124 هزار پیامبر برای هدایت مردم فرستاده شدند و شیطان هم برای گمراه کردن مردم آمد. چرا این یک نفر توانست تعداد بسیاری را گمراه کند، ولی آن همه پی
برای برطرف شدن ابهام شما دربارة هدایت و گمراهی مردم، به چند مطلب اشاره میکنیم: 1. ابلیس یک نفر است، ولی تعداد شیاطینی که در وسوسه و گمراهی بشر دخالت دارند، فراوان است: "وَکَذَ َلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَـَطِینَ الاْ سًِنسِ وَالْجِنِّ...;(انعام،112) این چنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم." 2. باید دانست که این شیطان نیست که انسانها را گمراه و از راه مستقیم منحرف میسازد، بلکه این انسانها هستند که با سوء ارادة خود، راه فساد و گناه را بر میگزینند. دخالت شیطان در انحراف انسانها، تنها در حدّ وسوسه است، چنان که در حقّ آدمو حوّا، تنها از سلاح وسوسه و فریب استفاده کرد: " فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَـَنُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَاوُورِیَ عَنْهُمَا...;(اعراف،20) سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آن چه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد." نقش شیطان در ارتکاب خطا، جز وسوسه و وعدههای دروغ و بیاساس، چیز دیگری نیست، به اندازهای که خداوند متعال تصریح میفرماید که شیطان قدرت تسلّط بر انسان را ندارد، به گونهای که آنها را بر اساس میل باطنی و ارادهشان، گمراه سازد، بلکه کسی که گمراه میشود، با اراده و اختیار، نفس خود را در اختیار شیطان قرار داده از او فرمان میبرد: "إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَـَنٌ إِلآ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ ;(حجر،42) که بر بندگانم تسلط نخواهی یافت، مگر گمراهانی که ]با ارادة خودشان[ از تو پیروی میکنند." شیطان هم دربارة فعالیت خود به این مطلب اشاره میکند که من بدیها را برای مردم زینت داده، خوب و جذّاب جلوه میدهم: "... لاَ ئُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاْ ئَرْضِ وَلاَ ئُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ;(حجر،39) من ]نعمتهای مادی را[ در زمین در نظر آنها زینت میدهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت." 3. از طرف دیگر خداوند متعال نیز به وسیلة پیامبران، فطرت، نفس مطمئنه و عقل، انسان را به نیکوترین روش هدایت فرموده، آگاهی میبخشد: "إِنَّا هَدَیْنَـَهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا ;(انسان،3) ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد ]و پذیرا گردد[ یا ناسپاس." اما به جهت آن که راه شیطان راهی آمیخته با لذّات و ولنگاریها و عیشها و رها بودن از هر گونه تکلیف و تکلّف است، انسان برای دوری از ا ین راه به صرف نظر کردن از لذّات و آزادیها نیاز دارد; از آن طرف راه خدا راهی است که انسان، به رعایت قوانینی موظف است که از هر نظر قوای شهوانی و آزادیهای او را محدود و تعدیل میکند. اگر میبینید عدهای با آن که از دین و احکام آن خبر دارند، ولی تن به دینداری نمیدهند و راه فساد را ترجیح میدهند، به این دلیل است که راههای انحرافی با طبع حیوانی و لذّت جوی بشر، ملائمتر است و برعکس، راه خدا راه خوبیها، گذشت، ایثار، زحمت و فداکاری است و چون انسانها به تمایلات حیوانی خود بیشتر پاسخ میدهند، وسوسههای شیطان در آنها بیشتر نفوذ میکند; این نه علامت قوت و دقّت شیطان است و نه علامت ضعف دستگاه الهی در هدایت به موقع انسان، بلکه نتیجة آن است که انسان خود را به لذتها وابسته کرده و خیال میکند لذّت امروز بر عقوبت فردا ترجیح دارد. 4. یکی از علل موفقیت شیاطین آن است که از سلاح مکر و فریب بهره میبرند که امروزه از آن به "سلاح تبلیغاتی" ـ از نوع دروغین آن ـ تعبیر میشود. پیامبران جز بیان واقعیت و حقیقت ابزاری نداشتند، ولی شیاطین از روحیة منفعتطلبی و لذّتطلبی انسان سوء استفاده میکنند و کارهایی را که در آن هیچ منفعت و لذّتی وجود ندارد را پر از منافع و لذّات جلوه میدهند تا انسان به جهت رسیدن به آن منافع، مرتکب آن اعمال شود.
اضافه کردن دیدگاه جدید