یکی از دلایل شیعه در بحث ضرورت وجود امام، این است که: با توجه به این که پیامبر9، در مدت کوتاه عمر رسالتش، موفق به بیان همة احکام و معارف دی
پرسش این پاسخ به دو صورت قابل بیان است: اکمال: یعنی یک شیئ به حدی برسد که فایدهای که از آن انتظار میرود، از آن صادر شود مانند اکمال دین. اتمام: یعنی یک شیئ از نظر عدد و زمان و مانند اینها کامل شود مانند اتمام نعمت.( مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، ص 168 و 726، نشر دارالقلم. ) "اکمال" و "اتمام" یک چیز، میتواند از دو راه صورت بگیرد: 1. آن که انسان تمام مطالب و حقایق آن چیز را بیان کند. 2. آن که مقداری از آن را بیان کند و مقدار دیگری بنا به مصالحی ـ مانند آن که زمان بیان آن مقدار فرا نرسیده است ـ به منبعی ارجاع دهد که آن حقایق در آن منبع وجود دارد. برای تقریب به ذهن به این مثال توجه کنید: اگر شرکتی، کارخانة عظیمی را در شهری بسازد و کارهای اساسی آن را انجام دهد، سپس برای تکمیل برخی اجزای دیگر آن ـ که وقت مناسب انجام آن فرا نرسیده و وجود یک شرکت عظیم هم برای انجام آن لازم نیست ـ مهندسی را بر آن کارخانه بگمارد و به مردم اعلام کند که امروز، پروژة کارخانه کامل شد و به اتمام رسید; با آن که هنوز برخی کارهای دیگر آن باقی مانده است مردم اعتراض نمیکنند که چطور پروژه تمام و کامل شد، در حالی که برخی کارهای آن هنوز نیمه تمام میباشد زیرا مردم چنین حساب میکنند که کارخانهای در این حدّ، با وجود مهندسی که توانایی ادامة کارهای باقی ماندة آن را دارد، به معنای کامل بودن و تمام شدن کار کارخانه، به وسیلة شرکت است. بله! اگر شرکت، کارخانه را نیمه کاره رها میکرد و مهندس کاردانی را هم برای انجام باقی ماندة امور نصب نمینمود، نمیشد ادعا کرد که کارخانه از سوی شرکت، کامل و تمام شده است. کامل شدن دین به این نیست که همة حقایق و مسائل، حتی آنهایی که هنوز وقت بیان و اظهار آنها فرا نرسیده است، در غیر وقت خود ـ و زود هنگام ـ گفته شود، بلکه تکمیل شدن حقیقی و صحیح آن، چنین است که مسائلی که وقت آن فرا رسیده گفته شود و مسائلی هم که وقت بیان آنها در آینده فرا میرسد، بلاتکلیف گذاشته نشود، بلکه منبع و مرجع صالحی معرفی گردد تا در هر زمان، مسائل متناسب آن زمان را باز گو کند. کلیات دین اسلام مانند قرآن، اصول عقاید، احکام کلی بیان شده بود و در روز عید غدیر با برگزیدن علیبه امامت، کامل و تمام شد، زیرا در واقع، مسائل جزئی و وظایف باقی مانده، همگی در قالب "امامت" به مردم عرضه شد; پس منافاتی نیست بین کامل شدن دین و باقی ماندن برخی احکام و مسائل آن، زیرا درست است که برخی احکام بیان نشده، امّا "امامت" ـ که در ضمن آن، همة ناگفته ها وجود دارد ـ را بیان کرد و در واقع پیامبر6 مشخص کردن راه و ارائة نقشه و معرفی راهنما، راه کمال را مشخص فرمودند. پاسخ فوق فقط مبتنی بر این فرض است که دلیل ضرورت امامت، بیان احکام باقی مانده باشد، در حالی که چنین نیست، زیرا شیعه معتقد است که رسالت "امام" با بیان باقی ماندة احکام به پایان نمیرسد، بلکه بر این باور است که امامت از ارکان دین و اصول آن، مانند توحید و نبّوت است و امت اسلامی ـ تا پایان دنیا ـ برای بیان اصول عقاید و تشریح فروع و احکام و حکومت و حاکمیّت، همواره به شخص معصومنیاز دارد که از طرف خداوند متعال، برگزیده و تعیین شده باشد و این کار در غدیر خم از طرف خداوند متعال، به وسیلة پیامبر9 انجام شد و سپس "آیة اکمال" نازل گردید. نتیجه آن که آیة اکمال، زمانی نازل شد که آخرین رکن و اصل اساسی اسلام نیز بیان شد و دین به معنای واقعی آن با نصب امام، کامل گردید.( ر.ک: الهیات و معارف اسلامی، آیت اللّه جعفر سبحانی، ص 345، به بعد، نشر مؤسسة امام صادق، قم. )
اضافه کردن دیدگاه جدید