چقدر احتمال علمی وجود دارد که خاتم به معنای انگشتر باشد و اساساً منظور ختم نبوت نباشد؟ آیا از میان دانشمندان سنی و شیعه و سایر فرقههای اسلا
خاتم از خَتَم و به معنای مهر کننده و پایان دهنده است و انگشتر را نیز از این جهت خاتم گفتهاند که نامه را با آن ختم و به وسیله مهر کردن به پایان میبرند.(ر.ک: مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، ص 143، دارالکاتب العربی، بیروت.) بنابراین، خاتم، در آیه 40، سوره احزاب بر اساس نظر دانشمندان شیعه و سنی به معنای پایان دهنده و ختم کنندة پیامبران الهی آمده است.(ر.ک: جامع البیان، محمد بن جریر الطبری، ج 22، ص 21، دارالفکر، بیروت / الدرالمنثور، جلال الدین سیوطی، ج 5، ص 204، دارالمعرفة، بیروت.) برای خاتمیت نبوت پیامبر اکرمدلایل عقلی و نقلی وجود دارد. دلایل نقلی بر خاتمیت در قرآن و روایات بسیار است. یک دسته آیات دلالت میکند که هدف همه ادیان واحد بوده که با گذشت زمان کامل شده است: "وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلاً لآ مُبَدِّلَ لِکَلِمَـَتِهِ...; (انعام، 115) و سخن پروردگارت به راستی و داد، سرانجام گرفته است و هیچ تغییردهندهای برای کلمات او نیست...". دستة دیگر آیات، مربوط به خاتمیت نبوت و وحی است: "...وَ لَـَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ...; (احزاب، 40) ... ولی فرستادة خدا و خاتم پیامبران است...". اگر فلسفة تجدید نبوتهای "تبلیغی" و "تشریعی" سابق مشخص گردد، مسئلة خاتمیت، روشن و شفاف میشود. برخی از علل تجدید نبوتها عبارتند از: 1. عدم رشد و بلوغ فکری مردم و قادر نبودن آنها به حفظ کتاب آسمانی; به همین خاطر این کتب در معرض تحریف قرار گرفت; ولی در زمان نزول قرآن که مقارن با پشتسرگذاشتن دوران کودکی بشر است، این مشکل از بین رفت و از آنجا که قرآن بر خلاف سایر کتب آسمانی، خود معجزه است و حفظ آن از سوی خداوند ضمانت شده است، از تحریف مصون است. 2. در دورههای پیش، بشر به واسطة عدم بلوغ فکری قادر نبود یک نقشة کلی برای مسیر خود دریافت کند; به همین جهت لازم بود منزل به منزل کسانی او را راهنمایی کنند; ولی این قدرت و بلوغ در دورة نزول قرآن حاصل گردید و باعث منتفی شدن یکی دیگر از علل تجدید نبوت شد. 3. غالب پیامبران، تبلیغی بودند، بعد از ختم نبوت، مأموریت تبلیغ به عهدة امام معصوم و علمای صالح گذاشته شد و لزومی برای تجدید نبوت نبود. 4. بشر با دریافت کلیات وحی که قرآن به او داده است، از نظر رشد فکری به جایی رسیده که میتواند در پرتو اجتهاد، کلیات وحی را تفسیر و توجیه نماید و در شرایط مختلفِ مکانی و متغیّر زمانی هر موردی را به اصل مربوط ارجاع دهد. و... . پس معنای ختم نبوت، این است که نیازِ به وحیِ جدید و تجدید نبوت رفع شده است; ولی نیاز به دین و تعلیمات الهی همیشگی است; که این مهم را دانشمندان دینی از طریق اجتهاد و استنباط انجام میدهند و نیز با کمی دقت روشن خواهد شد که قرآن به عنوان مجموعة دین، جوابگوی همه نیازهای بشر ـ با همة رشد و بلوغی که دارد ـ خواهد بود; چون اولاً: مصادر تشریع، غنی، وسیع و از نوعی انعطاف بهرهمند است: "وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ;(حج،78) ... و در دین بر شما سختی قرار نداده است...". ثانیاً: اسلام به واقعیات توجه دارد; نه به صورت و شکل. اسلام، به وسایل خاص یک عصر نظر ندارد; بلکه روش و بیان کلیات متناسب با واقعیات را مطرح میکند: مثلاً در افزایش دادن قدرت نظامی مسلمانان میفرماید: "وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ...; (انفال، 60) و هرچه در توان دارید بسیج کنید..." که این اصل کلی، همة اعصار را پوشش میدهد. در دیگر موارد نیز چنین است. بنابراین، اسلام شریعتی کامل، جامع و جاویدان است. برای رویدادها و مسائل متناسب هر زمان، قوانین و اصول کلی دارد و راه به کارگیری آنها را اجتهاد میداند. راه اجتهاد همیشگی است و پاسخگوی نیازمندیهای بشر، متناسب با رشد افکار او در همه زمانهاست.(ر.ک: وحی و نبوت، استاد شهید مطهری;، ج 3، ص 40 ـ 44، انتشارات صدرا / خاتمیت از نظر قرآن، حدیث و عقل، آیةالله جعفر سبحانی، انتشارات توحید.)
اضافه کردن دیدگاه جدید