لطفاً تفسیر سورة حمد را بیان فرمایید؟

"بسم‌اللهالرحمن‌الرحیم‌" به نام خدایی كه هم رحمتی عام و هم رحمتی خاص به نیكان دارد.(تفسیر المیزان‌، علامه طباطبایی‌;، ج 1، ص 24، انتشارات اسلامی‌، ترجمه‌: سیدمحمدباقر موسوی همدانی‌.) الف‌) برای حرف "بأ" در "بسم الله" معانی متعددی (مانند: استعانت‌، ابتدا و...) را ذكر كرده‌اند; امّا با توجه به فرمودة رسول خدا9 كه "اگر هر امری از امور با اهمیت با نام خدا آغاز نشود، ناقص و ابتر (چیزی كه آخرش بریده باشد) می‌ماند و به نتیجه نمی‌رسد"، مناسب‌ترین معنا برای بأ "بسم‌الله"، همان ابتدائیت است‌; در نتیجه معنای جمله این می‌شود: من به نام خدا آغاز می‌كنم‌.(تفسیرالمیزان‌، همان‌، ص 25.) ب‌) اصل "الله" (ال اله‌) بوده كه همزة دومی در اثر كثرت استعمال حذف شده و به صورت "الله" در آمده است‌، و كلمة اِلَه از مادة أله و به معنای پرستش است‌. ممكن است از مادّه "و ل ه‌" نیز باشد كه معنای تحیر و سرگردانی داشته باشد، و اِلَه بر وزن فِعال‌، به معنای مفعول (مألوه‌) است و خداوند را اِلَه گفته‌اند، چون مألوه و معبود است یا به خاطر آن است كه عقول بشر در شناسایی او حیران و سرگردان است‌. كلمة الله در اثر غلبه استعمال‌، اسم خاص خداوند شده است‌.(تفسیر المیزان‌، همان‌، ص 28 و 29.) ج‌) كلمة "رحمن‌" صیغة مبالغه است كه بر كثرت و بسیاری رحمت دلالت می‌كند. كلمة "رحیم‌" صفت مشبهه است كه ثبات‌، بقا و دوام را می‌رساند; پس خدای "رحمن‌"، معنایش خدای كثیر الرحمه و معنای رحیم‌، خدای دائم الرحمة است‌;(تفسیر المیزان‌، همان‌، ص 30.) بنابراین رحمن‌، رحمت عام خداست كه شامل دوست و دشمن‌، مؤمن و كافر، نیكوكار و بد كار و... می‌شود، ولی رحیم رحمت خاص پروردگار است كه ویژه بندگان صالح‌، مطیع و فرمانبردار است‌. و چون رحمت خداوند در آخرت‌، تنها شامل مؤمن می‌شود، تجلی رحمن در دنیا، و تجلّی رحیم در آخرت است‌; چنان‌كه رحمن تجلی سنت امداد الهی و رحیم تجلی سنت توفیق اوست‌.(ر.ك‌: تفسیر نمونه‌، جمعی از محققان‌، ج 1، ص 22، دارالكتب الاسلامیة‌.) "الْحَمْدُ لِلَّه‌ِ رَب‌ِّ الْعَـَـلَمِین‌َ" ستایش خدایی را سزد كه مالك و مدبر همه عوالم است‌. الف‌) چون خداوند، پروردگار جهانیان است‌، و در قرآن می‌فرماید: این است خدا، پروردگار شما ]كه‌[ آفرینندة هر چیزی است‌; خدایی جز او نیست‌; پس چگونه ]از او[باز گردانیده می‌شوید؟ (غافر، 62); بنابراین از جهت فعل‌، تمام حمدها از آن‌ِ خدا و از جهت اسم هم فرموده است "لَه الأَْ سْمَآءُ الْحُسْنَی‌َ" نام‌های نیكو به او اختصاص دارد. (طه‌، 8) هم در اسمأ و هم در افعالش جمیل است و هر جمیلی از او صادر می‌شود; بنابراین‌، هم در برابر اسمای زیبایش و هم در برابر افعال جمیلش‌، سزاوار ستایش است و هیچ حمدی‌، در برابر هیچ امر پسندیده‌ای‌، از هیچ حمد كننده‌ای سر نمی‌زند; مگر آن‌كه در حقیقت حمد خداست‌; به دیگر سخن‌، چون خداوند خالق‌، منعم‌، مربی و مصلح شؤون بندگان است‌، همة حمدها مخصوص اوست‌.(تفسیر المیزان‌، همان‌، ص 30 و 31 / نمونه‌، همان‌، ص 29 / مجمع‌البیان‌، طبرسی‌، ج 1، ص 97، نشر دارالمعرفة‌، بیروت‌.) ب‌) رب‌ّ، مالكی است كه امر مملوك خود را تدبیر كند.