آزادی و عبادت

image: 

چگونه عبادت در حال خستگی و نیز انجام وظایف دینی با «لا إِكْراهَ فِي الدِّين‏» سازگار است؟
«لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»؛ در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است‏.(1) نکاتی در باره این آیه، قابل توجه است: 1. از شأن نزول آيه استفاده مى ‏شود که بعضى از ناآگاهان از پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مى‏ خواستند كه ایشان مانند حكام جبار، با زور و فشار اقدام به تغيير عقيده مردم (هر چند در ظاهر) كند، آيه فوق نازل و صريحا به آن ها پاسخ داد كه دين و آيين، چيزى نيست كه با اكراه و اجبار تبليغ گردد، به خصوص اين كه در پرتو دلائل روشن و معجزات آشكار، راه حق از باطل آشكار شده و نيازى به اين امور نيست.(2) 2. این آیه ناظر به ایمان قلبی و افکار و اعتقادات، و ناظر به تقابل ایمان و کفر است؛ و ناظر به فروعات و احکام دینی نیست. دين يک امر قلبى و باطنى است و زور و تهديد در آن راهى ندارد و انسان بايد با عقل و درک خود و با توجه به دلائل و حجت ها، دينى را باور كند. و این آیه می فرماید کسی را مجبور به پذیرش دین نکنید. 3. اگر چه در مفهوم تکلیف، کلفَت و سختی و مشقت نهفته است ولی این آیه ناظر به آن مقام نیست، و مقام و مرتبه مقدم تر از آن یعنی اصل پذیرش دین را اشاره دارد. لذا این آیه اصلا در صدد آن نیست که بگوید هر وظیفه دینی و عبادتی که انجامش برای شما سختی و یا مشقتی دارد و یا علاقه و میلی به انجام آن ندارید را می توانید انجام ندهید ـ ولو وظیفه و تکلیف واجب و الزامی باشد. 4. توجه داشته باشید که هر کس چیزی ـ اعم از قانون یک کشور و یا یک آیین ـ را قبول کرده و می پذیرد، طبعا به رعایت قوانین آن هم ملتزم می شود ولو برای او سختی و یا محدودیت هایی داشته باشد، به عنوان مثال اگر کسی تابعیت کشوری را می پذیرد، خیلی طبیعی است که باید در چارچوب قوانین حاکم بر آن کشور عمل نموده و از قوانین آن کشور تخطی ننماید. در اصلِ پذیرش دین و آیین الهی هم اجبار و اکراه نیست ولی کسی که قبول می کند مسلمان و پیرو آیین الهی باشد، طبعا بایستی به دستورات و احکام آن نیز عمل کند. لذا با توجه به نکات فوق، این آیه ناظر به حوزه اعتقادات و قبول دینداری است، نه ناظر به فروعات و اعمال دینی؛ لذا ناسازگاری و تعارضی نیست. مطلب دیگر؛ ممکن است پرسیده شود چرا یک مسلمان باید بر آن چه به دنیا آمده باقی باشد و در صورت تغییر دین، گناه کار محسوب شده و مجازات می شود؟ برای رسیدن به پاسخ، چند مطلب، قابل توجه است: 1) اسلام کاملترین و آخرین دین الهی است و لذا نسبت به سایر ادیان شرافت و برتری دارد. کسی هم که متولد می شود اگر یکی از پدر یا مادرش مسلمان باشند این شرافت به فرزند هم داده می شود و او نیز مسلمان است. هم چنین این دوران تولد تا بلوغ، یک امتیاز و فرصتی است برای او تا با کاملترین دین الهی آشنا و با آداب و تعالیم آن تربیت و بزرگ شود. این شخص پس از رسیدن به رشد و بلوغ بایستی به دنبال یقین و علم برود و اعتقاداتش را از این طریق ثابت کند. اگر به روش صحیح دنبال این کار برود قطعا صحت آن ها برایش ثابت می شود. 2) اصل ورود به دین اجباری نیست «لا إِكْراهَ فِي الدِّين‏»، ولی اگر كسی وارد