لطفاً به صورت کوتاه و مختصر، عدل الهی را که از اصول دین (مذهب) است، با برهان و استدلال روشن، اثبات نمایید.
1. عدل، عبارت است از پایبندی به میانهروی در اعمال، و دوری از زیادهروی، یا کم گذاشتن در امور، لازمة چنین رویکردی، آشکار شدن عمل صالح از انسان است.(1) یکی از آیات قرآن کریم در این باره میفرماید: "و ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلَینِ اَحَدُهُما اَبکَمُ لایَقدِرُ عَلیَ شَیءٍ و هُوَ کَلُّ عَلیَ مَولغهُ اَینَما یُوَجِّههُ لایَأتِ بِخَیرٍ هَل یَستَوی هُوَ و مَن یَأمُرُ بِالعَدلِ و هُوَ عَلیَ صِرَطٍ مُستَقیم; (2) خداوند مثالی زده است. دو نفر را که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است و بر هیچ کاری قادر نیست و سر بار صاحبش میباشد; او را در پی هر کاری بفرستد، آن را خوب انجام نمیدهد; آیا چنین انسانی، با کسی که به عدل و داد امر میکند و بر راهی راست قرار دارد، برابر است." در این آیة شریفه، عدل با صراط مستقیم الهی که همان راه پاک فطرت انسان است، همسان شمرده شده است. از آیة شریفه "اِنَّ اللّهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ". (3) نیز فهمیده میشود که عدل به معنای مساوات و نقطة مقابل ظلم است; یعنی به هر شخصی چیزی، سهمی معادل آنچه شایستة آن است، داده شود. نتیجه این رویکرد دربارة عدل، آن است که عدل، گسترة وسیعی داشته باشد، همانند عدل در اعتقاد; یعنی ایمان به آنچه حق است، عدل در رفتار; یعنی انجام آنچه سبب سعادت و پرهیز از چیزی که مایة شقاوت انسان میشود، عدل در حرفه و شغل; یعنی هر شخص در جایگاهی قرار گیرد که از نظر عقلی، شرعی یا عرفی مستحق آن است. میشود گفت در این رویکرد، عدل، به مفهوم حُسن بوده،(4) و با آنچه در مباحث کلامی، از آن به حُسن ذاتی یاد میشود، تلازم دارد. در توصیفی دیگر دربارة عدل آمده است: عدل یعنی یعنی آنکه هر چیزی، در جای خود باشد; ازاینرو، هرگونه انحراف، تفریط، تجاوز از حدّ، تجاوز به حقوق دیگران و... برخلاف اصل عدل است.(5) 2. عدل از اصول مهم اسلامی است; یعنی، همچنانکه هیچ یک از مسائل عقیدتی و عملی، فردی و اجتماعی، اخلاقی، حقوقی و...، از حقیقت توحید و یگانگی خداوند جدا شدنی نیست، به همانسان، هیچ یک از آنها، از روح عدل خالی نمیباشد. از حدیث شریف "بالعدل قامت السموات و الارض; آسمانها و زمین براساس عدل پابرجا و استوارند" نیز، فهمیده میشود که نه تنها زندگی محدود بشر در این کره خاکی، بدون عدالت برپا نمیشود، بلکه سراسر جهان هستی و آسمانها و زمین نیز، همه در پرتو عدالت و تعادل نیروها، و قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود، توانستهاند. برقرار شوند و دنیا در پرتو آن، ادامه پیدا کرده است; و گرنه، جهان رو به نیستی میگذارد.