(المیزان‌، همان‌، ص 33.) به دیگر سخن‌، رَب‌ّ در اصل به معنای مالك و صاحب چیزی است كه به تربیت و اصلاح آن می‌پردازد. این كلمه‌، به طور مطلق به خدا گفته می‌شود و اگر به غیر خدا اطلاق گردد، حتماً به صورت اضافه است به طور مثال می‌گوییم "رب‌ُّ الدار" صاحب خانه‌(تفسیر نمونه‌، همان‌، ص 30.) ج‌) كلمة عالمین‌، جمع عالم به معنای جمیع مخلوقات است‌.(قاموس قرآن‌، سیدعلی‌اكبر قرشی‌، ج 5، ص 35، دارالكتب الاسلامیة‌.) و شامل تمامی موجودات می‌شود; هم تك تك موجودات‌، هم انواع آنها (مانند عالم جماد، عالم نبات‌، عالم حیوان‌، عالم انسان‌) و هم اصناف هر نوعی را (مانند عالم عرب‌، عالم عجم‌) می‌توان عالم خواند و این معنا كه كلمة عالم به معنای اصناف انسانها باشد، با مقام آیات كه مقام شمردن اسمأ حسنای خداست (تا می‌رسد به مالك یوم‌الدین‌) مناسب‌تر است‌، چون مراد از "یوم الدین‌" روز قیامت‌، و دین هم به معنای جزاست و جزا هم در قیامت مخصوص به انسان و جن و جماعتهای آنان است‌. این كلمه‌، در جاهای دیگر قرآن هم به همین معنا آمده است‌; مانند "و اصطفـَك علی نسأ العـَلمین‌; تو را بر همة زنان عالمیان برتری داده است‌." (آل‌عمران‌، 42)(المیزان‌، همان‌، ص 34 و 35.) د) "رحمن‌" به منزله اسم عَلَم است‌; به گونه‌ای كه جز خداوند رحمن‌، هیچ كس به این كلمه توصیف نمی‌شود، (هرجا كه "رحمن‌" گفته می‌شود، بر خداوند اطلاق می‌گردد) بر خلاف "رحیم‌" كه هم بر خداوند و هم بر غیر خداوند اطلاق می‌شود; بنابراین تقدیم "رحمن‌" بر "رحیم‌" لازم است‌.(مجمع‌البیان‌، همان‌، ص 93.) به بیانی دیگر می‌توان گفت‌: "رحمن‌"، رحمت عام پروردگار است و شامل دوست و دشمن‌، مؤمن و كافر و جمیع مخلوقات می‌شود و بر "رحیم‌" كه رحمت خاص پروردگار برای مؤمنان است‌، مقدم شده است كه در این ذكر خاص بعد از عام‌، نوعی لطافت و ظرافت نهفته است‌. "مَلك یوم الدین‌; مالك روز جزاست‌". مالكیت خداوند بر هستی و مخلوقات‌، حقیقی و بالذات‌، و سایر مالكیتها، غیر حقیقی‌، اعتباری و بالعرض است و مالكیت انسان بر اعضای خود، هر چند اعتباری و انشایی نیست‌، ولی مالكیت حقیقی و بالذات هم نیست‌، بلكه می‌توان گفت‌: انسان نمونه ضعیفی از مالكیت حقیقی را نسبت به اعضای پیكرش می‌تواند پیدا كند. او مالك چشم‌، گوش‌، قلب و اعصاب خویش است‌; اما نه به معنای مالكیت اعتباری‌، بلكه از یك نمونة ضعیف مالكیت حقیقی ـ كه از ارتباط و پیوند و احاطه سرچشمه می‌گیرد ـ برخوردار است‌.(ر.ك‌: تفسیر نمونه‌، همان‌، ص 39.) مالكیت خدا اگرچه شامل هر دو جهان است‌. امّا بروز و ظهور این مالكیت در قیامت بیشتر است‌; چرا كه در آن روز، همه پیوندهای مادّی و مالكیتهای اعتباری بریده می‌شود و هیچ كس در آن‌جا چیزی از خود ندارد; حتی اگر شفاعتی صورت گیرد، باز به فرمان خداست‌.(تفسیر نمونه‌، همان‌، ص 39.) "ایاك نعبد و ایاك نستعین‌; تنها تو را عبادت و پرستش می‌كنیم و تنها از تو یاری می‌جوییم‌." كلمة عبادت از كلمة "عبد" گرفته شده است‌، و علی القاعده باید همان معنا را افاده كند. (استعانت هم به معنای كمك و یاری جستن است‌.) این كه بنده‌، عبادت را به خودش نسبت می‌دهد، (ایاك نعبد می‌گوید) گویا برای خود ادعای استقلال ـ در وجود، قدرت و اراده ـ می‌كند، با این‌كه مملوك هیچ‌گونه استقلالی در هیچ جهتی از جهاتش ندارد; چون مملوك است و گویا برای تدارك و جبران همین نقص كه در ابتدای امر به نظر می‌رسد، اضافه می‌كند: "و ایاك نستعین‌"; یعنی همین عبادتمان هم به استقلال خودمان نیست‌; بلكه از تو نیرو می‌گیریم و استعانت می‌جوییم‌; پس دو جمله "إیّاك نعبد و إیّاك نستعین‌" یك معنا را می‌رساند و آن عبادت خالصانه است كه هیچ‌گونه شایبه‌ای در آن نیست‌.(تفسیر المیزان‌، همان‌، ص 39 ـ 43.) صیغة متكلم مع‌الغیر می‌تواند اشاره بر این مطلب باشد كه اصل در نماز، جماعت است‌; چنان‌كه در جای دیگر نیز می‌فرماید: "و اركعی مع الرّكعین‌; و با نمازگزاران ركوع كن‌." (آل‌عمران‌، 43) دیگر اینكه‌: گویا علت آمدن پرستش و استعانت به صیغه متكلم مع الغیر، دوری از خودخواهی و استكبار باشد و می‌خواهد به همین نكته اشاره كند كه گفتیم‌: مقام عبودیت‌، با خودبینی منافات دارد، لذا بندة خدا، عبادت خود و همة بندگان دیگر را در نظر گرفته و می‌گوید: ما تو را می‌پرستیم‌; چون به همین مقدار هم در سرزنش نفس و دور افكندن تعینات و تشخّصات اثر دارد، زیرا وقتی من خود را تنها ببینم به انانیت و خودبینی و استكبار نزدیك‌ترم‌; به خلاف این‌كه خودم را مخلوط با سایر بندگان و آمیخته با سواد مردم (سیاهی لشكر) بدانم كه اثر تعیّن و تشخّص را از بین برده‌ام‌.(تفسیر المیزان‌، همان‌، ص 42.) "اهدنا الصرَط المستقیم‌; ما را به راه راست هدایت فرما." صراط مستقیم دارای مراتب است‌; بنابراین راه یافتگان‌، مانند انبیا و ائمه‌: نیز این جمله را می‌گویند. صراط مستقیم راهی به‌سوی خداست كه هر راه دیگری كه خلایق به‌سوی خدا دارند، شعبه‌ای از آن است‌، و هر طریقی كه آدمی را به‌سوی خدا راهنمایی می‌كند، بهره‌ای از صراط مستقیم دارد; به این معنا كه هر راه و طریقی كه فرض شود، به آن مقدار آدمی را به‌سوی حق و خدا راهنمایی می‌كند كه خودش از صراط مستقیم دارا و متضمن باشد اگر آن راه به مقدار اندكی از صراط مستقیم بهره دارد، رهرو خود را كمتر به سوی خدا می‌برد و اگر بیشتر داشته باشد بیشتر می‌كشاند، امّا خود صراط مستقیم بدون هیچ قید و شرطی‌، رهرو خود را به سوی خدا هدایت می‌كند و می‌رساند; به همین جهت خدای تعالی‌، نام آن را صراط مستقیم نهاد.(تفسیر المیزان‌، همان‌، ص 52.) هدایت‌; عبارت است از نشان دادن هدف به وسیلة نشان دادن راه‌، و این خود، نوعی رساندن به هدف و كار خداست‌. مطلب قابل توجه این است كه سنّت خدای تعالی بر این جریان یافت كه امور را از مجرای اسباب به جریان اندازد و در مسأله هدایت هم‌، وسیله‌ای فراهم كند تا مطلوب و هدف برای هر كه او بخواهد، روشن گشته‌، بنده‌اش در مسیر زندگی به هدف نهایی خود برسد و این معنا را خدای سبحان بیان فرموده است‌: "فَمَن‌ْ یرد اللَّه ?