چرا بعضی از دانشمندان که قرآن را قبول داشتند، به آن ایمان نیاوردند؟

انسان‌، فطرتاً خواهان حق است و افرادی که حق را نمی‌پذیرند، یا از آن اطلاع ندارند که در مورد قرآن چنین است‌; (زیرا پیروان ادیان دیگر غالباً از قرآن و حقایق نورانی آن بی‌اطلاع هستند.) و یا آگاهند; ولی صرف دانستن حق‌، باعث پذیرش آن نیست‌; بلکه پذیرش حق بستگی دارد به‌: 1. شخص برای شنیدن حق حاضر باشد; 2. تصمیم عمل به حق را داشته باشد; 3. تشخیص نیک و بد برایش مقدور باشد. در برخی افراد، چنان تعصب‌های لجوجانه قبیله‌ای و نژادی تأثیر کرده که روح شنوایی و درک حقایق محتوای کلام را از دست داده‌اند و حاضر به شنیدن کلام حق نیستند. برخی دیگر، گاهی چنان حس تشخیص نیک و بد از آنها سلب شده که حتی اگر گوش هم فرا دهند، مطلب حق را درک نمی‌کنند; به علت این‌که حق‌، به وسیله دانشمندان (به عللی‌) کتمان شده است که اگر کتمان نمی‌شد، امکان پذیرش آن وجود داشت‌; همان‌گونه که اگر هنگام ظهور اسلام و بعد از آن‌، دانشمندان یهود و نصارا در مورد بشارت‌های عهدین افشاگری کامل می‌کردند و آنچه را در این زمینه می‌دانستند، در اختیار سایر مردم می‌گذاردند، ممکن بود در مدت کوتاهی هر سه ملت زیر یک پرچم گرد آیند. عده‌ای هم حق را می‌شنوند و قدرت تشخیص نیک و بد را هم دارند، ولی بر اثر عواملی همچون هواپرستی‌، ترس از دست دادن موقعیت اجتماعی فعلی و... حاضر به گرویدن به حق و عمل به آن نیستند.(ر.ک‌: تفسیر نمونه‌، آیت‌الله مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 7، ص 125، دارالکتب الاسلامیه‌.) اگر موانعی که شمرده شد و همچنین عواملی که انسان را از مقتضای فطرت باز می‌دارد (تقلید از نظر و رفتار دیگران‌، تابع هوای نفس بودن‌، غفلت و اشتباه و...) از جلوی شخص برداشته شود، حق را خواهد پذیرفت‌; به عنوان نمونه‌، آقایان فخرالاسلام‌،(تفسیر نمونه‌، ج 1، ص 211.) حامد الگار، هنری کربن و... از کشیشان و دانشمندان مشهوری هستند که بعد از دریافتن حق به دین اسلام گرویدند.

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.