کسی که گناه کمتر کرده راحتتر میمیرد یا کسی که گناهش بیشتر است؟ سختی و سکرات مرگ روی چه معیاری است؟ و به طور کلی آدمهای خوب زودتر میم
پرسش گر محترم! در پاسخ پرسش شما چندنکته قابل بیان است: 1. بر پایه برخی از آیات قرآن، معیار ابتدایی در سختی و راحتی جان دادن، همان خوبی و بدنی انسان هاست. مثلاً در آیات انتهایی سورة واقعه، خداوند به ترسیم جان دادن انسان میپردازد: "آن هنگام که جان به گلوگاه رسیده است و شما ]اطرافیان محتضر[ مشغول تماشای او هستید..." آن گاه خداوند میفرماید اگر محتضر از مقربان الهی باشد پس: "فَرَوْحٌ وَ رَیْحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیمٍ ;(واقعه،89) ]مرگ برای او[ آسایش و راحت و بهشت پرنعمت خواهد بود". و اگر محتضر از اصحاب یمین ]= مؤمنین عادی[ باشد، پس "فَسَلَـَمٌ لَّکَ مِنْ أَصْحَـَبِ الْیَمِینِ ;(واقعه،91) مرگ او با پیشباز سلام و احترام از سوی سایر مؤمنین همراه خواهد بود. و اگر از گمراهان و تکذیب کنندگان باشد مرگ او پذیرایی با آب جوشان و افتادن در جهنم است. همچنین در سورة قیامت و در ردیف آیات مربوط به بدکاران (آیات 20 تا 35) به سختیهای مرگ اشاره کرده است: " وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ;(قیامه،29) و ]محتضر[ ساق به ساق دیگر درپیچید"، و آیات دیگر جز اینها. 2. در روایتی امام صادقمیفرمایند: "مرگ برای مؤمن مثل بوئیدن عطری است که از بوی خوش آن مدهوش میشود و خستگی و درد را فراموش میکند و برای کافر مثل گزیدن مار و عقرب و یا سختتر از آن مانند بریدن گوشت با قیچی و له کردن آن با سنگ و... میباشد". در این هنگام یکی از افراد از امام میپرسد پس چرا ما کافرانی را دیدهایم که خیلی راحت و با لبخند مردهاند و یا مؤمنینی را دیدهایم که از شدت سختی جان دادن، چشمانشان از حدقه بیرون زده و...؟ حضرت میفرمایند: "سختیهای جان دادن هنگام مرگِ مؤمنان برای ریختن گناهان آنان است تا پاک و طاهر وارد جهان آخر شوند و بدون هیچ مانعی از ثوابهای اخروی بهرهمند شوند و راحتی جان دادن کافران برای این است که پاداش کارهای نیکی را که انجام دادهاند در همین دنیا بگیرند و در جهان دیگر بر عهده خدا هیچ حقی نداشته باشند، تا آنجا برای آنها عذاب محض باشد.(علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 298، مکتبة الداوری، قم.) مضمون همین پرسش و پاسخ در روایت دیگری از امام هفتمنیز نقل شده است. آنجا که امام میفرمایند که مرگ صاف کننده است; مؤمنان گناهکار را از آلودگی گناه پاک و صاف میکند و کافران را از نیکی هایی که انجام دادهاند... .(جامع الاخبار، تاج الدین شهیری، ص 168، انتشارات رضی، قم / بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 6، ص 155، مؤسسة الوفأ، بیروت.) و ضابطه کلی در یک روایت از امیرالمؤمنیننقل شده است که "هیچ شیعهای مرتکب کاری که مورد نهی ما بوده نمیشود مگر اینکه قبل از مرگاش به بلا و مصیبتی دچار میشود تا گناهش پاک شود، یا بلای در مال، یا مصیبت در اهل و عیال و فرزندان و یا بلیهای در بدن خودش و اگر باز هم چیزی باقی بماند هنگام مرگ دچار سختی میشود تا پاک شود.(بحارالانوار، همان، ص 157.) 3. بر پایه روایات اهل البیت، انجام برخی امور موجب میشود سکرات مرگ کاهش پیدا کند و یا از بین برود. تعدادی از اینها، مختص به مسلمین و مؤمنین است مانند; الف: خواندن سوره یس،(وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 6، ص 246، انتشارات آل البیت / مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج 4، ص 323، انتشارات آل البیت.) روزه ماه رمضان،(من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 2، ص 74، انتشارات اسلامیه.) روزه 14 روز از ماه رجب،(وسائل، همان، ج 10، ص 477.) روزه آخر ماه رجب،(وسائل، همان، ج 10، ص 475.) خواندن سورة توحید بعد از هر نماز،(مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج 4، ص 281، انتشارات آل البیت.) خواندن آیة الکرسی،(مستدرک، همان، ج 4، ص 325.) خواندن و تعلیم سوره یوسف،(مستدرک، همان، ج 4، ص 342.) مکرراً زیارت قبر حسین(مستدرک، همان، ج 10، ص 253 / بحارالانوار، همان، ج 98، ص 77.). برخی دیگر از امور شامل همه انسانها میشود و در واقع اثر وضعی عمل است که حتی انجام توسط غیرمسلمین نیز موجب میشود سکرات مرگ کاهش پیدا کند، این امور مانند; ب: صله رحم کردن(بحارالانوار، همان، ج 66، ص 283.)