شمرده اند و عده ای آن را فضیلت انسانی شمرده اند و مدحش کرده اند و عده ای ماهیت آن را نفهمیده اند و عده ای آن را مرض انسانی دانسته اند!

سپس به بیان نظر خود می پردازد و نفوس دارای قلب لطیف و طبع دقیق و نفس مهربان را خالی از این نوع علاقه نمی داند و سپس می گوید که عده ای طبع سخت و قساوت قلب دارند، از این نوع محبت خالی هستند و به صرف دوستی زنان برای مردان و مردان برای زنان در امر ازدواج اکتفا کرده اند. همچنان که در سایر حیوانات نیز محبت ازدواج وجود دارد و فایده این محبت باقی ماندن نسل است!
«و لكن وجدنا سائر النفوس الغلیظة و القلوب القاسیة و الطبائع الجافیة من الأكراد و الأعراب و الترك و الزنج خالیة عن هذا النوع من المحبة و إنما اقتصر أكثرهم على محبة الرجال للنساء و محبة النساء للرجال طلبا للنكاح و السفاد كما فی طباع سائر الحیوانات المرتكزة فیها حب الازدواج و السفاد و الغرض منها فی الطبیعة إبقاء النسل»[۴]

آیا با توجه به این مطلب جایی برای سرزنش ملاصدرا باقی می ماند؟ آیا کسی می تواند منکر شود که انسان به طور غریزی به جنس مقابل کشش دارد، و این میل غریزی او، امری مشترک با سایر حیوانات است و از نظر فلسفی یکسان شمردن آن با امور جسمانی انسانی (حیوانیت) هیچ اشکالی ندارد؟

[۱]. الحكمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج‏۷، ص: ۱۳۷.
[۲]. الحكمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج‏۷، ۱۷۲.
[۳]. الحكمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج‏۷، ص: ۱۶۴.
[۴]. الحكمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج‏۷، ص: ۱۷۲.

  • بازدید: ۵۲۵۷
موضوع: