چرا انسان نباید در مورد ذات الهی و این که خدا چگونه به وجود آمده فکر کند؟
علّت این که انسان نباید در مورد حقیقت ذات الهی، فکر و اندیشه خود را به کار اندازد، آن است که انسان موجودی ناقص و از هر جهت محدود است; از این رو نمیتواند به کنه ذات مقدسی که در جمیع جهات نامتناهی است برسد. آگاهی از حقیقت و کنه چیزی، به معنای احاطة بر او است; چگونه موجود محدود، میتواند بر ذات نامحدود احاطه پیدا کند. تفکّر در کنه ذات الهی، سبب گمراهی فرد میشود، چون انسان وقتی نتواند حقیقتی را درک کند و آن را بشناسد، به بیراهه میرود در نتیجه به انحطاط و بدبختی کشیده میشود; از این رو، در روایات رسیده از پیشوایان دین، انسان را از اندیشه در ذات الهی منع کردهاند. امام باقر7 در اینباره میفرماید: از تفکر در ذات الهی پرهیز کنید و هر زمان که مایل شدید عظمت خدا را بدانید، به آثار و عجایب عالم آفرینش که آفریده خداست بنگرید.(اصول کافی، ثقة الاسلام کلینی، ج 1، ص 93، دارالکتب الاسلامیة.) امام صادق7 در اینباره میگوید: هنگامی که سخن به ذات خدا میرسد سکوت کنید، درباره ذات خدا سخن نگویید که عقلها در آن حیران است و به جایی نمیرسد.(نورالثقلین، الحویزی، ج 5، ص 171.) هم چنین قرآن میفرماید: "لَیْسَ کَمِثْلِهِی شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ;(شوری،11) همانند او چیزی نیست و او شنوا و بینا است." ذاتی که شبیه و نظیر ندارد، هرگز انسان نمیتواند در خیال و گمان و فکر خود او را تصوّر کند و حقیقت و کنه آن را درک نماید، چون اشیایی برای انسان درک شدنی است که دارای مثل و مانند باشند و انسان نظیر آنها را دیده باشد یا با یکی دیگر از حواس خود آن را درک کرده باشد. امّا موجودی که هیچ مانندی ندارد، در عقل و فکر ما هرگز نمیگنجد. انسان تنها میتواند به وجود ذات الهی از راه آثار و افعال او که در همة جهان هستی، نشانههای او مشهود است، پی ببرد; هم چنین میتواند به کنه صفات او از راه آثارش آگاه شود; نه تنها ما انسانهای عادی، حتی پیامبران مرسل و ملائکههای مقرّب، مانند: جبرئیل و میکائیل نیز نمیتوانند به حقیقت ذات و صفات او پی ببرند.(ر.ک: پیام قرآن، آیت اللّه مکارم شیرازی، ج 3، ص 265، نشر مدرسة الامام امیرالمؤمنین7.) علی7 در اینباره میفرماید: "کسی که برای خدا مثل و مانندی قرار دهد، به حقیقت دانش پی نبرده و هر کس او را شبیه چیزی شمرد، او را قصد نکرده و آن کس که به او اشاره کند یا در وهم و اندیشة خویش آورد، او را از ابعاد منزّه ندانسته."(نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 186.) این که در پرسش نوشتهاید خدا چگونه به وجود آمده، سخن اشتباهی است; ذات مقدس الهی، عین هستی است، ازلی و ابدی است، آفرینندهای ندارد و هستی بخش همة موجودات است. فلاسفه میگویند: "الذاتی لا یُعللّ; ذاتی علّت نمیخواهد." اگر بخواهیم در اینباره مثالی ساده بزنیم، باید بگوییم شوری هر چیز از نمک است، شوری نمک از چیست؟ نمک یعنی شوری، چربی هر چیز از روغن است، چربی روغن از چیست؟ روغن یعنی چربی; روشنی هر چیز از نور است، روشنی نور از چیست؟ هستی بخش همة موجودات از خداست، هستی خدا از چیست. خدا عین هستی است. افراد مادی که به خدا اعتقاد ندارند، میگویند منشأ ایجاد عالم، ماده است، وقتی از آنها بپرسی ماده از کجاست؟ جواب میدهند: ماده همیشه بوده است. وقتی در مکتب مادی، ماده را ازلی میدانند، ما هم در مکتب الهی میگوییم خدا ازلی است، با این تفاوت که ماده، موجودی بی شعور و فاقد درک و خدا موجودی عالم و قادر و حیّ و نامتناهی در همه ابعاد است.
اضافه کردن دیدگاه جدید