"سعادت" چیست و سعادتمند کیست؟ و انسان چگونه میتواند به سعادت حقیقی که مورد توجه خداوند متعال است، دست یابد؟
بیگمان، هدف از خلقت هستی و به دنبال آن خلقت انسان، رساندن آدمی به نقطة کمال و وصول او به بالاترین رتبه انسانی است، از این رو انسان فطرتاً موجودی کمالجو و سعادت طلب است و رسیدن به سعادت گم شده همة انسانها است و هر کس، بنا بر دیدگاه و جهانبینی خاص خود، آن را در چیزی جستجو میکند و دیدگاههای مختلفی از سعادت و خوشبختی ارائه دادهاند; برخی کامیابی از امکانات موجود در رسیدن "لذت"های ظاهری و باطنی انسان را خوشبختی دانستهاند و جمعی دیگر چنین پنداشتهاند که سعادت انسان در گروی تحقق یافتن "آرزو"های اوست و دسته سوم، خوشبختی هر فرد را، در "رضایت" و خشنودی او از وضع موجودش میدانند و گروه دیگر سعادت را معادل با "نبودن رنج" و درد و مشقّت بیان کردهاند و خلاصه آنکه برخی از دانشمندان اسلامی، مثل ابن سینا، سعادت را به فعلیت رسیدن استعدادهای انسان به طور یکنواخت و هماهنگ که موجب کمال انسان میشود، معنا کردهاند.(ر.ک: سیمای خوشبختی، حمید رسائی، ص 17، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیة قم.) نکتة قابل توجه این که: سعادت و شقاوت هر چیزی، یک معنای مخصوص به خود دارد; مثلاً "روح" سعادت و شقاوتی دارد و "جسم" هم سعادت و شقاوتی مخصوص به خود دارد; و از آنجا که قرآن کریم انسان را موجودی مرکب از جسم و روح میداند، روحی جاویدان و جسمی متحوّل و متغیّر، بنابراین آنچه که تنها مربوط به سعادت، "روح" انسان است. نظیر علم و امثال آن، از سعادتهای انسانی میشمرد و همچنین اموری که سعادت جسم و روح را با هم دربر دارد، از سعادتهای آدمی محسوب میفرماید: مانند نعمت مال و اولادی که انسان را از یاد خدا غافل نکند و دلبستگی به حیات دنیوی را به دنبال نداشته باشد و همچنین اموری که در ناحیة جسم و بدن سختی و ناملایماتی را بوجود آورد ولی در ناحیة روح از سعادت شمرده میشود، مانند کشته شدن در راه خدا، انفاق اموال در راه خدا. امّا اموری که در روح شقاوت ایجاد کند، گرچه سعادت جسمانی را به همراه داشته باشد، هیچ گونه سعادتی را همراه ندارد، مانند لذائذی که فقط جنبة دنیوی داشته و موجب فراموشی از یاد خداوند گردد، که این نوع لذائذ که فقط جنبة دنیوی داشته و موجب فراموشی از یاد خداوند گردد، که این نوع لذائذ و سعادتهای جسمانی را خداوند برای انسان عذاب شمرده است و یا هم شقاوت جسمی داشته باشد و هم شقاوت روحی.(تفسیر المیزان، علامه طباطبائی;، ج 3، ص 11، اسماعیلیان / ر.ک: ترجمة تفسیر المیزان، (ترجمة استاد عبدالکریم نیّری بروجردی)، ج 3، ص 16، بنیاد علمی و فکری علامة طباطبائی.) در قرآن کریم و روایات معصومین:، حقیقت و معیارها و اسبابهای سعادت و خوشبختی با واژگان گوناگونی مانند: "فلاح"، "فوز"، "سعادت" و "طوبی" بیان شده است که پرداختن به همة اینها، از حوصلة این پاسخنامه دور است; خداوند دو عنصر مهم ایمان و عمل صالح را معیار سعادت شمرده و میفرماید; "الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّـَـلِحَـَتِ طُوبَیَ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَ ?‹َابٍ;(رعد،29)، آنها که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادند، پاکیزهترین (زندگی) نصیبشان است و بهترین سرانجامها."(ر.ک: تفسیر المیزان، همان، ج 11، ص 356.) در آیاتی "مؤمنون" را سعادتمند و رستگار معرفی میکند.(نک: (مؤمنون / 1).) و در مرحلهای بالاتر کسانی را که به تزکیة نفس خویش پرداخته را از رستگاران میشمرد و میفرماید: "به یقین کسی که پاکی جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد."(اعلی / 14.) و در آیهی دیگر، سعادتمندان را، نجات یافتگان از آتش دوزخ و بهشتیان معرفی کرده و میفرماید: "امّا آنها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست."(هود / 108.) امّا سخنان اهلبیت: در مورد سعادت و خوشبختی انسانها در این جهان و دنیای آخرت، کلمات فراوانی بجا مانده; مثلاً پیامبر اکرم میفرمایند: "خوشبخت کسی است که سرای باقی را که نعمتش پایدار است بر سرای فانی (دنیا) که عذابش بیپایان است برگزیند و از آنچه در اختیار دارد برای سرایی که بدان جا میرود، پیش فرستد قبل از آن که آنها را برای کسی گذارد که وی با انفاق آن خوشبخت میشود، ولی خود او با گرد آوردن آن (داراییها، اکنون) بدبخت شده است."(میزان الحکمة، محمد محمدی ریشهری، ج 5، ص 2473، دارالحدیث.) نکتة قابل توجه اینکه، پایة اصلی سعادت و شقاوت هر کسی "اراده و خواست خود اوست و در منطق قرآن و انبیأ الهی، سعادت و شقاوت چیزی نیست که در درون ذات انسان باشد و حتی نارساییهای محیط و خانوداگی و وراثت در برابر تصمیم و ارادة خود انسان قابل تغییر و دگرگونی میباشند.(ر.ک: تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 9، ص 249، دارالکتب الاسلامیة.)
اضافه کردن دیدگاه جدید