گن یهدیه یشرح صدره للإسلـَم‌;(انعام‌، 125) خداوند هر كه را بخواهد هدایت كند، سینة او را برای اسلام پذیرا نموده‌، ظرفیت می‌دهد" (انعام‌، 125)(تفسیر المیزان‌، همان‌، ص 56.) انسان باید راه درست را در كارهای خویش (اعم از انتخاب راه‌، شغل‌، دوست‌، رشته تحصیلی‌، اخلاق و افكار) از خداوند متعال بخواهد، زیرا گاهی عقایدش درست است‌; اما در عمل لغزش پیدا می‌كند و گاهی بالعكس‌. گاهی در كلیات درست می‌رود; ولی در مصادیق اشتباه می‌كند; پس خواستن راه مستقیم از خداوند هر لحظه ضروری است‌.(تفسیر نور، محسن قرائتی‌، ج 1، ص 31، نشر مؤسسه در راه حق‌.) "صرَط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین‌; یعنی‌: راه كسانی را كه به آنان نعمت داده‌ای‌، نه راه آنها كه بر ایشان غضب كرده‌ای و نه راه گمراهان‌". خداوند در قرآن به این نعمت اشاره فرموده است‌: "و هر كه خدا و پیامبر را فرمان بَرَد، پس اینان با كسانی خواهند بود كه خدا نعمتشان داده از: پیامبران و راستی پیشگان و شهیدان‌، و شایسته كرداران و ایشان نیكو یاران و همنشینانند" (نسأ، 69) "مغضوب علیهم‌" آنهایی هستند كه علاوه بر كفر، راه لجاجت و دشمنی با حق را می‌پیمایند و حتی از اذیت و آزار رهبران الهی و پیامبران‌، در صورت امكان فروگذار نمی‌كنند و اینان‌، همان یهودیان منحرف بودند، چنان‌كه خداوند در سورة آل‌عمران آیه 112 به آنها اشاره فرموده است‌. خداوند در جایی دیگر از قرآن می‌فرماید: "خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك و آنها را كه درباره خدا گمان بد می‌برند، مورد غضب خویش قرار می‌دهد..." (فتح‌، 6) مراد از ضالّین نیز منحرفان از نصاری‌َ بودند كه موضعشان در برابر اسلام تا این حد سرسختانه نبود و تنها در شناخت آیین حق‌، گرفتار گمراهی شده بودند; البته باید توجه داشت كه تعبیر مغضوب علیهم در مورد یهود، و ضالّین در مورد نصاری‌، در حقیقت از قبیل تطبیق كلی برفرداست نه انحصار مفهوم مغضوب علیهم و ضالین در این دسته از یهود و نصاری‌َ.(ر.ك‌: تفسیر نمونه‌، همان‌، ص 54 و 55.) سوره حمد به علت ارزش و اهمیتی كه دارد، نام‌های فراوانی پیدا كرده كه مشهورترین آنها عبارتند از: 1. سورة حمد (ستایش‌); زیرا با كلمه حمد "الحمد للّه رب‌ّ العـَلمین‌" شروع می‌شود. 2. فاتحة الكتاب‌; یعنی آغازگر و گشاینده كتاب خدا. 3. سبع‌المثانی‌; سبع به معنای هفت است و این سوره هفت آیه دارد; مثانی (دو تا) به این علت كه در هر نماز دو بار خوانده می‌شود و یا به جهت این است كه یك بار در مكّه و یك بار در مدینه (دو بار) نازل شده است‌. 4. ام الكتاب‌; اصل و مرجع هر چیز را "ام‌" می‌گویند، و چون این سوره مشتمل بر اصول مقاصد قرآن و رؤوس مطالب قرآن است‌، از این جهت آن را "ام الكتاب‌" می‌گویند. 5. شِفَا; زیرا پیامبر6 فرمود: سورة حمد شفای امراض و دوای هر درد است‌. 6. كافیه‌; به معنای كفایت كننده است‌. 7. وافیه‌; به معنای تمام و كامل‌. 8. راقیه‌; به معنای پناه دهنده‌. 9. مناجات و دعا; زیرا نمازگزار با خواندن این سوره با پروردگارش راز و نیاز می‌كند. 10. ام‌ّالقرآن‌; كه توضیح آن در ام‌ّالكتاب گذشت‌.(ر.ك‌: شناخت سوره‌های قرآن‌، هاشم هاشم‌زاده هریسی‌، نشر امین / تفسیر اطیب‌البیان‌، مرحوم طیب‌، انتشارات اسلام / تفسیر سوره حمد / مجمع‌البیان‌، مرحوم طبرسی‌، ج 1، ص 87، دارالمعرفة‌، بیروت‌.)

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.