چرا در قرآن کریم، تعلیم و تزکیه همراه هم آمدهاند؟ چرا در برخی موارد تزکیه بر تعلیم مقدم شده است؟
قرآنکریم مشتقات دو واژه "تعلیم" و "تزکیه" را به کار برده است که میتوان از آنها تعبیر به آموزش و پرورش کرد. با توضیح این دو واژه به دیدگاه اسلام در مورد آموزش و پرورش میپردازیم. تعلیم"تعلیم" مصدر باب "تفعیل" و از ماده "علم" مشتق شده است و در لغت به معنای آموختن و آموزش دادن میباشد. در مفردات راغب آمده است "تعلیم اختصاص به اموری دارد که با تکرار و فراوانی همراه باشد به گونهای که در آن اثری در ذهن متعلم به وجود میآید و برخی در بیان معنای تعلیم گفتهاند: تعلیم آگاه کردن نفس برای تصور معانی است و تعلّم آگاه شدن نفس بر آن است".(مفردات راغب، زیر ماده علم.) کاربرد "تعلیم" در قرآن بیشتر ناظر به وجه ذهنی و انتزاعی میباشد ولی گاهی شامل مصادیق عینی و حسی نیز میشود مانند "وَ عَلَّمْنَـَهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّکُمْ لِتُحْصِنَکُم مِّن بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَـَکِرُونَ;(انبیأ،80) و ساختن زره را به خاطر شما به او تعلیم دادیم، تا شما را در جنگهایتان حفظ کند; آیا شکرگزار (این نعمتهای خدا) هستید؟". تزکیه"تزکیه" در اصل لغت به معنای "افزودن و نمو دادن" است; ولی رشدی که ملازم با خیر و برکت باشد; چنان که علامه طباطبایی در ذیل آیه دوم سوره جمعه میفرمایند: کلمه "تزکیه" که مصدر "یزکیهم" است. مصدر باب تفعیل است و مصدر ثلاثی مجرد آن زکات است که معنای نمو صالح را میدهد نمویکه ملازم خیر و برکت باشد." از گفته ایشان برداشت میشود که تزکیه نوع خاصی از تربیت است. در حقیقت تربیتی است که با قید "صالح بودن" تخصیص خورده باشد. در همین جا لازم ذکر است، در عرف معمولاً واژه "تعلیم" را در کنار "تربیت" به کار میبرند; اما همان گونه که اشاره شد قرآن به جای "تربیت" از مشتقات تزکیه استفاد میکند. در قرآن مواردی که از مشتقات "تربیت" استفاده شده. مقصود از آن تربیت و رشد جسمانی است نه تربیت اخلاقی و پرورش معنوی افراد، آن گونه که الان در عرف متداول است.(ر.ک: قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ماده رَبَوَ.) پس از توضیح واژهها درباره نگاه اسلام به آموزش و پرورش قابل ذکر است; اولاً از احادیث و متون دینی چنین استفاده میشود که آموزش تنها آموزش مذهبی و دینی نیست. احادیثی نظیر "حکمت، گمشدهی مؤمن است" و یا "علم را بجویید اگر چه در چین" به مطلق علم و حکمت نظر دارد; چنان که آیه 80 سوره انبیأ نیز به این مطلب اشاره دارد. ثانیاً; فلسفه آموزش و پرورش (تعلیم و تزکیه) کشورها مطابق آن چیزهایی است که ایدلوژیهای خود ساختهشان اقتضا میکند و به دنبال "دست پرورده سازی انسانها و اهلی کردن آنان" تحت عناوین مختلف هستند. در مقابل، اسلام، از آموزش و پرورش انسانها، مقصودی جز رویش خصلتهای زیبای انسانی در وجود آنان، ندارد اسلام آموزش میدهد تا انسان ابزارهای رسیدن به رضایت اصیل را که در وجودش نهاده شده، بیرون بکشد، آنها را بشناسد و توانایی استفاده از آنها را کسب کند. از این رو است