روح چیست و از چه عالمی است‌؟ ارتباط روح با نفس چیست‌؟ آیا معنای "و نفخت فیه من روحی‌" در همه ارواح بشر مصداق دارد؟

روح در لغت به چیزی گفته می‌شود که مبدأ حیات است و با آن هر جانداری توان احساس و حرکت ارادی پیدا می‌کند.(المیزان‌، علامة طباطبایی‌، ج 13، ص 195، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات‌، بیروت‌.) روح انسانی همان چیزی است که آدمی از آن به "من‌" تعبیر می‌کند و انسانیت انسان به آن است و ادراک‌، اراده و افعال انسانی را به واسطه بدن انجام می‌دهد. (بدن ابزار روح است‌)(همان‌، ج 10، ص 118.) طبق آیة مبارکة "وَ یَسْ ئ‹َلُونَکَ عَن‌ِ الرُّوح‌ِ قُل‌ِ الرُّوح‌ُ مِن‌ْ أَمْرِ رَبِّی‌; (اسرأ، 85) و دربارة روح از تو می‌پرسند; بگو: روح از سنخ فرمان پروردگار من است‌." روح از سنخ "امر" و از "عالم امر" است‌. امّا این‌که "امر" چیست‌؟ قرآن کریم می‌فرماید: "إِنَّمَآ أَمْرُه‌ُ إِذَآ أَرَادَ شَیْ ئ‹ًا أَن یَقُول‌َ لَه‌ُ کُن فَیَکُون‌ُ; (یس‌، 82) چون به چیزی اراده فرماید، کارش این بس که می‌گوید: باش‌; پس بی‌درنگ موجود می‌شود." بنابراین "امر" وجود چیزی را می‌گویند از آن جهت که تنها به خداوند استناد دارد و به بیان دیگر، به فعلی که مختص خداوند است و اسباب مادی در تحقق آن واسطه نمی‌شوند و در نتیجه زمانمند و مکانمند نیست‌، وجود آن دفعی است نه تدریجی‌، گفته می‌شود. و "امر" هر چیزی ملکوت آن است‌. پس روح از "عالم امر" و "ملکوت‌" است‌، مجرد است نه مادی‌، وجود آن دفعی است نه تدریجی‌، از این رو قرآن کریم در بیان مراحل جنین پس از کامل شدن شکل مادی جنین‌، می‌گوید: "ثُم‌َّ أَنشَأْنَـَه‌ُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّه‌ُ أَحْسَن‌ُ الْخَـَـلِقِین‌َ; (مؤمنون‌، 14) آن‌گاه جنین را در آفرینش دیگر پدید آوردیم‌، آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است‌."(همان‌، ج 13، ص 196.) واژة "نَفْس‌" در قرآن کریم کاربردهای متفاوتی دارد: یکی انسان با تشخیص فردی یعنی فردی از افراد انسان‌، صرف نظر از توجه به روح یا جسم و محتویات درونی انسان‌، مانند آیه‌های 32 مائده‌، 189 اعراف‌، 35 انبیأ و... دوم‌; طبیعت اوّلیه حاکم بر انسان‌، طبیعت انسان دارای فعل و انفعالاتی است از جمله آن‌که دارای خواهش‌هایی که کارهای زشت را برای انسان زیبا جلوه می‌دهد، مانند آیه‌های 23نجم‌، 40 نازعات‌، 71 زخرف‌. باید توجه داشت که نفس در این آیات به معنای قوه‌ای از قوای انسان نیست که در برابر آن نفس‌های دیگری وجود داشته باشد، بلکه انسان دارای یک حقیقت واحد است که از آن به نفس تعبیر می‌شود. امّا این حقیقت واحد قابلیت آن را دارد که حالات مختلف به خود گیرد گاهی در پی لذت است و هوا و شهوت در او شعله‌ور می‌شود، این حالت امّاره نامیده می‌شود. پس از نیل آدمی به مقصود، کشش نفس خاموش می‌شود و هوا در او فروکش می‌کند. بنابراین نفس از تب و تاب می‌افتد و خود را می‌یابد. در پی این خودیابی‌، می‌تواند خارج از فرمان هوا، ناراستی‌های عمل خویش را بازیابد; حاصل کار، ملامت خود است‌، در این حالت‌، نفس به اعتبار لباس تازه‌ای که به تن کرده‌، نام دیگری به خود می‌گیرد و آن لوّامه است‌. حالت دیگر نفس‌، هنگامی ظهور می‌کند که آدمی به خدا توجه پیدا می‌کند. توجّه به خدا، آرامش عمیق در نفس پدید می‌آورد، با ظهور چنین آرامش و اطمینانی در نفس صفت مطمئنه زیبندة آن می‌شود. در اصطلاح قرآنی بین روح و نفس تفاوت است‌; روح موجودی مجرد و آسمانی است که خداوند به سبب آن حیاتی دیگر در انسان پدید می‌آورد. نَفْس در اصطلاح قرآنی به وجود تشخیص یافته‌، هر انسانی پس از تعلق روح به بدن اطلاق شده که هنگام مرگ از بدن مادی مفارقت می‌کند.