آیا شیخیه شیعه هستند ؟
پرسش:
آیا شیخیه یکی از جریانهای فکری امامیه است؟ تفاوت شیخیه با دیدگاه امامیه چیست که سبب شده آن را با نام و عنوان شیخیه بشناسند؟
پاسخ:
علت جدایی یا انشعاب فرقهای، معمولاً آراء و نظرات اعتقادی است که یک شخص یا گروه را از دیگران جدا میکند و آنها را دارای نامی مستقل، شاگردان و پیروان و نیز کتابهای مربوط به مسلکشان مینماید. اینک به بررسی فرقهای به نام «شیخیه» پرداخته و به وجه تمایز آنان با امامیه اشاره میکنیم.
نکته اول:
شیخیه، فرقهای جدا شده از شیعیان دوازده امامی است که به پیروان و جانشینان شیخ احمد اَحسایی(۱۱۶۶-۱۲۴۱ ق) اطلاق میگردد. وجه تسمیه این فرقه به شیخیه، انتساب به شیخ احمد احسایی و نسبت شیخیه به اوست. البته شیخ احمد احسایی خودش را فرقه جداشده نمیدانست و اختلافش با عالمان دیگر، نه درباره اصل اعتقادات مشترک شیعی و اسلامی، بلکه درباره کیفیت برخی از امور اعتقادی (معاد، کیفیت غیبت امام زمان و...) بود که از جمله مباحث نظری است. او بعد از طرح برخی عقاید نادرست و ادعاهای گزاف درباره خود، از سوی یکی از علما تکفیر شد و سایر عالمان نیز او را تکفیر و نقد کردند. ازاینرو، این جریان در تقابل با جریان مشهور شیعه امامیه قرار گرفت و این تمایز و اختلاف، توسط سید کاظم رشتی و محمد کریم خان کرمانی - از شاگردان و پیروان احسایی- برجستهتر شد.(۱)
علیرغم اینکه شیخیه، عقاید خود را مطابق عقائد شیعیان دوازده امامی میدانند(۲) اما در واقعیت، این فرقه، خواسته یا ناخواسته موجب افتراق و اختلاف میان مسلمین شده و با طرح برخی عقاید نادرست و ادعاهای گزاف درباره رهبران خود، سبب تفرقه میان شیعیان شد و در پیدایش فرقههای بابیه و بهائیه(۳) نیز تأثیر نهاد.
نکته دوم:
روش و مبنای تفکر هر فرقهای، حکایت از نحوه استفاده از منابع دینی و به عبارتی روشن شدن نقشه راهِ آن فرقه در تفسیر و تبیین مسائل و موضوعات آن دین دارد. مبنای تفکر احسایی (بهعنوان رأس فرقه شیخیه) و روش اصلی او در بیان عقاید، این است که تنها راه کشف معارف، توسل به معصومان و مراجعه به آثار آنان است و آدمی به استقلال قادر به درک هیچ یک از علوم نیست.(۴) همچنین ایشان، سخنان فلاسفه را سازگار با قواعد دینی ندانسته و انتقادهایی را نسبت به ایشان روا میدارد.(۵) در حالی که فلاسفه امامیه، ضمن پایبندی به عقل و اصول فلسفه، درپی تلاشی مضاعف برای دستیابی به مفاهیم روایات اهلبیت (علیهمالسلام) از منظر عقل بودهاند.
برای فهم بهتر دیدگاه احسایی در این زمینه، باید به این دو مطلب توجه داشت:
الف) ادعای ایشان مبنی بر ارتباط با اهلبیت (علیهمالسلام) در خواب و رؤیا و به تبع آن طرح ادعاهایی چون «به دست آوردن علوم دینی به صورت مستقیم و بدون واسطه از ائمه اطهار (علیهمالسلام)، «دور بودن آراء و نظرات شیخ از خطا و اشتباه یا به عبارت بهتر، قائل شدن به درجهای از عصمت برای او»، «برخورداری از جایگاه نیابت خاصه آن حضرت» و همچنین «خارج دانستن مخالفان شیخ از جرگه شیعیان و تکفیر آنها از سوی شیخیان» است.(۶) این امر به لحاظ روش شناسی، نه علمی و عقلی است و نه منبعث از متون نقلی و به هیچ وجه در میان عالمان شیعی مقبول نمیباشد.
