چرا در رابطه با آیة اکمال (مائده/3) که بر پیامبر اکرمنازل شده است، اختلافاتی وجود دارد؟ آیا سیاست خلفا تأثیر نداشته است؟ حضرت علیچگونه به مقاب
این آیه از روزی سخن میگوید که در آن روز اکمال دین خدا و اتمام نعمت او صورت گرفته و باعث یأس و ناامیدی کفّار نسبت به دین اسلام شده است. آن روز "روز غدیر خم" بوده است و آن چیزی که دین اسلام را تکمیل کرده است مسئلة امامت علیبوده است. آن روز بود که کفار در میان امواج یأس فرو رفتند، زیرا انتظار داشتند که آیین اسلام قائم به شخصی باشد، و با از میان رفتن پیامبر9 اوضاع به حال سابق برگردد و اسلام تدریجاً برچیده شود امّا هنگامی که مشاهده کردند مردی که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر9 در میان مسلمانان بینظیر بود بعنوان جانشینی پیامبر9 انتخاب شد نسبت به پیروزی مجدد کفر ناامید شدند. ولی میبینیم همان اشخاصی که در زمان نزول آیه به علیبه عنوان "امیر مؤمنان" تبریک گفتند خلافت را غصب کردند بلافاصله بعد از به قدرت رسیدن برای انحراف افکار عمومی از اصل واقعیت این آیه را که در کنار حدیث غدیر: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" امامت علیرا اثبات میکرد، مورد تعرّض و هدف قرار دادند از یک طرف کلمة "مولی" در حدیث را از نظر معنوی تحریف کردند و آن را به معنای "دوست" تغییر دادند و از طرفی کلمة "الیوم" در آیة مورد نظر را به جای "روز غدیر خم" بر روزهای دیگر تطبیق دادند تا اصل مطلبی که در غدیر اتفاق افتاد نیز با حوادث دیگری که در روزهای دیگر اتفاق افتاده است مشتبه شود مثلاً گفتند منظور از "الیوم" روز عرفه ـ در آخرین حج پیامبر9 است و یا گفتند منظور "روز فتح مکه" یا "روز نزول آیات سورة برائت" و از همه عجیبتر "روز ظهور اسلام" یا "روز بعثت پیامبر" و... با آنکه آیة مورد نظر با حدیث غدیر در اذهان مسلمین گره خورده بود ولی طبیعی است کسی که بر خلاف مفاد آیه عمل کرده باشد و خلافت را غصب کرده باشد با ارعاب و فریب و با استفاده از قدرتی که در اختیار گرفته است سعی میکند عمل خود را موجّه جلوه داده و با جعل احادیث دروغین بر پیکر خلافت غاصبانة خود لباس حقیقت بپوشاند اکنون روایاتی را به عنوان نمونه از خود اهل سنّت نقل میکنیم که به این واقعیت اشاره کردهاند و صریحاً این آیه شریفه (مائده/3) را مربوط به روز غدیر خم میدانند و اینکه نزول آن به دنبال ابلاغ ولایت علیبوده است: 1. دانشمند سنّی معروف به "ابن جریر طبری" در کتاب ولایت از "زید بن ارقم" صحابی معروف نقل میکند که این آیه در روز غدیر خم دربارة علینازل گردید. 2. حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب "ما نزل من القرآن فی علی" از "ابوسعید خدری" (صحابی معروف) نقل کرده است که پیامبر9 در غدیر خم، علیرا به عنوان "ولایت" به مردم معرفی کرد و مردم متفرق نشده بودند تا اینکه آیة "الیوم اکملت لکم..." نازل شد، در این موقع پیامبر9 فرمود: "اللّه اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودی خدا از رسالت من و ولایت علیبعد از من" سپس فرمود: "هرکس من مولای اویم علیمولای اوست، خداوندا! آن کس که او را دوست بدارد، دوست بدار، و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار، هرکس او را یاری کند، یاری کن و هرکس دست از یاری او بردارد، دست از یاری او بردار." 3. خطیب بغدادی در تاریخ خود از "ابوهریره" از پیامبر9 چنین نقل کرده که بعد از جریان غدیر خم و پیمان ولایت علیو گفتار عمر بن الخطاب که گفت: (بخّ بخّ یابن ابی طالب اصبحت مولای و مولا کل مسلم; تبریک یا علی که سرپرست من و هر مسلمانی شدی.) ـ بعد از این ـ آیة "الیوم اکملت لکم دینکم" نازل گردید. مرحوم علاّمة امینی علاوه بر این سه روایت فوق، سیزده روایت دیگر را نیز در این زمینه نقل میکند.(الغدیر، علامه امینی، ج 1، ص 230-238; نشر دارالکتاب العربی، بیروت.) علیهم ساکت ننشست و در محدودهای که مصلحت اسلام اقتضا میکرد هم در آغاز غصب خلافت و بویژه پس از اینکه ضمن رسماً خلیفه شد به آیه و حدیث غدیر احتجاج میکرد و از کسانی که زنده مانده بودند ـ چون 25 سال فاصله شده بوده میخواست که بیایند و شهادت بدهند که این آیه و حدیث (حدیث غدیر) مربوط به امامت اوست و اشخاص زیادی مانند عماربن یاسر، ابوایوب انصاری، خزیمة بن ثابت و دیگران آمدند و نزد مردم شهادت دادند و بسیاری هم کتمان کردند که علیدر حق برخی از آنان نفرین کرد و به مرض پیسی گرفتار شدند که شرح این وقایع را علامه امینی در کتاب الغدیر آورده است.(ر. ک: الغدیر، علامه امینی، ج 1، ص 159-213، 230-232; نشر: دارالکتاب العربی، بیروت; تفسیر نمونه، آیةاللّه مکارم شیرازی، ج 4، ص 263-272; نشر دارالکتب الاسلامیه.) از جمله مواردی که سندی محسوب میشود برای نحوة مقابله علیبا جریان غاصب "خطبة شقشقیه" در نهج البلاغه است که خطبة سوم نهج البلاغه میباشد علیدر صدر خطبه چنین میفرماید: "به خدا سوگند او ]ابوبکر[ ردای خلافت را بر تن کرد، در حالی که خوب میدانست، من در گردش حکومت اسلامی هم چون محور سنگهای آسیاب هستم ]که بدون آن آسیاب نمیچرخد[ او میدانست سیلها و چشمههای ]علم و فضیلت[ از دامن کوهسار وجودم جاری است و مرغان ]اندیشهها[ به افکار بلند من راه نتوانند یافت! پس من ردای خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن درپیچیدم ]و کنار گرفتم[ در حالی که در این اندیشه فرو رفته بودم که: با دست تنها ]و بی یاوری[ به پا خیزم ]و حق خود و مردم را بگیرم[ و یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی که پدید آوردهاند صبر کنم؟..."
اضافه کردن دیدگاه جدید