لطفاً ـ به طور صریح ـ بفرمایید که چگونه میتوان یک ایدئولوژی (جهان بینی) و یا تفکرات سنتی، فرهنگی و یا مذهبی ملت یا نژاد و... را گسترش داد; و یا به

انتقال فرهنگ و سنن ـ از یک ملّت به ملّت دیگر ـ ، گاهی به صورت هجمه و حملة یک فرهنگ به فرهنگ دیگر صورت میگیرد، و بعضی اوقات، به صورت عرضة یک فرهنگ بر فرهنگ دیگر و گاهی هم با رفع موانع اختلاط و تسرّی، صورت میگیرد. این سه مقولة "تهاجم"، "عرضه" و "رفع موانع اختلاط"، مقولاتی کاملاً اختیاری، برای انتقال فرهنگها هستندو قابلیت دارند که تحت برنامه قرار بگیرند. و گاه هم، انتقال به صورت خودجوش از ملّتی به ملّت دیگر، صورت میگیرد که عوامل مختلفی، در این نوع انتقال نقش دارند. الف. عوامل انتقال، از نوع اختیار آن، عبارتند از: 1. تهاجم فرهنگی: این نوع انتقال، همواره ازیک فرهنگ منحطّ و مبتذل، به یک فرهنگ سالم و غنی، صورت میگیرد و این به جهت طبیعت سست و غیر قابل عرضة فرهنگهای منحط است. این امر بیشتر در سایة قدرت نظامی و یا حیله و فریب، اتفاق میافتد و فرهنگ غنی، جای خود را، به فرهنگ پست و منحط میدهد; مانند فرهنگ گوساله پرستی بنی اسرائیل که پس از فرهنگ خداپرستی، در میان آن قوم رایج شد، که از عوامل مهمّ آن، جهل و نادانی بسیاری از بنی اسرائیل و مهارت و زبردستی "سامری" ـ کارگردان اصلی غوغای گوساله پرستی ـ بود.(تفسیر نمونه، آیة الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 6، ص 370-371، نشر دارالکتب الاسلامیه.) "وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَیَ مِن بَعْدِهِی مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَدًا لَّهُو خُوَار;(اعراف،148) قوم موسی، بعد از ]رفتن[ او ]به میعادگاه خداوند[ از زیور آلات خود، گوسالهای ساختند." و یا مانند تهاجم فرهنگ منحط غرب ـ در زمان حاضر ـ به فرهنگ اصیل و ارزشهای ناب اسلامی. 2. عرضة فرهنگ: این نوع از انتقال، معمولا به شیوة ارشاد و راهنمایی، از طرف فرهنگ اصیل و غنی صورت میگیرد، و به جهت اصالتی که دارد، لزومی نمیبیند که از راه تهاجم و شبیخون عمل کند، زیرا قصد آن، خدمت به فرهنگ مقابل و ارتقا بخشیدن به آداب و سنن آن است و چنین عملکردی، بر بیداری ملّتها و پذیرش آگاهانه و آزادانة آنان، توقف دارد. این نوع از دگرگونی و یا انتقال فرهنگ را میتوان در شیوة انبیای عظام و فرهنگهای اصیل الهی مشاهده کرد، که شاهکار و نمونة جاوید آن، عرضه فرهنگ اسلام، توسط پیامبر گرامی اسلاماست و نمونة زندة آن نیز، دراین زمان، در حال وقوع است و آن، عرضة انقلاب و دست آوردهای اصیل فرهنگ اسلامی، به ملّتهای مختلف و استقبال آگاهانه بسیاری از ملّتها، از آن است، و همین نمونه کوچک (= انقلاب اسلامی) که در این سوی تاریخ اتفاق افتاد، نشان میدهد که الگوی آن نیز (= ترویج اسلام در صدر اسلام)، نه تنها به طریق "عرضه" بود، بلکه با عرضهای بسیار کاملتر و زیر نظر شخصیتی که از راه وحی رهبری میشد، اتفاق افتاد: "فَإِنْ أَعْرَضُواْ فَمَآ أَرْسَلْنَـَکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا إِنْ عَلَیْکَ إِلآ الْبَلَـَغ;(شوری،48) و اگر روی گردان شوند ]غمگین مباش[، ما تو را حافظ ]و مأمور اجبارشان[ قرار ندادهایم. وظیفة تو، تنها ابلاغ رسالت است." آیات بسیار زیادی بر این مطلب تأکید دارد، که فرهنگ سالم، بایستی آگاهانه مورد پذیرش قرار گیرد. 3. رفع موانع انتقال: این نوع از انتقال، طبیعتی دو سویه دارد، که هم میتواند از جانب فرهنگ منحط و غیر اصیل انجام شود، و هم از طرف فرهنگ متأصل صورت بگیرید. حذف موانع فیزیکی و یا ارتباطی ـ در این راستا ـ میتواند مؤثر واقع شود. اسلام در عین حالی که پایبند و معتقد به شعار "لاَ َّ إِکْرَاهَ فِی الدِّین;(بقره،256) در قبول دین اکراهی نیست."; "لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِین;(کافرون،6) آیین شما برای خودتان و آیین من برای خودم." میباشد، در مقام پذیرش آگاهانة فرهنگ است، امّا از حذف موانع انتقال و آماده کردن زمینة تماس با فرهنگ اسلام، غافل نمانده است، و از این راه، همواره ملّتهای تحت حکومت و ستم را، متوجه رایحة دلپذیر فرهنگ اسلام نموده است. ب. انتقال به صورت قهری و بدون برنامه ریزی: از عوامل آن، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: 1. سلطة سیاسی: یکی از عواملی که به طور قهری، یک جامعه را تحت تأثیر جهان بینی خود قرار میدهد، سلطه، قدرت و حاکمیّت سیاسی یک جهانبینی مخصوص است که در این گونه موارد، عقاید و ایدئولوژی ملّت تحت حاکمیّت، تحت تأثیر جهان بینی قدرت حاکم، قرار میگیرد. 2. روابط بازرگانی و تجارت: این نیز از عواملی است که بدون برنامهریزی، جهان بینیها و عقاید مختلف را در عالم جابجا کرده و به صورت قهری، هر صاحب جهان بینی که دارای رابطة گستردهتر و عمیقتر در این زمینه باشد، جهان بینی او به تبع روابط تجاریاش، گسترده و عمیق میشود.

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.