ب) جریان اخباری گری، در هنگامی که رو به ضعف بود، جای خود را به شیخیه داده و از طریق آن حیات خود را ادامه داد.(۷) اگرچه شیخیه خود را اخباری ندانسته و در اظهارنظرهایی طریق خود را طریقه حقّه اصولی میدانند،(۸) اما در مواردی همچون: متفاوت بودن روش شیخیه با روش مکتب اصولی در استناد به قرآن و روایات؛ مخالفت با حکما و متکلمان؛(۹) ابداع رکن رابع به منظور رابطه مستقیم با معصوم(علیهم السلام) و بینیازی از عقل در تفسیر دین و اجتهاد؛(۱۰) متفاوت نبودن خبر واحد با خبر متواتر از منظر آنها؛(۱۱) حرام بودن عمل به ظن و گمان و اجتهاد؛(۱۲) عدم جواز تقلید از غیر؛(۱۳) مشرب اخباری خود را نشان داده و علیرغم ادعایشان مبنی بر اصولی بودن، وجه تمایزی میان آنان و اخباریان دیده نمیشود.
نکته سوم:
اساساً باورها و عقائد رهبران یک فرقه، میتواند باعث روشن شدنِ ماهیت واقعی آن فرقه شده و مشخص میکند که آیا در جرگه مذهب اصلی، وارد میشود یا خیر. اینک اشارهای کلی و مختصر به اهمّ نظریات و عقاید این فرقه میکنیم.
هورقلیایی: این اصطلاح یکی از نامفهومترین اصطلاحات شیخ احمد احسایی هست که در موضوعات متعددی همچون حیات دنیوی امام زمان(عج الله تعالی فرجه شریف)، معراج جسمانی رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و معاد جسمانی توسط ایشان به کار برده شده است و همه این موارد را با جسم هورقلیایی تفسیر و توجیه میکند.(۱۴) طبق نظر خود احسایی، هورقلیا به معنای «ملک آخر» بوده و برای مثال، در باب معاد جسمانی معتقد است که آدمی را جسد دومی نیز هست به نام جسد هورقلیایی که ویژگیهای فنا پذیر جسد اول را ندارد و در قیامت برانگیخته میشود.... این جسد، مرکب از عناصر مثالی و لطیف زمین هورقلیاست که عناصری برتر از عناصر دنیا هستند.(۱۵) اگرچه شیخ در آثارش معاد جسمانی را با توجه به آیات و روایات پذیرفته و اولین کسی نیست که از این واژه استفاده کرده؛(۱۶) اما تفسیر وی از معاد جسمانی، موجبات تکفیر وی را فراهم میآورد.(۱۷) تفسیری متفاوت، در باب «جسم» و «جسد» که گویا شیخ، فقط قائل به معاد روحانی است.(۱۸) در باب معراج پیامبر(صلی الله علیه و اله) نیز قائل بود پیامبر(صلی الله علیه و اله) در هر فلکی، جسمی متناسب با آن داشتند. (جسد هورقلیایی)(۱۹) در مورد امام زمان(عج الله تعالی فرجه شریف) نیز معتقد است که ایشان در عالم هورقلیا به سر میبرند و جسم و زمان و مکان ایشان، لطیفتر از عالم اجسام و از عالم مثال است.(۲۰) در اینجا مجال پاسخ و نقد سخنان شیخ نیست، اما میبایست خاطر نشان کرد این مواضع از دلایل عقلی و نقلی مستحکم برخوردار نبوده و مورد انتقاد و نکوهش بسیاری از علمای شیعه واقع شده است.
