چرا خداوند همة انسانها را مانند پیامبران و امامان: طوری نیافرید که گناه نکنند؟
پرسشگر محترم! در پاسخ توجه به چند نکته لازم است; 1. انسان موجودی مختار است; "إِنَّا خَلَقْنَا الاْ سًِنسَـَنَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَـَهُ سَمِیعَا بَصِیرًا # إِنَّا هَدَیْنَـَهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا;(انسان،2و3) ما انسان را از نطفه مختلطی آفریدیم، و او را میآزماییم ]به همین خاطر[ او را شنوا و بینا قرار دادیم # ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد ]و بپذیرد[ یا کفران کند." بنابراین، میتوان راه هدایت و مستقیم را طی کند و میتواند به گمراهی و ضلالت برود و در نتیجه به گناهان آلوده شود. 2. خداوند متعال انسان را برای گناه کردن نیافرید; بلکه برای آفرینش انسان دو هدف را میتوان تصور کرد: 1. هدف، متوسط; از آیات قرآن و روایات اسلامی برمیآید که هدف متوسط خلقت عبادت و بندگی خداست و این مطلب در تمام پدیدههای عالم، ساری و جاری است; "وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلآ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِی وَ لَـَکِن لآ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُم...;(اسرأ،44) همه موجودات، تسبیح خدا میگویند; ولی شما تسبیح آنان را نمیفهمید." قرآن کریم، درباره هدف متوسط در انسان و جن میفرماید: "وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْ سًِنسَ إِلآ لِیَعْبُدُون;(ذاریات،56) من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند." 3. هدف غایی و عالی; این هدف رسیدن به مبدأ و منشأ نور هستی است; یعنی نهایت سیر مخلوقات اوست; "وَ أَنَّ إِلَیَ رَبِّکَ الْمُنتَهَیَ ;(نجم،42) انتهای سیر انسان به سوی خداوند است." "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ َجِعُون;(بقره،156)...ما از خداییم و به سوی او برمیگردیم." آیات مذکور غایت و نهایت سیر را روشن میکنند; رسیدن به خدا، همان به کمال رسیدن مخلوقات است، پدیدههای هستی وقتی کمال آخر خود را مییابند که به خداوند متعال نزدیک شوند.(ر. ک: معارف قرآن، آیة الله مصباح یزدی، ج 3 ـ 1، ص 155ـ179، مؤسسه در راه حق، قم.) حضرت علیمیفرماید: "بیگمان خدای سبحان دنیا را مقدمهای برای زندگی پس از آن قرار داده و آن را برای مردم، محل آزمایش شمرده تا هرکس که نیکوکارتر است، بشناسد...".(فرهنگ آفتاب، فرهنگ تفصیلی نهج البلاغه، عبدالمجید معادیخواه، ج 1، ص 77، نشر ذره.) بنابراین، انسان برای به تکامل رسیدن خلق شده و به طور کلی آفرینش نیز در راستای همین هدف خلق شده و تکامل و نزدیک شدن به خداوند، همان هدف غایی و نهایی است و چنین هدفی ذاتاً دارای ارزش و بالاتر از آن خوبی یافت نمیشود; و در این راستا انسان میتواند با اختیار و امکاناتی که در خدمت دارد به این هدف برسد و در غیر این صورت کوتاهی و کم همتی از خود انسانها است و دیگر آن که خداوند متعال در خلقت به دنبال منافع خویش نیست، بلکه منفعت و سود خلقت به مخلوق (انسان) برمیگردد; زیرا خداوند متعال ناقص نیست که نیازمند سود و منفعت باشد. من نکردم خلق تا سودی کنمبلکه تا بر بندگان جودی کنمهمان طور که گذشت انسان موجودی مختار و با اراده است. و قرآن کریم به صراحت اختیار انسان را ثابت کرده و میفرماید: "وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَآءَ فَلْیُؤْمِن وَ مَن شَآءَ فَلْیَکْفُر...;(کهف،29) بگو این حق است ]قرآن[ از سوی پروردگارتان! هرکس میخواهد ایمان بیاورد و هرکس میخواهد کافر شود!..." پس سعادت یا شقاوت انسان به دست خودش است، اگر راه کمال و صراط مستقیم را پیمود و رهنمودهای خداوند متعال را گوش داد و عمل کرد، سعادتمند شده و ازنعمتهای او در بهشت رضوان برخوردار میشود و لزومی ندارد که هیچ گونه شک و دودلی و یا تردید به خود راه دهد; بلکه با توکل و ایمان به خداوند متعال و عمل به دستورها و فرمانهای الهی راه راست و رسیدن به کمال نهایی را طی نماید. افزون بر آن چه گذشت، اگر خداوند متعال انسان را مانند سایر موجودات بدون اراده خلق میکرد، آن گاه پیمودن راه کمال و رسیدن به درجات عالی و... ارزش چندانی نداشت; بلکه آن چه نزد خداوند از ارزش بیشتری برخوردار است، به کمال رسیدن و نزدیک شدن به خداوند متعال با وجود مختار بودن دارای ارزش است.