، نیکی بر پدر و مادر(بحارالانوار، همان، ج 71، ص 66 و...)، دوست داشتن حضرت امیرالمؤمنین(بحارالانوار، همان، ج 27، ص 114.) همچنین توجه شود که مهمترین علتِ سختی جان دادن، تعلق و دلبستگی انسان به مظاهر دنیوی (مانند مال، زن و فرزند، مقام و...) میباشد.(ر.ک: توضیحات علامه مجلسی در ذیل روایت این بخش; بحارالانوار، ج 67، ص 89 ; همچنین برای مطالعه بیشتر به ج 6، ص 145 "باب سکرة الموت و شدائده" میتوان رجوع کرد.) در مورد زود یا دیر مردن انسانها باید گفت که: عوامل طولانی شدن عمر، به دو بخش عوامل مادی و عوامل معنوی خلاصه میشود. برخی از عوامل طبیعی: 1. تغذیه صحیح دور از افراط و تفریط; 2. کار و حرکت مداوم; 3. پرهیز از هر گونه مواد مخدر و اعتیادهای خطرناک و مشروبات الکلی; 4. دوری از هیجانات مداوم; 5. زندگی در طبیعت سالم بدور از آلودگی هوا و... برخی از عوامل معنوی: 1. صدقه دادن; 2. صلة رحم پیامبر اکرممیفرماید: "و ان الصدقه و صلة الرحم تعمران الدیار، و تزیدان فی الاعمار; انفاق در راه خدا و صله رحم خانهها را آباد و عمرها را طولانی میکند". 3. دوری کردن از گناه; 4. نیکوکاری، امام باقر7 میفرماید: "نیکوکاری و انفاق پنهانی فقر را برطرف ساخته; عمر را افزون میکند و از هفتاد گونه مرگ و میر بد جلوگیری به عمل میآورد". و...(ر.ک: تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 18، ص 119 ـ 210، دارالکتب الاسلامیة.) قرآن کریم، اجل را دو گونه میداند: 1. اجل مسمی (حتمی); 2. اجل مطلق و معلق (غیرحتمی); چنان که میفرماید: "هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَیََّ أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّی عِندَهُ...;(انعام،2) اوست که شما را از گل آفرید سپس ]برای زندگی شما[ مدتی تعیین کرد و مدت معین ]عمر هر انسانی[ نزد اوست." سرآمد و اجل حتمی عبارت از پایان استعداد جسم انسان برای بقأ است، و با فرا رسیدن آن هر چیز به فرمان الهی پایان میگیرد. سرآمد و اجل معلق آن است که با دگرگونی شرایط دگرگون میشود; مثلاً انسانی دست به خودکشی میزند در حالی که اگر این گناه کبیره را انجام نمیداد سالها زنده میماند و... این مورد و مانند آن برای همه قابل درک و تجربه است، و احدی نمیتواند آن را انکار کند. در زمینه حوادث ناخواسته نیز اموری وجود دارد که مربوط به اجل معلق است که آن نیز قابل انکار نمیباشد. هر گاه ما این دو نوع اجل و سرآمد عمر را از هم تفکیک نکنیم درک بسیاری از مسائل در رابطه با "قضا و قدر" و "تأثیر تلاش و کوشش در زندگی انسانها" مشکل خواهد بود. یک مثال: انسان یک دستگاه اتومبیل نو تهیه میکند که طبق پیشبینی مهندسان میتواند بیست سال عمر کند; اما مشروط به این که به آن برسند; در این جا اگر از ماشین بیش از قدرت و ظرفیتش کار بکشند عمر بیست سالهاش به نصف یا کمتر تنزل پیدا میکند. در مورد انسان نیز چنین است اگر تمام شرایط برای بقای او جمع گردد و موانع برطرف شود ساختمان و استعداد او ایجاب میکند که مدتی طولانی هر چند که بالاخره پایان و حدی دارد، عمر کند اما ممکن است بر اثر بی احتیاطی، مصرف برخی از غذاها یا نوشیدنیها خیلی زودتر بمیرد. مرگ را در صورت اول اجل حتمی و در صورت دوم اجل غیر حتمی مینامند.(تفسیر نمونه، آیة الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 18، ص 209، دارالکتب الاسلامیة / مجله نور علم، شماره 46، ص 177.) بنابراین طولانی بودن عمر علل خاص خود را دارد که حتی انسانهای بد نیز با رعایت آنها میتوانند به عمر طولانی دست یابند.
اضافه کردن دیدگاه جدید