علل اربعه: یکی از نظریاتی که شیخ احمد احسایی ارائه میدهد و ایشان و فرقه شیخیه را در زمره غالیان جای میدهد، «علل اربعه» دانستن اهلبیت است. او عقیده دارد اهل بیت(علیهم السلام) علت فاعلیه، مادیه، صوری و غایی میباشند؛ زیرا که همه اشیاء عالم یا به خاطر ایشان خلقشده و یا به خاطر دوستداران و پیروان ایشان.(۲۱) محمد کریمخان کرمانی، از شاگردان سید کاظم رشتی، در مطالبی پا را فراتر نهاده و اهلبیت(علیهم السلام) را مانند خداوند ازلی و ابدی میخواند.(۲۲) دیدگاههای غلوآمیز شیخیه در مورد اهلبیت(علیهم السلام) و صفات ایشان، هیچ مطابقتی با آموزههای شیعه امامیه نداشته؛ مخصوصاً اینکه در باب نکوهش غالیان، روایات فراوانی از ائمه (علیهمالسلام) نقل شده است؛ از جمله روایتی از امام صادق(علیه السلام) که غلات را بدتر از یهود و نصاری و مجوس و مشرکان میداند.(۲۳)
رکن رابع و ناطق واحد: یکی دیگر از نظریات فرقه شیخیه، اعتقاد به رکن رابع و ناطق واحد است. شیخیه معتقد است که در هر عصری میبایست واسطهای میان مردم و حجت الهی باشد، وگرنه وجود امام لغو خواهد بود. این نظریه که از سمت کریمخان کرمانی مطرح شده،(۲۴) در تعالیم بزرگان قبل از او، شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی(۲۵) ریشه دارد. البته شیخیه آذربایجان، این نظریه را از ابداعات کریمخان کرمانی دانسته و با آن مخالفت نموده است.(۲۶)
نتیجه:
فرقه شیخیه که از پیروان شیخ احمد احسایی محسوب میشوند، علیرغم اینکه خود را شیعه امامیه میخوانند؛ اما با نظر به مبانی و نظریات و باورهایشان، میتوان به نادرست بودن این ادعا پی برد. طرح عقاید مبهم یا نادرست مثل جسم هورقلیایی، علل اربعه بودن اهلبیت(علیهم السلام) و نیز رکن رابع و ناطق واحد، شیخیه را فرقهای جداگانه تبدیل کرده است.(۲۷)
کلمات کلیدی:
شیخیه، شیخ احمد احسایی، امامیه، باورهای شیخیه، غلو، هورقلیایی، اخباری گری.
پینوشتها:
۱. حاج سید جوادی، احمد صدر، بهاءالدین خرمشاهی، کامران خانی، دائره المعارف تشیع، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۸۳ ش، ج۱۰، ص۱۸۵. همچنین، برای مطالعه بیشتر، رک: محمدی، مسلم و محمد محمدی، دیدگاههای غالیانه شیخیه در خصوص مقامات ائمه اطهار، مجله انتظار موعود، بهار ۱۳۹۷ ش، شماره ۶۰.
۲. ابراهیمی، ابوالقاسم، فلسفیه، کرمان، چاپخانه سعادت، بیتا، ص۲۷۳-۲۷۴.
۳. بنگرید به: فلاحتی، حمید، مقاله تحلیل عقاید شیخیه در بسترسازی بابیت و بهائیت، نشریه معرفت کلامی، سال اول، شماره دوم، تابستان ۱۳۸۹، ص۱۵۹-۱۷۸.
۴. احسایی، احمد، شرح زیارت جامعه کبیره، بیروت، مکتبه العذراء، ۱۴۲۴ ق، ج۳، ص۲۱۸.
۵. احسایی، شیخ احمد، شرح العرشیه، کرمان، نشر سعادت، ۱۳۶۱ ق، ص۷؛ دینانی، غلام حسین، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران، طرح نو، ۱۳۷۶-۱۳۷۹ ش، ج۳، ص۳۸۳؛ فرمانیان، مهدی، آشنایی با فرق تشیع، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۷ ش، ص۱۷۵.
