معنای لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین چیست؟
از روزی که بشر به فکر شناخت طبیعت وجود خود، افتاده مسأله جبر و اختیار برای او مطرح بوده است. از این جهت باید گفت در تمام تمدنها، مسأله آزادی انسان در حوزه اعمال خود، مطرح بوده است. در تمدن اسلامی مسأله "جبر و اختیار" انسان پیش از همه وقت مورد بحث قرار گرفته است. برخی به سوی جبر کشیده شدهاند و جلوههای اختیار را در کارهای انسان بی اهمیت تلقی کردهاند، در حالی که برخی دیگر به اختیار کامل که سر از "وانهادگی" انسان به خویش درآورده قائل شدهاند. در حالی که در این مورد راه سومی نیز وجود دارد که میتواند به نزاع دو طرف خاتمه بخشد و این راه سوم همان میانه جبر و تفویض است که در قرآن و روایات اهلبیت به آن تصریح شده است و شیعه به آن معتقد است. با توضیح دیدگاه قرآن که منبع اصلی معارف اسلام است امیدواریم پاسخ مناسب را در رابطه با عقیده شیعه به دست آورید. در قرآنکریم، آیاتی وجود دارد که موجب توهّم جبر است; یک دسته از این آیات میفرماید که مشیت و ارادة شما، محکوم مشیّت خداست و مشیت خدا بر شما غلبه دارد: "وَ مَا تَشَآءُونَ إِلآ َّ أَن یَشَآءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَـَـلَمِین;(تکویر،29) و شما اراده نمیکنید مگر اینکه خداوند اراده کند و بخواهد"، آیه فوق ایهام دارد که اگر خدا بخواهد، در ما مشیتی پیدا میشود و اگر نخواهد، ما نیز نخواهیم خواست و کاری انجام نمیدهیم، پس آنچه مؤثر است، خواست خداست و ما ابزاری اردهای بیش نیستیم. دسته دیگر: آیاتی است که میفرماید آنچه انسان انجام میدهد، باید به اذن خدا باشد: "وَ مَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلآ بِإِذْنِ اللَّه; (یونس، 100) ]امّا[ هیچ کس نمیتواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا ]و توفیق و یاری و هدایت او[!"; یعنی حتی ایمان و کفر انسان محکوم اذن الهی است. همچنین، آیاتی در مورد قضا و قدر وجود دارد که دلالت میکند بر اینکه آن چه انجام میدهید، در کتابی نوشته شده است و هیچ چیز خارج از حوزههای قضا و قدر الهی تحقق نمییابد. در همة این موارد، قاهریّت مشیت و اراده و اذن و قضا و قدر خداوند در مورد انسان، به معنی نفی اختیار نیست; بلکه زمانی چنین است که اینها جانشین اختیار شوند; یعنی یک کار، یا باید به ارادة ما انجام شود، یا به ارادة خدا، که در صورت اخیر، ارادة خدا، ارادة ما را نفی میکند، ولی ارادة خدا و انسان، در عرض هم نیستند و ارادة خدا جانشین ارادة انسان نمیگردد; بلکه در طول یکدیگرند; کاری که با ارادة انسان صورت میگیرد، این کار با مبادی و آثارش; مثلاً وجود قلم به وجود دست وابسته است و وجود دست هم به ارادة انسان وابسته است، نوشتن، یک عمل اختیاری است; ولی باید از مجاری خاص تحقق یابد که اگر اینها را خدا نداده بود، ما همین نوشتن اختیاری را نمیتوانستیم انجام دهیم; کار ما، با ارادة خود ما، رابطة علل و معلولی دارد، ما باید اراده کنیم تا کاری انجام گیرد; تا اراده نکنیم، کار تحقق نمییابد امّا همین علت و معلول و نیز مبادی دیگر، همه، متعلق ارادة الهی است. علت قریب و مباشر این کار، ارادة انسان است، پس ارادة الهی در طول ارادة انسان است. بنابراین تأثیر ارادة انسان به عنوان "جزء اخیر از علت تامّه" در کار خودش (اختیار) با استناد وجود همة اجزأ علت تامّه، به خدای متعال منافاتی ندارد و این خدای متعال است که وجود جهان و انسان و همة شئون وجودی او را در ید قدرت خود دارد و همواره به آنها وجود میبخشد و نو به نو آنها را میآفریند و هیچ موجودی در هیچ حالی و در هیچ زمانی بینیاز از او نیست و استقلالی از او ندارد; به همین خاطر گفته میشود کارهای اختیاری انسان، از خدای متعال و خارج از قلمرو ارادة او بینیاز نخواهد بود و همة صفات و ویژگیها و حدود مشخصات آنها نیز به تقدیر و قضأ الهی وابسته است. وانگهی در صورتی که انسان، اختیاری در انجام دادن کارهایش نداشته باشد، دیگر جایی برای وظیفه و تکلیف و امر و نهی و پاداش و کیفر، باقی نخواهد ماند و هدف آفرینش در این صورت، نقض خواهد شد; زیرا هدف از آفرینش جهان و طبیعت، فراهم شدن زمینة آفرینش انسان است تا با فعالیت اختیاری و عبادت و بندگی خدای متعال، به والاترین کمالات امکانی و مقام قرب الهی نایل گردد و شایستة دریافت رحمتهای ویژه پروردگار شود. قدرت تصمیمگیری و انتخاب، یکی از یقینیترین اموری است که مورد شناسایی انسان، واقع میشود.( ر.ک: معارف قرآن، استاد محمدتقی مصباحیزدی، ص 374 ـ 393، انتشارات در راه حق / آموزش عقاید، آیتاللّه مصباح یزدی، ص 139 ـ 154، شرکت چاپ و نشر بینالملل سازمان تبلیغات اسلامی / مجموعه آثار، شهیدمطهری;، ج 1، ص 366 ـ 395، نشر صدرا. ) در همین مثال که ذکر شد انسان در نوشتن و سخن گفتن تنها در حد یک قلم و یا بلندگو نیست بلکه قلم و بلندگویی است که خودش نیز انتخاب میکند و با ارادة خود تصمیم میگیرد که: حق بگویم یا باطل بنویسم و در مثالی بسیار ساده: انسان در نیاز به خوردن و آشامیدن مقهور ارادة خداست و نمیتواند نخورد یا نیاشامد امّا اینکه لیوان آب حلال را برای خوردن بر دارد یا لیوان آب حرام را، در اینجا اختیار دارد و خود باید برگزیند. پس برای خوردن مجبور است امّا برای حرامخوری مجبور نیست.
اضافه کردن دیدگاه جدید