(ر.ک‌: پژوهش‌های علوم انسانی‌، فصلنامة دانشگاه قم‌، سال اول‌، ش 2، دکتر محمدکاظم شاکر، ص 8 به بعد و همان‌، ش 4، دکتر محمدکاظم شاکر، ص 7 به بعد.) آیه "وَ نَفَخْت‌ُ فِیه‌ِ مِن رُّوحِی‌; (حجر، 29) در مورد حضرت آدم‌غ است‌. تعبیر قرآن در مورد دیگر انسان‌ها که مراحل جنین را سپری می‌کنند تا روح در آن دمیده می‌شود، این است‌: "ثُم‌َّ أَنشَأْنَـَه‌ُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّه‌ُ أَحْسَن‌ُ الْخَـَـلِقِین‌َ" (مؤمنون‌، 14) و این "خلق اخر" که در آیة شریفه آمده‌، همان دمیدن روح در جنین است‌. و روح که از عالم ملکوت و امر است در همة انسان‌ها هست ولی وقتی که در کالبد انسان دمیده می‌شود تعلق خاصی به بدن پیدا می‌کند که ویژگی‌های موجودات مادی را به خود می‌گیرد; در نهاد موجودات مادی بر حسب هدفی که از آفرینش آن‌ها مدنظر است گرایش به خیر و شر نهاده شده است‌. در این جا برخی از انسان‌ها تنها از بدن (میل‌های غریزی و کشش‌های کوری که تنها ارضای خود را می‌خواهند) پیروی می‌کنند که این سبب فراموشی خدا و دور افتادن از حقیقت روح که میل به سوی خدا دارد، می‌شود. علت این که انسان غریزه بدی و شر را انتخاب می‌کند این است که هر یک از خواست‌ها و غریزه‌ها در وجود انسان قلمرو ویژه‌ای دارند که گاهی انسان در بین چند خواست متعارض ـ مثلاً میل به کمال و خواست‌های پست ـ قرار می‌گیرد که مجبور است یکی را ارضا و دیگری را فدای آن کند در این جا معمولاً انسان‌ها بر اثر عدم شناخت آن که راحت‌تر یا لذتش زودگذر و آنی است‌، انتخاب می‌کند.(ر.ک‌: اخلاق در قرآن‌، آیت‌الله مصباح یزدی‌، ج 1، ص 202، انتشارات مؤسسة آموزش و پژوهشی امام خمینی‌;.) پس از آن که مقداری با معنای روح آشنا شدید، به بررسی روح در آیة هفدهم سورة مریم می‌پردازیم‌: "فَأَرْسَلْنَآ إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّل‌َ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا ;(مریم‌،17) و در این هنگام ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسانی بی‌عیب و نقص بر مریم ظاهر شد." با توجه به مطلبی که در آخر آیه آمده است ـ یعنی این که آن روح‌، در شکل انسانی ظاهر شد ـ مقصود، فرستاده‌ای از جانب خدا بوده است که به طور تقریبی همه مفسران‌، آن فرستاده را به جبرئیل‌، فرشتة بزرگ خدا، تفسیر کرده‌اند; امّا این که چرا خداوند از جبرئیل به "روح‌" تعبیر فرموده‌، به این جهت است که جبریئل‌، هم روحانی است و هم وجودی حیات‌بخش دارد، چرا که حامل رسالت الهی به پیامبران است و احیا کنندة همة انسان‌های شایسته می‌باشد، و این که خداوند نفرمود ما روح را به سوی او فرستادیم‌، بلکه فرمود: روحمان را به سوی او فرستادیم ـ یعنی روح را به خود اضافه کرد ـ به جهت عظمت و شرافت این روح است که جبرئیل می‌باشد; این اضافه را در اصطلاح "اضافه تشریفی‌" می‌گویند.(تفسیر نمونه‌، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 13، ص 36، نشر داراکتب الاسلامیة‌.)

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.