دین اسلام شد، خروج او می تواند به این آسانی نباشد. حکمت آن همان است كه قرآن در باب جهاد نیز فرموده است. اصل جهاد ـ مگر در موارد خاص ـ واجب نیست، ولی پس از شركت در جهاد فرار از آن حرام است. قرآن در این زمینه می فرماید: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار وَ مَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيزا إِلىَ‏ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ مَأْوَئهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ المصِير»(3) اساسا همه جوامع به نوعی برای خروج از آن چه آن را تمام هویت خود می دانند سخت می گیرند، مثلا امروزه ملیت معیار هویت مهمی برای جوامع است. تابعیت یک شخص نسبت به یک ملیت اجباری نیست، ولی اگر كسی پس از قبول تابعیت آن را انكار كرد و تابعیت دیگری را پذیرفت، مورد نفرت آحاد آن ملت واقع می شود، و گاه برای آن مجازات هم وضع می كنند. علت آن هم این است كه تغییر تابعیت به نوعی توهین به ملیت سابق و موجب تضعیف روحیه ملی است. بر همین اساس، اسلام هم در مورد هویت خود با احتیاط عمل می كند و نسبت به هتك آن سخت گیر است. 3) ارتداد از سر لجاج با دین و جامعه دینی، بعد از آن که حجت برحقانیت آن در نزد او تمام شده است، نوعی توطئه برای تحقیر و تضعیف دین محسوب می شود، و طبیعی است که مجازات سنگین داشته باشد. توهین به دین و تضعیف عمدی آن، از نظر اعتقادات اسلامی از توهین و تضعیف هر حقیقت دیگری سخت تراست، چرا که دین از همه چیز والاتر است. عدم توجه به جایگاه اعتقادات دینی در هندسه سعادت بشری، از تفاوت های عمده نگاه دینی و نگاه غیر دینی است. بعضی متفکران امروز، دین را در حد خواستهای فردی و امیال و سلائق پایین آورده اند و می گویند چه فرقی می کند کسی مسلمان باشد یا بودائی، یا از این خارج شود و به آن داخل گردد؟! یهود روش ایمان و ارتداد را به عنوان ابزاری برای تضعیف دین اسلام به كار می گرفتند. خداوند می فرماید: «وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون‏»(4) 4) از زاویه دیگر، باید بدانیم که توهین به دین را نباید تنها به نگاه ارتداد هم دید. توهین به مقدسات در هیچ دین و آیینی پذیرفته نیست، و به سبب اهمیت اعتقادات معنوی طبیعی است که مجازات بسیار سختی داشته باشد. قبح توهین به مقدسات دینی، حتی شامل صورتی هم می شود که عدم اعتقاد شخص از سر لجاج با حق نباشد. حتی در اسلام، مقرر است که به بتان توهین نکنید که در این صورت آن ها هم به خدای شما توهین خواهند کرد. حاصل کلام: 1ـ آیه «لا إِكْراهَ فِي الدِّين‏» ناظر به حوزه اعتقادات و قبول دینداری است، نه ناظر به فروعات و اعمال دینی. 2ـ ارزش دین و اعتقادات دینی مسئله بسیار با اهمیتی است، و لذا لجاج با حقائق دینی قبیح، و بالاتر از آن توهین به دین از قبح بسیار بالایی برخوردار است. مسئله ارتداد از روی لجاج، به قبح اول، و مسئله اعلام آن و ترویج آن به قبح دوم مبتلا است. وقتی عملی قبیح است، وضع مجازات بر آن هم طبیعی است.

__________

(1) بقره/ 256.

(2) مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، ج ‏2، ص 279.

(3) انفال/ 15ـ16. (4) آل عمران/ 72.

http://http://www.askquran.ir/thread30836-2.html#post549571

موضوع: