«داوکینز» و اعتقاد به خدا

image: 
به نظر شما این حرف داوکینز خدا را نفی می کند یا نه؟

«داوکینز» نشان می دهد که نظریه تکامل برهان نظم را رد می کند و به همین جهت خدا و خالق بودن خدا را قبول ندارد. به نظر «داوکینز» وضعیت فعلی معلول انتخاب طبیعی است و بهش ساعت‌ساز نابینا می گوید. انتخاب طبیعی، آن موجودی که بهتر هست را حفظ می کند و خودش را با طبیعت منطبق تر می کند و به همین جهت، به هوش و حیات و نظم موجود در زندگی رسیدیم. به نظر شما این حرف داوکینز خدا را نفی می کند یا نه؟ چرا؟

با ارائه نکاتی به این پرسش پاسخ می دهیم. ابتدا نظریه تکامل و قرائت الحادی «داوکینز» را توضیح می دهیم و سپس به نقد این دیدگاه می پردازیم.

نکته اول: نظریه تکامل
همانطور که مستحضرید نظریه تکامل توسط «داروین» شهرت یافت.
نظریه تکامل به تقریر «داروین» بدین شرح است:
الف. تغییرات تصادفی کوچک و ظاهرا خود به خودی در میان افراد یک نوع مشهود است.
ب. بعضی تغییرات، امتیاز نامحسوسی در رقابت و تنازع شدیدی که برای بقاء در میان افراد یک نوع و یا انواع گوناگون در یک محیط هست، به بار می ‌آورند.
پ. افرادی که از چنین امتیازی برخوردار باشند، بیشتر عمر می ‌کنند و زاد و ولد بیشتری دارند، و در نتیجه، سریعتر افزایش می ‌یابند.
ت. در دراز مدت، بر اساس انتخاب طبیعی، تغییرات نامطلوب ‌تر کاهش می ‌یابند و سرانجام محو می ‌شوند، تا جایی که تبدیل تدریجی نوع رخ دهد.(1)

نکته دوم: واکنش ها به نظریه تکامل
این نظریه به باور برخی از طرفداران و یا حتی مخالفان نظریه «داروین»، در تعارض با نظریه خلقت، خصوصا خلقت آدم است. اما با این حال، برخی از محققان نیز بر این باورند هیچ ناسازگاری میان قبول این نظریه و پذیرش نظریه خلقت نیست.
در نتیجه، در میان متفکران غربی، چهار واکنش به نظریه داروین شکل گرفت: واکنش سنت گرایان، واکنش مدرنیست ها، واکنش لیبرالیست ها، واکنش فیلسوفان طبیعت گرا.(2)

نکته سوم: قرائت الحادی «داوکینز» از نظریه تکامل
«داوکینز» از طرفداران معاصر نظریه تکامل است که با ارائه توضیحات و اضافاتی به نظریه تکامل، قرائت الحادی از این نظریه ارائه می دهد.
او معتقد است که جهان فعلی (هوش و حیات و نظم حاکم بر آن) محصول فرآیند تکاملی و انتخاب طبیعی است که به مرور زمان صورت گرفته است.
به نظر او، پیش از این، خداباوران فقط به جهان فعلی می نگریستند و به همین جهت، دور از ذهن می دانستند که این جهان محصول تصادف و شانس باشد. به همین جهت، به طراح و ناظم هوشمند معتقد شدند. اما اگر به انتخاب طبیعی در زمان طولانی نظر بورزیم، متوجه می شویم که مجموعه فعلی به مجموعه های خُردتر تقسیم می شود که مقهور انتخاب طبیعی تکامل یافته اند و نهایتا به این نظم فعلی رسیده اند. بله، انباشت این مجموعه ما را به این نتیجه می رساند که این مجموعه نیازمند ناظم و طراح هوشمند است؛ اما توجه به مجموعه های خُرد و فرآیند انتخاب طبیعی در آن ها، از این استبعاد می کاهد و نیازی نیست آن را محصول «ساعت‌ساز ماهر» بدانیم بلکه می توانیم آن را محصول «ساعت‌ساز کور» بدانیم که بی ذهن و طرح و هدفی، وضعیت کنونی را رقم زده است. این ساعت ساز کور، همان قانون انتخاب طبیعی است.(3)

نکته چهارم: نقد قرائت الحادی «داوکینز»
در نقد قرائت الحادی «داوکینز» گفتنی است:
اولا آنچه «داوکینز» در نقد این برهان گفته، نقد ویرانگر نیست چرا که دور از ذهن نیست خداوند را به عنوان طراح همین قانون بدانیم که به این شکل جهان را تدبیر می کند و به گونه ای این قانون و سایر قوانین راتنظیم کرده که به تولید و خلق موجود زنده و باهوش همچون انسان بینجامد. به عبارت دیگر، «داوکینز» با دو احتمال روبرو است که هر دو موجهند اما او با طرح یکی از دو احتمال، وقوع همان احتمال را نتیجه گرفت!!
ثانیا امروزه ثابت شده که اگر ذره ای قوانین موثر در طبیعت تغییر می کردند، پیدایش حیات و موجود باهوش منتفی می شد. بر همین اساس، متفکران برهانی به عنوان «تنظیم دقیق» (Fine-tuning argument= FTA) صورتبندی کردند: در این برهان ادعا می شود که تنظیم دقیق جهان بر اساس خداباوری نامحتمل نیست، چراکه خداوند می‌ خواسته حیاتی بر روی زمین باشد و بنابراین، چنین روابط دقیقی را برای موجودشدن انسان و حیات طراحی کرده است. اما طبق خداناباوری، تصادف محض، این روابط و ثوابت را گرد آورده است؛ فرآیندی که بسیار نامحتمل است. حال که حیات و انسانی به وجود آمده است بنابراین تنظیم دقیق جهان، دلیلی بر ارجحیت خداباوری بر خداناباوری فراهم می ‌آورد.
ثالثا حتی اگر نقد او را ویرانگر بدانیم، باید متذکر شد که این نقد به برهان نظم وارد می شود در حالی که برای اثبات خدا، براهین دیگری مطرح شده که از دقت و اتقان بیشتری برخوردارند. پس با نقد یک برهان، اصل اعتقاد زیر سوال نمی رود.
رابعا حتی اگر فرض کنیم هیچ برهانی به سود خداباوری نداشته باشیم و نقد داوکینز نیز وارد شود، نهایتا باید «شکاک و ندانم‌گرا» بشویم نه ملحد و منکر خدا.(4)
خامسا فارغ از نقد و بررسی قرائت الحادی داوکینز، خود نظریه داروین نیز از جهاتی مورد مناقشه قرار گرفته است که بررسی آن ها در این مجال نمی گنجد.

پی نوشت ها:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: باربور، ایان، علم و دین، ترجمه خرمشاهی، فصل چهارم: زیست شناسی و الهیات در قرن19، انتشارات علمی فرهنگی.
2. برای آشنایی با تفصیل مطلب، بنگرید به فصل چهارم کتاب علم و دین، قسمت گرایش های متباعد در الهیات.
3. برای مطالعه بیشتر، رک:
Dawkins, Richard, (2006). The God Delusion, London: Transworld Publishers, p. 121-122.
Dawkins, Richard, (2006). The God Delusion, London: Transworld Publishers, p. 61.
4. برای مطالعه بیشتر، مراجعه شود به فصل اول از این کتاب ارزشمند:
Plantinga, Alvin, (2011), Where the Conflict Really Lies: Science, Religion, and Naturalism, Oxford University Press.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: