عنوان "سید"، به ویژه "سیّدِ حسینی‌" از امتیازات معنوی مسلمانان است‌. ریشة واقعی سادات از کدام یک از ائمه اطهار: است و در چه صورتی یک فرد، جزء س

ریشة واقعی "سادات‌" به مفهوم اصطلاحی آن در جامعه اسلامی‌، به هاشم‌، جد دوم پیامبراکرم‌بر می‌گردد. هاشم‌، پدر عبدالمطلب و عبدالمطلب پدر عبدالله، ابوطالب‌، عباس و حمزه است‌. عبدالله پدر پیامبر9 و ابوطالب پدر امام علی‌است‌. امامان معصوم‌: همگی از نسل حضرت علی و فاطمه‌هستند; بنابراین به هاشم و نسل پسری و دختری او تا قیامت "سید" می‌گویند. دلیل این‌که از طریق مادری نیز "سید" اطلاق می‌شود، آن است که وقتی هارون‌الرشید به امام کاظم‌اشکال می‌کرد که شما از طریق مادر (حضرت زهرا3) متصل به پیامبراکرم‌هستید، پس جزء فرزندان پیامبر9 نمی‌باشید، زیرا نسل دختری‌، جزء ذریه نیست‌; پس پیامبر ذریه نداشت تا شما بگویید ما ذریه و فرزندان رسول‌الله هستیم‌، امام‌فرمودند: حضرت عیسی‌غ از طریق مادر متصل به حضرت ابراهیم خلیل‌غ بود و خداوند در آیه 84 سورة انعام او را از ذریة ابراهیم‌غ می‌داند; پس معلوم می‌شود اولاد دختری نیز جزء فرزندان پدری هستند و ما از فرزندان رسول‌الله9 به حساب می‌آییم‌; بنابراین‌، به هر کسی که از نسل هاشم باشد، "سید" می‌گویند; به همین خاطر، سادات حسنی‌، حسینی‌، رضوی‌، علوی و... در جامعه وجود دارند.(نورالثقلین‌، الحویزی‌، ج 1، ص 741ـ744، اسماعیلیان / مفردات راغب اصفهانی‌، ص 253و254.) با توجه به مطالبی که گذشت‌، امامان معصوم‌: نیز سید هستند، ولی در عرف رایج‌، ما فقط به اولاد معصومین‌: "سید" می‌گوییم‌، نه خود آن‌ها. اما دربارة این مطلب که چرا خداوند فقط این عده مخصوص را "سید" قرار داده و دیگران سید نیستند، باید بدانیم که "سید" در لغت به معنای رهبر قوم و انسان مهذّب و خود ساخته آمده است‌: " رَبَّنا اِنّا اَطَعنا سادَتَنا;(احزاب‌،67) پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم‌."(مفردات راغب اصفهانی‌، ص 432.) و اگر ما به ذریّة رسول خدا9 و یا ذریّه هاشم ـ که البته امروزه غیر از ذریّه رسول خدا9، سادات دیگر شناخته شده نیستند ـ "سید" می‌گوییم با معنای لغوی آن تناسب دارد، زیرا آن‌ها معمولاً، انسان‌های پاک و خود ساخته‌ای بوده‌اند و در امور اجتماعی و دینی‌، همواره آن‌ها را بر دیگران مقدم می‌کرده‌اند، ولی به هر حال اکنون "سیّد" بر هر شخصی که نسبتش به رسول خدا9 از راه علی‌و فاطمه‌و یا به هر طریقی که به هاشم برسد و این نسبت ثابت هم شده باشد، گفته می‌شود، و دلیل این که به دیگران ـ غیر سیدها ـ سید نمی‌گوییم‌، این است که‌، نسب آنان به هاشم نمی‌رسد و واضح است که همة انسان‌ها نمی‌توانند ذریّة هاشم باشند، بلکه عده‌ای معدود هستند; البته باید دانست که حکم آن‌ها ـ سادات ـ فقط در رابطه با خمس و زکات با دیگران فرق می‌کند; به این معنا که فقرای آنان‌، حق استفاده از بیت المال ]= زکات‌[ را ندارند، و بایستی از چیزی که خداوند برای آنان مشخص کرده (خمس‌) استفاده کنند; "واعلَموا اَنَّما غَنِمتُم مِن شَی‌ءٍ فَاَن‌َّ لِلّه‌ِ خُمُسَه‌ُ ولِلرَّسول‌ِ ولِذِی القُربی‌َ...; (انفال‌،41) و بدانید هرگونه غنیمتی به شما رسد، خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای ذی القربی و... می‌باشد." و علت این اختصاص نیز، دور کردن اطرافیان پیامبر9 از بیت المال است‌، زیرا با نزدیک شدن آن‌ها به بیت المال‌، شبهة سوء استفادة آنان از بیت المال ـ به سبب قرابتشان به پیامبر ـ در ذهن‌ها مطرح می‌شود و احترام ما به تمام ذریّة رسول خدا9، نیز از جهت احترام به پیامبر و ائمه معصومین‌: می‌باشد.(تفسیر نمونه‌، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 7، ص 171 ـ 185، نشر دارالکتب الاسلامیة‌.) ناگفته نماند که برخی احکام‌، مانند حکم خمس و زکات ـ که قبلاً بیان کردیم ـ مخصوص ساداتی است که از راه پدر به هاشم رسیده باشند، نه مادر، ولی برخی احکام‌، مانند احترام به ساداتی که ذریّه رسول خدا9 هستند، اختصاص به آن‌ها ندارد، زیرا احترام به ساداتی هم که از طریق مادر به پیامبر9 می‌رسند نیز، لازم است‌.(العروة الوثقی‌، سید یزدی‌، ج 2، ص 215، نشر مؤسسة اسماعیلیان‌.) هم‌چنین تذکر این نکته لازم است که در رسیدن به قلّة رستگاری و نجات‌، فرقی بین سادات و غیر سادات نیست‌، یعنی چنین نیست که شخص‌، به صِرف انتسابش به هاشم و یا پیامبر9 اهل نجات شود، هر چند گناه‌کار باشد، اما غیر سادات‌، هر چند هم صالح باشند، باز به صِرف عدم انتسابشان‌، چیزی کم داشته باشند! بلکه در تاریخ‌، مانند "سلمان‌"; وجود داشته که به جهت تقوا و معرفتی که داشته‌، به اهل بیت‌، منسوب شده است و کسانی از اقربای رسول خدا9 بوده‌اند که به جهت فسق و کفرشان‌، مورد نفرین پروردگار متعال‌، واقع شده‌اند، مانند ابولهب ـ که به جهت انتسابش به هاشم‌، از سادات محسوب می‌شود ـ که خداوند دربارة او می‌فرماید: "تَبَّت یَدا اَبی لَهَب‌ٍ وتَب‌ّ # ما اَغنی‌َ عَنه‌ُ مالُه‌ُ وما کَسَب # سَیَصلی‌َ نارًا ذات‌َ لَهَب‌; (مسد،1ـ3) بریده باد هر دو دست ابی‌لهب ]و مرگ بر او باد[! هرگز مال و ثروتش و آن‌چه را به دست آورد، به حالش سودی نبخشید و به زودی وارد آتشی شعله‌ور و پر لهیب می‌شود."

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.