طبق آیة 59 سورة انعام: "لاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلآ فِی کِتَـَبٍ مُّبِین" همه چیز در قرآن هست; اما در علومی مثل کامپیوتر، اینترنت، بمب و... حرف
پیش از پرداختن به مسأله "جامعیت قرآن" به این نکته توجه میدهیم که بین مفسران در تفسیر "کتاب مبین" اختلاف است و احتمالات گوناگونی از سوی آنان ارائه شده که تفسیر آن به مقام علم پروردگار از سوی نویسندگان تفسیر نمونه، بر دیگر تفسیرها ترجیح داده شده است; یعنی همه موجودات در علم بیپایان او ثبت میباشند و تفسیر آن به "لوح محفوظ" نیز قابل تطبیق بر همین معنا میباشد، چه این که بعید نیست لوح محفوظ نیز همان صفحة علم خدا باشد.(ر.ک: تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 5، ص 271، دارالکتب الاسلامیة.) این احتمال نیز در معنای "کتاب مبین" وجود دارد که منظور از آن عالم آفرینش و خلقت و سلسلة علتها و معلولها باشد که همه چیز در آن نوشته میشود.(همان، ص 272 / تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 7، ص 199، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی / معارف قرآن، استاد مصباح یزدی، ج 1ـ3، و ص 192ـ193، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی;.) بنابراین، تفسیر "کتاب مبین" به "قرآن" نادرست بوده، و یا حداقل یکی از احتمالاتی است که در تفسیر آن وجود دارد; لذا استفاده از این آیه برای استدلال بر جامعیت قرآن بی وجه است. جامعیت قرآنقرآن، کتاب فیزیک، گیاهشناسی، زمینشناسی و یا کیهانشناسی نیست، بلکه کتاب انسانسازی است و نازل شده تا آنچه را که بشر در راه تکامل حقیقی (تقرب به خدای متعال) بدان نیاز دارد، به او بیاموزد، و آنچه که در قرآن دربارة جهان، طبیعت و انسان، آمده و یا به برخی از ویژگیهای جهان آفرینش، اشاره میکند، میخواهد خدا را به انسان نشان دهد و عقربة دل او را در جهت خدا نگه دارد. البته علاوه بر هدف مذکور، اعجاز علمی قرآن نیز مطرح شده و الهی بودن آن نیز به اثبات میرسد و این نیز میتواند هدفی واسطهای برای بیان این گونه مسائل به شمار رود. در این میان، برخی از مفسران بدین نظریه روی آوردهاند که قرآن مشتمل بر همة علوم است و مانند کتابهای تخصصی همة علوم کارایی دارد، ولی فهم آن را ویژه اهلبیت: دانستهاند. این نظریه در میان برخی از مفسران اهلسنت نیز جایگاهی دارد. استاد مصباح یزدی در اینباره میگوید: "برخی که آشنایی کافی با قرآن نداشته یا تحت تأثیر موجهایی از فرهنگهای بیگانه واقع شده بودهاند، بی]هیچ[ حجتی، تلاش کردهاند تا بسیاری از مسائل را به قرآن نسبت دهند یا برای کشف پارهای از مسائل علمی، از آیات قرآن کمک بگیرند و یا ادعا کردهاند که همه چیز و هر چیز را میتوان از قرآن بیرون کشید و حتی گفتهاند که غربیها صنعتها را از قرآن استنباط کردهاند! نمونة این کژاندیشی را میتوان در تفسیر "طنطاوی" دید. او در زمانهای میزیست که علوم غربی، تازه به مصر راه یافته و فرهنگ اروپایی بر افکار مسلمانان سیطره پیدا کرده بود و او به گمان خود برای آن که مسلمانان را از فریفتگی در برابر فرهنگ غربی باز دارد، در کتاب "جواهر القرآن" کوشید تا بسیاری از مسائل علمی را با آیات قرآنی تطبیق دهد! شاید اگر از وی پرسیده میشد که آیا فرمول بمب اتمی را هم میتوان در قرآن کشف کرد، بی میل نبود که بگوید: آری!...".(معارف قرآن، ج 1ـ2، ص 227.) اساساً قرآن به مسائلی پرداخته که انسان همیشه بدانها نیازمند است نه مسائلی که همیشه در حال تغییر و تکامل بوده و با گذر زمان غبار کهنگی و فرسودگی بر چهرة آنها مینشیند. اما دربارة روایاتی که ظاهر آنها بر جامعیت قرآن به معنای ادعایی، دلالت میکند، باید گفت که ـ بر اساس نظریة اخیر ـ بر چنین ادعایی دلالت ندارد و در توجیه آن میتوان گفت که اگر چنان معنایی مراد بود، حداقل یک مورد از تطبیق فرمولهای تجربی و متغیر (مانند فرمول برخی از داروها) بر قرآن روایت میشد و آنچه نقل شده دربارة جامعیت قرآن در حوزة اعتقادات و احکام عملی و به طور کلی در راستای هدف اصلی قرآن است. جالب این که مخاطبان و راویان این احادیث نیز چنین برداشتی نداشتهاند، در غیر این صورت جستجو از مسائل طبیعی در قرآن و نقل آنها، امری طبیعی مینمود. با این وصف، تأکید بر ظاهر احادیث ما را ناگریز میکند که آنها را مربوط به ماورای الفاظ و عبارات قرآن که از زبان قوم بهره جسته، بدانیم و به حقیقت قرآن و بطونی از آیات که فهم آنها مخصوص اهل بیت: و راسخون در علم است، بازگردانیم و یا به طور کلی آنها را مربوط به راسخان در علم دانسته و حوزة سخن را در حیطة قدرت فهم و درک انسانهای معمولی، یعنی در خصوص الفاظ ظاهری آیات، قرار دهیم.
اضافه کردن دیدگاه جدید