۶. آل طالقانی، محمد حسن، الشیخیه نشأتها و تطورها و مصادر دراستها، بیروت، الامال، ۱۴۲۰ ق، ص۵۶؛ نجاری، محمدحسن، شیخیه نقطه آغازین انحراف، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی نشر بینالملل، ۱۳۹۵ ش، ص۳۹۲.
۷. ر.ک: دوانی، علی، مفاخر اسلام: وحید بهبهانی، قم، دارالعلم، ۱۳۳۷ ش، ص۹۰-۹۲.
۸. ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست، کرمان، سعادت، ۱۳۵۰ ق، ج۱، ص۱۲.
۹. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، تهران، نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۸۳ ش، ص۵۳.
۱۰. سعادتی فر، فریبا، گزیده تاریخ و عقائد اخباریه، شیخیه و بابیه، مشهد، نشر سخن گستر، ۱۳۸۷ ش، ص۶.
۱۱. ابراهیمی، ابوالقاسم، اجتهاد و تقلید، کرمان، سعادت، ۱۳۶۳ ق، ص۴۰.
۱۲. همان، ص۵۹.
۱۳.کرمانی، محمد کریمخان، هدایه الطالبین، کرمان، سعادت، ص۱۶۸.
۱۴. باقری، علیاکبر، مقاله آرای کلامی شیخیه، نشریه معرفت کلامی، سال اول، شماره چهارم، زمستان ۱۳۸۹ ش، ص۴۳.
۱۵. احسایی، احمد، مجموعه الرسائل الحکمیه، بیروت، دارالعالمیه، ۱۳۷۲ ش، ص۳۰۸-۳۰۹.
۱۶. سهروردی، شهابالدین یحیی، مجموعه مصنفات، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، ۱۳۸۰ ش، ج۲، ص۲۵۴ و همان، ج۱، ص۴۹۴؛ شهرزوری، شمسالدین محمد، شرح حکمه الاشراق، تصحیح حسین ضیایی تربتی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰ ش، ص۵۹۴؛ شیرازی، قطبالدین، شرح حکمه الاشراق سهروردی، به اهتمام عبدالله نورانی و مهدی محقق، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۸۴ ش، ص۵۱۴.
۱۷. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، تهران، نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۸۳ ش، ص۵۲.
۱۸. احسایی، احمد، شرح زیارت جامعه کبیره، ج۴، ص۲۴-۲۶؛ احسایی، احمد، شرح العرشیه، ج۱، ص۲۶۷-۲۶۸.
۱۹. احسایی، احمد، شرح زیارت جامعه، ج۳، ص۱۵۸.
۲۰. احسایی، احمد، جوامع الکلم، بصره، الغدیر، ۱۴۳۰ ق، رساله رشتیه، ص۱۰.
۲۱. احسایی، احمد، شرح زیارت جامعه کبیره، ج۴، ص۵۸.
۲۲. کرمانی، محمد کریم بن ابراهیم، ارشاد العوام، کرمان، چاپخانه سعادت، ۱۲۶۳ ق، ج۳، ص۶۸.
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ ق، ج۲۵، ص۲۶۵.
۲۴. کرمانی، محمد کریم بن ابراهیم، رجوم شیاطین، کرمان، مدرسه ابراهیمیه، ۱۲۶۸ ق، ص۷۴.
۲۵. احسایی، احمد، شرح زیارت جامعه کبیره، ج۳، ص۱۸۴؛ احقاقی، عبدالرسول، احقاق الحق، ترجمه محمد عیدی خسروشاهی، تهران، روشن ضمیر، ۱۳۸۵ ش، ص۳۲۲؛ ابراهیمی، ابوالقاسم، فهرست، ج۱، ص۱۰۸ و ۱۲۸.
۲۶. مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب، قم، منطق، ۱۳۷۳ ش، ج۳، ص۳۹۹.
۲۷. برای آگاهی از تکفیر کنندگان و منتقدان رجوع شود به: نجاری، محمدحسن، شیخیه نقطه آغازین انحراف، ص۲۴۷-۲۷۸.