(ر. ک: تفسیر نمونه، آیةالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 22، ص 393; ج 13، ص 375، دارالکتب الاسلامیه، تهران / انسانشناسی، تدوین مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص 82 ـ 91، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;، قم.) مقام عصمت منحصر به امامان و پیامبران: نیست و انسانهای عادی نیز میتوانند این مقام را کسب کنند چنان که افرادی همواره در تاریخ توانستهاند که به جایی برسند که یک گناه و حتی یک مکروه مرتکب نشوند مانند حضرت زینبو... تنها فرقی که میان عصمت امامان و پیامبران: با عصمت در دیگران میتواند باشد این است که عصمتی که در امامان و پیامبران: است تضمین شده میباشد، ولی راه برای دیگران نیز در رسیدن به مقام عصمت باز است و بستگی به همت و اراده افراد در ترک معاصی و گناهان دارد. لازم به ذکر است که عصمت به دو گونه است; الف) عصمت اصطلاحی که همان مصونیت در برابر گناه، معصیت، خطا لغزش، انحراف و... است. ب) عصمت به معنای گناه نکردن; که هر کسی میتواند مراحلی از عصمت در برابر گناهان را کسب کند و پیامبران الهی و امامان: دارای عصمت اصطلاحی هستند; یعنی تنها آن بزرگواران از گناه، خطا، لغزش یا انحراف و... محفوظ هستند و سایر انسانها ممکن است تنها از نظر گناه و معصیت معصوم هستند. عصمت تضمین شده و اصطلاحی نیز در وجود امامان و پیامبران: به علت وجود مقتضی از ناحیه امامان و پیامبران: میباشد; یعنی چون در وجود آنها شرایط فراهم و لوازم آماده میباشد، عصمت آنها تضمین شده است.(ر.ک: منشور جاوید، آیتالله جعفر سبحانی، ج 5، ص 31، انتشارات اسلامی / المیزان، علامه طباطبایی;، ج 2، ص 137، مؤسسه اعلمی بیروت / پیام قرآن، آیتالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 7، ص 75ـ76، دارالکتب الاسلامیة.) در واقع بخشی از عوامل این مقام نیز به دست خود آنها تحقق یافته و خود آنها با اعمال صالح و رفتار مطابق با دستور خداوند زمینة توفیقات ویژة الهی را برای خود فراهم نمودهاند، و چنین نبوده است که خداوند بدون هیچ زمینهای آنها را برگزیده باشد. "عصمت" از آن نظر افتخار است که این لطف در همة شرایط به افراد داده نمیشود; بلکه باید زمینههای کسب آن در خود افراد به وجود آید تا لطف الهی شامل حال آنان گردد. بخشی از این زمینهها خارج از اختیارند; مثل کمالات روحی که از طریق وراثت و یا تربیب به افراد منتقل میشود و بخشی دیگر کاملاً اختیاری هستند که عبارتند از: 1. مجاهدتهای فردی و اجتماعی پیامبرانی مانند: "ابراهیم" و "یوسف" و "موسی" و پیامبراکرمپیش از بعثت; همچون جهاد آنان با نفس و چشمپوشی از حرام و... که زمینه را برای افاضة "عصمت" تشدید نموده و لیاقت و شایستگی آنان را برای افاضة لطف آماده کرده است. این ویژگیها به روشنی ثابت میکند که هرگاه لطفی به نام "عصمت" نیز در اختیار آنان قرار گیرد، از آن نیز در تهذیب فرد و جامعه بهره خواهند گرفت. 2. آگاهی خداوند متعال از فعالیتهای ثمربخش آنان در دوران رسالت و اینکه این گروه پس از دریافت مقام منیع نبوت با استقامت و پشتکار شگفت دست به اصلاح زده، در راه جهاد فردی و اجتماعی سخت کوشش خواهند نمود. از جملههایی که در زیارت دختر گرامی پیامبراکرمفاطمه اطهر3 وارد شده است، میتوان به اهمیت عامل چهارم (آگاهی خدا از فعالیتهای ثمربخش آنان در طول زندگی) بیش از عوامل دیگر پیبرد; آنجا که میفرماید: "یا ممتحنة امتحنک... به صابرة; ای امتحان و آزمون شده! آنجا که خدا تو را پیش از آفرینش در این جهان آزمود و تو را در میدان امتحان و ابتلا، صابر و بردبار یافت." و در دعای ندبه میخوانیم: " ئگوْلیائک الذین استخلصتهم... بعد أن شرطت... فشرطوا لک ذلک... الوفأ به; اولیایی که آنان را برای خود برگزیدی; پس از آن که زهد و پیراستگی را در زندگی این دنیای پست برای آنان شرط نمودی و آنان نیز شرط تو را پذیرفته و تو هم از وفای آنان آگاه شدی." خواه عصمت مرحلة کامل از تقوا تصور شود و یا معلول علم شکست ناپذیر نسبت به عواقب گناه دانسته شود، و یا بازتاب تکامل شناخت نسبت به مقام ربوبی قلمداد گردد، هرگز موجب سلب قدرت و توانایی از انجام گناه نمیگردد و انسان معصوم میتواند یکی از دو طرف کار را برگزیند; بنابراین "انجام ندادن فعل" دلیل بر عدم توانایی نیست; بلکه فرد معصوم به خاطر تقوای والا، یا علم شکست ناپذیر، از پیامد گناه و یا شناخت کامل از عظمت خالق، اقدام به انجام کار خلاف نمیکند; هرچند اگر بخواهد میتواند مانند دیگران مبدأ خلاف و گناه باشد، آیات شریفه (انعام، 87 ـ 88; مائده، 67) بر آن دلالت میکنند. حاصل آن که معصومان دارای دو نوع شایستگی هستند: 1. شایستگی ذاتی و موهبتی 2. شایستگی اکتسابی از طریق انجام دادن حسنات و ترک محرمات و به دست آوردن ملکات درونی. از مجموعة این دو شایستگی که حداقل یکی از آن دو جنبه اختیاری دارد، آن مقام والا حاصل میشود; یعنی: ارادة الهی زمینههای توفیق را برای وصول به این مقام والا فراهم میسازد; ولی بهرهگیری و استفاده از این توفیق به ارادة خود آنان بستگی دارد.
اضافه کردن دیدگاه جدید