گمراه کردن فاسقان
سابقه سوال:
متن سوال
إِنَّ اللَّهَ لا یَستَحْی أَن یَضرِب مَثَلاً مَّا بَعُوضهً فَمَا فَوْقَهَافَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْوَ أَمَّا الَّذِینَ كفَرُوا فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاًیُضِلُّ بِهِ كثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ كَثِیراًوَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلا الْفَسِقِینَ(26)بقره خدا از اینكه به پشه و یا كوچكتر از آن مثل بزند شرم نمیكند مؤمنان چون آن را بشنوند میدانند كه درست است و از ناحیه پروردگارشان است ، ولی كافران گویند خدا از این مثل چه منظور داشت بسیاری را با آن هدایت و بسیاری را بوسیله آن گمراه میكند ولی جز گروه بدكاران كسی را بدان گمراه نمیكند ( 26 ) . طرح سوال:
بنده فکر می کردم که مثال زدن برای روشن شدن مطلب و جلوگیری از ابهام است. حالا اینکه خداوند میگوید مثال می زنم تا باآن بسیاری را هدایت کنم و بسیاری را گمرا کنم ؛ آیا شما نتیجه نمی گیرید که یا مثال در زبان عربی یک معنی دیگر ی میدهد یا این آیه بد ترجمه شده است؟ اگر درست ترجمه شده باشد برای من سوال است که گمراه کردن یک آدم بدکار چه معنی میدهد. یک آدم فاسق چه مسیری درستی را می رود که هنوز جا دارد که گمراه شود و منحرف کردن یک آدم منحرف یعنی چه؟
پاسخ سوال پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز توجه به شأن نزول اين آيه مي تواند راهگشاي ما در دريافت پاسخ مناسب به اين سؤال باشد. در شأن نزول اين آيه آمده كه هنگامى كه خداوند در آيات گذشته پيرامون منافقين، دو مثال براى آن ها بيان كرد: «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً». (1) و «أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ ». (2) منافقين گفتند خداوند برتر و بالاتر از اين است كه چنين مثال هايى بزند، و از اين راه در وحى بودن قرآن اظهار ترديد كردند، در اين موقع آيه فوق نازل شد و به آن ها پاسخ گفت. بعضى ديگر گفتهاند: هنگامى كه در آيات قرآن، مثل هايى به «ذباب» (مگس) و «عنكبوت» نازل گرديد، جمعى از مشركان اين موضوع را بهانه قرار داده زبان به انتقاد گشودند و مسخره كردند كه اين چگونه وحى آسمانى است كه سخن از «عنكبوت» و «مگس» مىگويد؟ آيه فوق نازل شد و به آنها جواب داد. (3) با توجه به شأن نزول فوق بايد بگوييم كه يكى از روشهاى تعليم و تربيت، استفاده از مثالهاى مناسب است. قرآن كريم مكرر از اين روش براى بيان حقايق و تربيت و هدايت مردم استفاده كرده است. مثال مناسب چند فايده و نتيجه دارد: اول آن كه حقايق نامحسوس و علمى را به صورت محسوس مجسّم مىكند، در نتيجه، مطالبى را كه دانشپژوهان به سختى درك مىكنند براى آنان زودفهم و آسانفهم مىسازد، و نيز مطالب علمى پيچيده را براى عموم مردم ساده مىسازد. دوم آنكه مثالهاى جالب و زيبا تأثير زيادى بر روح و روان انسان دارد و او را به عمل تشويق مىكند و گاهى بهانه تراشىهاى افراد لجوج را خاموش مىسازد. قرآن كريم، براى نشان دادن ناتوانى مشركان از مثال مگس، و براى نشان دادن ضعف تكيهگاههاى بتپرستان از مثال خانهى عنكبوت استفاده كرده و براى نشان دادن حيرت و سرگردانى منافقان، به شب تاريك و رعد و برق و رگبار مثال زده است و ... از اين روست كه در آيهى فوق مىفرمايد: خدا شرم ندارد كه هر گونه مثالى بزند و حتى به حيوان كوچكى مثل پشه يا ريزتر از آن يا بزرگ تر از آن، تا حقايق را روشن سازد. آرى بيان حقايق به وسيلهى مثالهاى حق، نه تنها شرم ندارد، بلكه نوعى هنرنمايى در سخن گفتن است. در اين آيه بيان شده كه مؤمنان مىدانند مثالهاى الهى، حق و از طرف پروردگار است. حق بودن مثال به آن است كه حقايق را به خوبى روشن مىسازد و مثال دروغين و غيرمنطبق با واقع نيست، بلكه اگر در آن دقت شود، انسان را به حق مىرساند. مثالهاى قرآن جلوهاى از «ربوبيت» خداست؛ يعنى وسيلهاى براى پرورش و هدايت و راهنمايى انسانهاست. اما كافران كه افرادى بهانهجو و بهانهتراشاند، به جاى آنكه در مثالهاى حقّ خدا دقت كنند و مقصود را دريابند، ايراد مىگيرند و ترديد مىكنند و مىگويند: مقصود خدا از اين مثالها چيست؟ اين مثالها براى گروهى هدايتگر و براى گروهى گمراه كننده است. در اين آيه اشاره شده كه هدايت و گمراهى به خود انسان و مسيرى كه انتخاب مىكند بستگى دارد؛ يعنى كردار و عقايد و مسير فكرى و عملى انسان زمينهساز پذيرش هدايت يا گمراهى است وگرنه كسى در پيمودن راه گمراهى مجبور نيست. اگر انسان مسير ايمان و حق را انتخاب كند، در اثر توجه به آيات قرآن، هدايت بيشترى مىيابد ولى اگر نافرمانى نمايد و مسير فسق و كفر را انتخاب كند و به كژراهه برود، هر چه بيشتر آيات الهى را بشنود لجاجت بيشترى مىكند و گمراهتر مىشود. (4) چنانكه شاعر مي گويد: باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست در باغ لاله رويد و در شوره زار خس بنا بر اين معناي اينكه خداوند متعال فاسقان را گمراه مي كند اين نيست كه خداوند متعال از ابتدا اراده گمراه نمودن آن ها را داشته باشد؛ بلكه اراده اوليه خداوند بر هدايت همه موجودات تعلق گرفته است؛ اما اگر كسي خودش را از صراط مستقيم گمراه نمود و با لجاجت و تكبر راه فسق و فجور را در پيش گرفت، خداوند متعال هم به عنوان مجازات وي، توفيق نجات و هدايت را از وي سلب مي نمايد و رحمت خود را از وي قطع مي كند و شخص فاسق در فسق و فجور خود غرق مي شود (5) چنانكه در يكي ديگر از آيات خداوند متعال مي فرمايد:« فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُم؛ (6) پس چون [از حق] برگشتند، خدا دل هايشان را برگردانيد». پي نوشت ها: 1. بقره (2) آيه 17. 2. همان، آيه 19. 3. آيت الله مكارم شيرازى ، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، 1374ش، ج1، ص 145. 4. رضايى اصفهانى، محمد على و جمعى از پژوهشگران ، تفسير قرآن مهر، قم، انتشارات تفسير و علوم قرآن، 1387ش، ج1، ص 207. 5. علامه طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق ، ج12، ص 53. 6. صف (61) آيه 5.
پاسخگوی عزیز با تشکر از توجه و جوابی که دادید. اینجانب توجه جنابعالی را به این نکته جلب می کنم که در قسمت دوم سوال هرگز در مورد اراده خداوند در هدایت و گمراه کردن کسی سوال نکردم و این امر برای من ابهام نداشت بلکه سوال بنده این بود که:
- گمراه کردن یک آدم فاسق چه معنی می دهد؟ این جمله را من نمی فهمم« مَا یُضِلُّ بِهِ إِلا الْفَسِقِینَ». چگونه می شود یک آدم فاسق را گمراه کرد. یک آدم فاسق چه راه درستی را می رود که از آن راه قرار است منحرف شود.
وسوال بعدی بنده این است که:
- کسی که به خدا کافر است که اصلا این مساله را مطرح نمی کند که خدا چه منظوری دارد یا ندارد، اگر به رسالت محمد(ص) کافر است، طرف که فاسق نمی شود، می شود منکر.چه منطقی هست که کسی را فاسق خواند به صرف انکار ما؟
اضافه کردن دیدگاه جدید