چرا خداوند به بعضی عقل کم داده و به بعضی زیاد؟ این مسأله با عدل خداوند چگونه تفسیر می‌شود؟

بدون شک انسان‌ها از نظر جسمی‌، عقلی‌، مالی و... تفاوت دارند و بدون تردید خداوند عادل است‌. این تفاوت‌ها با عدل الهی منافات ندارد; آنچه با عدالت منافات دارد تبعیض است نه تفاوت‌. عدل به معنای "اعطأ کل ذی حق‌ّ حقّه ; حق هر صاحب حقی را دادن‌" می‌باشد. قبل از آفرینش‌، انسان‌ها حقی نداشتند، تا مسألة رعایت عدالت در اعطای حق‌، مطرح گردد. آنچه خداوند به انسان‌ها اعطا می‌کند، براساس تفضل است نه استحقاق‌. تفاوت در اعطأ براساس لیاقت و شایستگی‌ها است و این عین عدالت است‌. تساوی در اعطأ با وجود تفاوت لیاقت و شایستگی‌ها، ظلم است نه عدالت‌. از آن جا که افعال الهی بر اساس حکمت است و کارهای خداوند بی‌دلیل و بی‌حساب نیست‌، تفاوت انسان‌ها، حکمت و مصلحت دارد و آن این است که اگر این تفاوت‌ها وجود نداشت‌، لازم می‌آمد جهان مادی و نظام اجتماعی آفریده نشود; چون در صورت تساوی موجودات و انسان‌ها از هر جهت‌، لازم می‌آمد که تنها یک چیز آفریده شود (از دیدگاه فلسفه‌، تساوی دو موجود از هر جهت ـ که به آن عینیت گفته می‌شود ـ با دو تا بودن منافات دارد.) و این لغو است ; زیرا آفرینش موجودات مادی و انسان‌ها بر نیافریدن آن‌ها، رجحان دارد و شخص حکیم راجح را بر مرجوح مقدم می‌دارد. علاوه بر این‌، نظام حاکم بر این جهان‌، نظام علت و معلول است و لازمة ذاتی علت و معلول تفاوت است‌. نکتة دیگر این که‌، بخشی از تفاوت‌ها، معلول اختلاف طبقاتی‌، مظالم اجتماعی و سهل‌انگاری‌های فردی است‌. مثلاً بسیاری از معلولیت‌های جسمی فرزندان در اثر رعایت نکردن بهداشت و یا تغذیه صحیح توسط پدر و مادر باشد. با از بین رفتن اختلاف طبقاتی و بر قراری عدالت اجتماعی و رعایت حقوق و قوانین الهی‌، این نوع تفاوت‌ها کم می‌شود. بخشی از تفاوت‌ها لازمة زندگی اجتماعی بشر است‌. جامعه همانند پیکر انسان که نیاز به بافت‌ها، عضلات و سلول‌های گوناگون دارد، نیاز به استعدادها، ذوق‌ها و ساختمان‌های مختلف بدنی و فکری دارد. بخشی از تفاوت انسان‌ها در ثروت و فقر به عدم رعایت عدالت اجتماعی بر می‌گردد. و بخشی به تفاوت استعدادهای جسمانی و روحانی بر می‌گردد. برخی از انسان‌هایی که ناقص‌الخلقه به دنیا می‌آیند، نقص آنان معلول عواملی مانند: سوء تغذیه‌، وراثت‌، عدم رعایت آداب و آمیزش و... می‌باشد. به این نکته باید توجّه داشت که شعار آیین اسلام آیة "لایکلّف اللّه نفساً إلاّ وسعها; خداوند هیچ کس را، جز به اندازة تواناییش‌، تکلیف نمی‌کند." (بقره‌، 286) می‌باشد. بنابراین‌، تکلیف فقیر و ثروتمند، قدرتمند و ضعیف‌، سالم و ناقص الخلقه‌، یکسان نیست‌. و نیز مقدار داده‌ها و دارایی‌ها، معیار سنجش و ارزش نیست‌، معیار سنجش‌، سعی و تلاش (نسبت داده با عمل‌) همراه با اخلاص و معیار ارزش‌، تقوا می‌باشد. تفاوت انسان‌ها با یکدیگر، فواید فراوانی دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود: 1. شناسایی یکدیگر: "یَـََّأَیُّهَا النَّاس‌ُ إِنَّا خَلَقْنَـَکُم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثَی‌َ وَ جَعَلْنَـَکُم‌ْ شُعُوبًا وَ قَبَآئِل‌َ لِتَعَارَفُوَّا إِن‌َّ أَکْرَمَکُم‌ْ عِندَ اللَّه‌ِ أَتْقَـَکُم‌ْ إِن‌َّ اللَّه‌َ عَلِیم‌ٌ خَبِیر; ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم‌، تا یکدیگر را بشناسید، ولی گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست‌; خداوند دانا و خبیر است‌." (حجرات‌، 13) اگر خداوند برای هر قبیله و طائفه‌ای ویژگی‌ای آفریده‌، برای حفظ نظم زندگی اجتماعی مردم است‌; چرا که این تفاوت‌ها سبب شناسایی است و بدون شناسایی افراد، نظم در جامعة انسانی حکم فرما نمی‌شود. اگر همه یکسان و شبیه هم بودند، هرج و مرج عظیمی سراسر جامعة انسانی را فرا می‌گرفت‌. 2. بهره‌گیری انسان‌ها از یکدیگر; "أَهُم‌ْ یَقْسِمُون‌َ رَحْمَت‌َ رَبِّکَ نَحْن‌ُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُم‌ْ فِی الْحَیَوَة‌ِ الدُّنْیَا وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُم‌ْ فَوْق‌َ بَعْض‌ٍ دَرَجَـَت‌ٍ لِّیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا وَ رَحْمَت‌ُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُون‌; آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟ ما معیشت آنان را در حیات دنیا در میان‌شان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را تسخیر و با هم تعاون کنند و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آوری می‌کنند، بهتر است‌." (زخرف‌، 32) تفاوت و اختلافی که از نظر سطح زندگی در میان انسان‌ها هست‌، هرگز دلیل تفاوت آنان در مقامات معنوی نیست‌; بلکه چون زندگی بشر یک زندگی دسته جمعی است‌و ادارة آن جز از طریق تعاون و خدمت متقابل امکان‌پذیر نیست‌. هرگاه همة مردم در یک سطح از نظر زندگی و استعداد و در یک پایه از نظر مقامات اجتماعی باشند، اصل تعاون و خدمت به یکدیگر و بهره‌گیری هر انسانی از دیگران متزلزل می‌شود. 3. شکوفایی استعدادها; انسان هایی که در زندگی‌، فراز و نشیب نداشته باشند، نیروی درونی آنان شکوفا نگشته به یک حالت باقی می‌مانند; ولی وقتی در پستی و بلندی زندگی قرار گرفتند، نیروی دفاعی آنان به کار افتاده‌، بر توانشان می‌افزاید. گویی مصائب بستر توان بخشی و کانون آشنایی با رموز زندگی هستند. 4. زنگ بیدار باش‌; حوادث ناخوشایند و ناگوار و گسستن نظام شیرین زندگی‌، موجب کاهش غرور و بیداری از غفلت و پیدایش نقطة عطفی در زندگی گروهی از افراد می‌گردد. 5. و ...( بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیة‌، سید محسن خرازی‌، ج 1، ص 138، مرکز مدیریت حوزة علمیه قم / تفسیر نمونه‌، آیة‌الله مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 3، ص 365 و ج 11، ص 312 و ج 21، ص 50 و ج 22، ص 197، دارالکتب الاسلامیة / پرسش‌ها و پاسخ‌ها، آیة‌الله سبحانی‌، ص 61 و 332 ـ 342، انتشارات مؤسسة سیدالشهدأ. )

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.