که در آیات متعددی (جمعه، 2 و بقره،151) تزکیه بر تعلیم مقدم شده است. از این تقدم فهمیده میشود که هدف اصلی در نظام آموزشی اسلام همان تزکیه است و آموزش مقدمه آن میباشد. حتی به قول برخی قبل از تعلیم و آموزش باید تزکیه شد، سپس به تعلیم پرداخت; چرا که اگر ظرف وجودی انسان از آلودگیها و رذالتها پاک نشود، تعلیم و آموزش به او هم چون پر کردن ظرفی آلوده و پر میکروب از شیر است; هم چنان که ظرف آلوده، شیر سالم و پاک را فاسد و غیر قابل استفاده میکند، علم هم در وجود انسان تزکیه نشده به مفسد شدن او میانجامد.(ر.ک: شیوههای تعلم در قرآن و سنت، مهدی برومند، ص 22ـ44، انتشارات کتاب مبین / مسئولیت و سازندگی، علی صفائی حائری.) حضرت امام خمینی; در موارد متعددی به این نظام آموزشی و پرورشی اسلام اشاره کردهاند از جمله میفرمایند: فرق بین مکتبهای توحیدی که بزرگترینش اسلام است و سایر مکتبها، این است که اسلام در همین طبیعت یک معنای دیگری را میخواهد. در همین طب یک معنای دیگری را میخواهد. در همین ستارهشناسی یک معنای دیگری را میخواهد. کسی که مطالعه کند در قرآن شریف این معنا را میبیند که جمیع علوم طبیعی جنبه معنوی آن در قرآن مطرح است." در جای دیگر میفرمایند: "تعلیمات اسلام، تعلیمات طبیعی نیست، تعلیمات ریاضی نیست، همه را دارد، تعلیمات طب نیست، همه اینها را دارد، لکن اینها مهار شده به توحید است".(تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی;، ص 31، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.) در چهار آیه از قرآن مجید، مسئله تعلیم و تزکیه ذکر شده و آن دو را هدف انبیا شمرده است. در سه مورد، تزکیه بر تعلیم مقدّم شده است; (بقره، 151; آل عمران، 164; جمعه، 2) و تنها در آیة 129 سورة بقره، تعلیم بر تعلیم مقدّم شده است. آن جا که تعلیم مقدّم شده، اشاره به وضع طبیعی است; یعنی تا تعلیمی نباشد، تزکیهای صورت نمیگیرد، و در سه موردی که تزکیه مقدّم شده، گویا به مسئله هدف بودن آن اشاره دارد; چون هدف اصلی، تزکیه است و دیگر صفات مقدّمه آن است.(تفسیر نمونه، آیت الله مکارم و دیگران، ج 1، ص 457 و 458، دار الکتب الاسلامیة.) پس تزکیه، از نظر مقامی و رتبی، مقدّم بر تعلیم است; هر چند از نظر زمانی، متأخر از آن است; یعنی تعلیم مقدم بر تزکیه است. علامه طباطبایی; در تفسیر المیزان میفرمایند: آن جا که تزکیه مقدّم شده، در مقام بیان این مطلب است که چگونه رسول خدا9 مؤمنان امّت را تربیت کند. و در مقام تربیت، تزکیه بر تعلیم مقدّم است; امّا در دعای حضرت ابراهیم(بقره، 129) مقام، مقام تربیت نبود; تنها دعا و درخواست بود و از خدا میخواست که "تزکیه" و "تعلیم کتاب و حکمت" را به نسلش عطا کند و چون تزکیه از ناحیة عمل و اخلاق حاصل میشود، اول باید به اعمال صالح عالم شد و به آنها عمل کرد تا به تدریج تزکیه به دست آید.(ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی، مترجم: موسوی همدانی، ج 19، ص 535، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی; / تفسیر نور، محسن قرائتی، ج 1، ص 263، مؤسسة در راه حق.)
اضافه کردن دیدگاه جدید