منظور از کلاه شرعی در مسائل دینی چیست؟
ما وظیفه داریم، طبق احکام الهی عمل کنیم. گاهی به ناچار در شرایطی قرار میگیریم که نمیتوانیم به حکمی عمل کنیم; در این موارد، شارع مقدس برای مخالفت نکردن با آن حکم و رهایی از ارتکاب گناه، راهحلهایی قرار داده است، به این راهحلها، حیلة شرعی گفته میشود، که در واقع، موضوع تغییر میکند. مانند اجارة منزل. از آنجا که پرداخت اجارة منزل برای مستأجر مقدور نیست و به خانه نیاز دارد، برای کم شدن مقدار اجاره، پولی را به عنوان رهن، به صاحبخانه میدهد، که تصرف در خانه و نشستن در آن، ربا محسوب میشود. برای رهایی از ربا ـ که یکی از گناهان بزرگ است ـ یک راهحل وجود دارد و آن این است که در ضمن عقد اجاره، صاحبخانه، به صورت شرط ضمنالعقد، شرط میکند که مستأجر، مبلغ معیّنی تا مدّت معین (مثلاً یک سال) به او قرضالحسنه بدهد.(ر.ک: استفتاآت امام خمینی، ج 2، ص 136، دفتر انتشارات اسلامی.) امّا اگر شخصی بخواهد با تغییر چهرة صوری گناه و دگرگون کردن ظاهر آن، مرتکب گناه شود و گناه را توجیه نماید، چنین کاری، کلاه شرعی است و صحیح نیست; زیرا چهرة واقعی گناه هرگز با دگرگون ساختن ظاهر آن، تغییر نمیکند. حرام، حرام است، چه صریحاً انجام گیرد و چه زیر لفافههای دروغین و عذرهای واهی. در قرآن کریم هم به راهحل برای مخالفت نکردن با حکم شرعی اشاره شده است و هم به کلاه شرعی. اوّلی در داستان حضرت ایّوب اشاره شده است. آن حضرت در هنگام بیماری، تخلّفی از همسرش دید و سوگند یاد کرد که هرگاه قدرت یافت یک صد ضربه یا کمتر بر او بزند، پس از بهبودی میخواست به پاس وفاداریها و خدماتش او را ببخشد; ولی مسألة سوگند در میان بود. خداوند برای اینکه حضرت ایّوب با سوگند مخالفت نکند و همسرش را هم نزند، راهحلّی به او نشان داد و به او فرمود: "وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِّهِی وَ لاَ تَحْنَث...;(ص،44) و ]...به او گفتیم[ بستهای از ساقههای گندم ]یا مانند آن[ را برگیر و به او ]همسرت[ بزن و سوگند خود را مشکن..."(ر.ک: تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 17، ص 210، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت / تفسیر نمونه، آیتاللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 19، ص 298 ـ 300، دارالکتب الاسلامیة.) دومی در داستان بنیاسرائیل و حضرت موسی اشاره شده است. عدهای از بنیاسرائیل در ساحل یکی از دریاها زندگی میکردند. خداوند برای امتحان به آنان دستور داد، صید ماهی را در روز شنبه ـ که روز تعطیلی بود ـ ترک کنند. در روز شنبه ماهیهای بیشتری روی آب میآمدند. آنان برای آنکه، به خیال خودشان، هم روز شنبه صید نکرده باشند و هم بتوانند ماهیهایی که روز شنبه روی آب میآیند، بگیرند، در کنار دریا حوضچههایی ترتیب دادند و راه آنها را به دریا گشودند. روزهای شنبه راه حوضچهها را باز میکردند و ماهیهای فراوانی همراه آب وارد آنها میشدند و به هنگام غروب که میخواستند به دریا بازگردند، راهشان را محکم میبستند، سپس روز یکشنبه آنها را صید میکردند و میگفتند: خداوند به ما دستور داده، ماهی صید نکنید، ما هم صید نکردهایم، بلکه تنها آنها را در حوضچهها محاصره نمودهایم. خداوند چنین کاری را فسق نامیده است."...کَذَ َلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُون"(اعراف،163) این داستان در آیههای 163 تا 166 سورة اعراف، آیة 65 سورة بقره و آیة 154 سورة نسأ اشاره شده است.(ر.ک: تفسیر المیزان، ج 8 ، ص 294 / تفسیر نمونه، ج 6 ، ص 417 ـ 428.)
اضافه کردن دیدگاه جدید