(6) نیز قرآن کریم دربارة پاداش عمل میفرماید: "و خَلَقَ اللّهُ السَّمـَوَتِ و الاَرضَ بِالحَقِّ و لِتُجزیَ کُلُّ نَفسٍ بِما کَسَبَت و هُم لایُظلَمون; (7) و خداوند، آسمانها و زمین را به حق آفریده است، تا هر کس در برابر اعمالی که انجام داده است، جزا داده شود و به آنها ستمی نخواهد شد." در آیة دیگری در این باره میفرماید: "و ما اَنا بِظَـلّـَمٍ لِلعَبید; (8) من هرگز به بندگانم ستم نخواهم کرد." 3. مواردی که به عنوان شاخصههای عدل گفته شد، چه در ردیف نخست زیر عنوان کلی عدل، و چه در ردیف دوم، دربارة خداوند، همة آنها نمونههایی از صفت عدالت در مورد خداوند است. به دیگر سخن، عدل در سراسر جهان آفرینش، حکمفرماست; یعنی هیچگونه افراط و تفریط و نقص و فزونی و نادرستی در هیچ جای عالم وجود ندارد. در قلمرو زندگی انسان نیز، نه در تکوین و آفرینش او، بیعدالتی به کار رفته (9) و نه در زمینة تشریع، اختیار و آزادی وی، چرا که در این حوزه; یعنی اختیار انسان، که او میتواند راه سعادت یا شقاوت خود را برگزیند، باز هم خداوند به عدل امر فرموده، تا انسان از این اختیار خود، استفادة ناروا نکند. گونة راهنمایی انسان در این زمینة حساس تعیین سرنوشت، آن است که، قانون خللناپذیر عدل را در جهان حاکم ساخته، در درون آن، سنتهایی قرار داده است. در این سنتها نیز، اثری از خلاف عدل دیده نمیشود، نیز ناهمآهنگی برنامة زندگی انسان با آنها، خود گونهای سرپیچی از قانونمندیهای عدل الهی بوده، سقوط و تباهی او را به دنبال خواهد داشت. برخی بر این باورند که آیة شریف "اِنَّ اللّهَ لایَأمُرُ بِالفَحشأِ; (10) خداوند هیچگاه به فحشا و امر سوء حکم نمیکند."، به این حقیقت اشاره دارد.(11) 4. عدل الهی در نظام تکوین و آفرینش: از نگاه حکمای اسلامی، عدل الهی در نظام تکوین; یعنی هر موجودی، هر درجه از وجود و کمال وجودی که استحقاق و امکان آن را داشته، دریافت کرده است. ظلم نیز، یعنی منع فیض و امساک جود و بخشش از وجودی که استحقاق دریافت آن جود را داراست. حکما معتقدند که هیچ موجودی بر خدا حقی پیدا نمیکند که دادن آن حق، انجام وظیفه و ادای دین شمرده شود، و خداوند از آن جهت عادل شمرده میشود که به دقت تمام، وظایف خود را در برابر دیگران انجام میدهد، بلکه عدل خداوند، عین فضل و جود او است; یعنی در نگرش آنان، عدل خداوند عبارت است از این که خداوند، فضلش را از هیچ موجودی، در هر حدی که امکان تفضل برای آن موجود باشد، دریغ نمیدارد.(12) 5. افزون بر آن که عدل، به شاخههای فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... تقسیمپذیر است، این اصل، آن قدر مهم است که حتی در قرآن; در مفهوم اجتماعی خود، به عنوان هدف ارسال پیامبران، مطرح شده است: "لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنـَتِ و اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتـَبَ و المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ; (13) همانا، فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه ایشان کتاب و ترازو آوردیم تا مردم به عدالت قیام کنند." البته، عدل در مفهوم فلسفی، خود مبنای معاد است.(14)(1)المیزان، علامه طباطبایی;، ج 12، ص 301 و 302، مؤسسة اعلمی.(2)نحل، 76.(3)نحل، 90.(4)همان، ص 331.(5) تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 11، ص 366، دارالکتب الاسلامیة. (6) همان، ج 4، ص 302.(7)جاثیه، 23.(8) ق، 30.(9) انفطار، آیههای 6 و 7.(10) اعراف، 28.(11) عدل در جهانبینی توحید، حسن یوسفی، ص 64 ، انتشارات خزر. (12) عدل الهی، شهید مطهری، ص 58، صدرا.(13) حدید، 25.(14) همان، ص 48.
اضافه کردن دیدگاه جدید