چگونه ممکن است با خواندن آیه و یا سوره‌ای‌، جلوی اتفاق‌ها در زندگی روزمره گرفته شود و یا حالاتی تغییر کند; برای مثال با خواندن "آیة‌الکرسی

در این‌باره که چگونه ذکرها و خواندن دعاها و آیات قرآن‌، می‌توانند منشأ اثر واقعی ـ در قالب دگرگونی پدیده‌ها و یا پدید آمدن آن‌ها ـ بشوند، و یا به تعبیر دیگر، چگونه می‌شود یک سری الفاظ، افزون بر آثار تعلیمی و تعلّمی و روحی روانی‌، دارای اثر تکوینی و تصرّفات خارجی شوند، به مطالب زیر توجه فرمایید: 1. گاهی ممکن است در ضمن سوره و یا دعایی که برای خاصیتی ـ مانند وسعت رزق ـ تعیین می‌شود، دعایی متناسب با این خاصیت‌، وجود داشته باشد که خداوند با استجابت آن دعا، آن خاصیت را برای آن سوره و یا دعا، محقق می‌فرماید; پس به این ترتیب‌، گاهی رمز خاصیت یک سوره‌، استجابت دعایی است که در ضمن آن آمده است که ما با خواندن آن سوره ـ به طور ضمنی ـ آن را از خدا درخواست می‌کنیم و دعای ما مستجاب می‌شود و به این صورت خاصیت سوره محقق می‌گردد. 2. در به وجود آمدن و شکل گرفتن پدیده‌ها، همواره با علل و اسباب عادی آن آشنا هستیم‌، مانند آن که برای "رفع عطش‌" اعتقاد ما این است که باید آب بخوریم‌; هم چنین اعتقاد ما این است که برای رسیدن به جایی‌، باید در مسیری حرکت کنیم و برای کسب چیزی باید اعضا و جوارح خود را حرکت دهیم و اعتقاداتی مانند این‌ها. پرسش این است که آیا برای رفع عطش باید علّتی به نام آب خوردن موجود شود و یا واقعیت آن است که ما در شرایطی که داریم‌، فقط با این علّت آشنا شده‌ایم و به آن عادت کرده‌ایم و گمان می‌کنیم که تنها علّت رفع تشنگی "آب خوردن‌" است‌; البته شکّی نیست که راه عادّی رفع عطش‌، خوردن آب است و اگر راه دیگری برای رفع عطش وجود داشته باشد، راه غیر عادی خواهد بود. به نظر ما هیچ امتناعی ندارد که رفع عطش‌، عوامل دیگری هم داشته باشد که بین آن عامل و رفع عطش‌، هیچ شباهتی وجود نداشته باشد مانند شباهتی که بین رفع عطش و نوشیدن آب هست‌; برای مثال‌: آیا محال است که خداوند همان طور که به آب خاصیت رفع عطش داده است‌، این خاصیت را به یک سری الفاظ مخصوص بدهد که انسان تشنه‌، با خواندن و گفتن آن الفاظ مخصوص‌، تشنگی‌اش رفع شود؟ البته ما با این عامل و یا عوامل مشابه به آن‌، زیاد آشنایی نداریم‌; زیرا این‌ها عوامل غیر عادی هستند. اساساً معجزه‌های انبیأ: از همین راه غیر عادی انجام می‌شده است‌; یعنی از راه‌هایی که ما به آن راه‌ها عادت نکرده‌ایم‌; خلاصه آن که خداوند ایجاد کنندة رابطه بین عامل هر خاصیت و آن خاصیت است و او می‌تواند بر اساس مصالح‌، آن‌ها را تغییر دهد و یا کم و زیاد کند، برای مثال ما وسعت روزی را در تجارت سودآور می‌بینیم‌، ولی ممکن است همین خاصیت را خداوند به خواندن یک سوره بدهد، هم چنان که ممکن است در مواقعی این خاصیت‌ها را از عوامل عادی ـ که ما به آن‌ها به طور کامل آشنا هستیم ـ بگیرد; مانند آن که خاصیت رفع تشنگی را از آب بگیرد و شخص هر چه آب بخورد، تشنه‌تر شود; بنابراین می‌توان خواص‌ّ سوره‌ها را در ردیف پدیده‌هایی قرار داد که با اسباب غیر عادی و غیر معروف‌شان‌، ایجاد می‌شوند. 3. از آن جا که خداوند متعال‌، امور عالم را، به وسیلة فرشتگانی که مأمور انجام کارها هستند، انجام می‌دهد: "وَ النَّـَزِعَـَت‌ِ غَرْقًا # وَ النَّـَشِطَـَت‌ِ نَشْطًا # وَ السَّـَبِحَـَت‌ِ سَبْحًا # فَالسَّـَبِقَـَت‌ِ سَبْقًا # فَالْمُدَبِّرَ َت‌ِ أَمْرًا ;(نازعات‌،1ـ5) سوگند به فرشتگانی که ]جان مجرمان را به شدّت از بدن‌های‌شان‌[ بر می‌کشند، و فرشتگانی که ]روح مؤمنان را[ با مدارا و نشاط، جدا می‌سازند، و سوگند به فرشتگانی که ]در اجرای فرمان الهی‌[ با سرعت حرکت می‌کنند و سپس بر یکدیگر سبقت می‌گیرند، و آن‌ها که امور را تدبیر می‌کنند." و از طرفی‌، زبان آنان‌، زبان تقدیس و تهلیل است و غیر از آن‌، چیزی بر زبان ندارند: "نَحْن‌ُ نُسَبِّح‌ُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّس‌ُ لَک;(بقره‌،30) ما تسبیح و حمد تو را به جا می‌آوریم و تو را تقدیس می‌کنیم‌."; "وَالْمَلَغ‌کَة‌ُ یُسَبِّحُون‌َ بِحَمْدِ رَبِّهِم‌;(شوری‌،5) و فرشتگان‌، پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا می‌آورند." نتیجه آن که چون فرشتگان ـ به اجازة خداوند متعال ـ مدبرات امور عالم هستند و زبان آنان‌، زبان تحمید و تقدیس است‌; امکان دارد، سوره و یا دعایی که خوانده می‌شود، به نظر ما جز تهلیل و تقدیس نباشد و در ظاهر فقط به درد مناجات و تعلیم و تعلّم بخورد، ولی فرشتگان از آن سوره یا دعا، وظایف مربوط به خود را می‌فهمند، مانند آن که فرشتگانی که تدبیر روزی می‌کنند، با شنیدن فلان سوره ـ که جز تهلیل و تقدیس هم نباشد ـ می‌فهمند که‌، باید روزی را توسعه بدهند و... در پایان این نکته قابل توجّه است که بیش‌تر روایاتی که در خواص و یا فضیلت قرائت سوره‌های قرآن وارد شده است‌، از نظر حدیث‌شناسان‌، به گونه‌ای نیستند که به صحّت آن‌ها بشود اعتماد کرد; از این مطلب هم که صرف‌نظر کنیم ـ یعنی در موردی هم که صحّت حدیثی از نظر حدیث‌شناسان ثابت شود ـ باز معنای روایات این نیست که خواندن فلان سوره‌، برای پیدایش فلان پدیده‌، علّت تامّه باشد، بلکه معنایش آن است که برای مثال خواندن فلان سوره‌، مقتضی رفتن به حج است‌; در این صورت معنای روایت این است که شما در صورتی با خواندن این سوره‌، به حج می‌روید که مانعی در کار نباشد; پس چنان چه مانعی وجود داشته باشد، خواندن آن سوره نمی‌تواند سبب رفتن شما به حج شود.

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.