دعا

سلام ، از اينكه مي تونم اينجا سوالاتم رو مطرح كنم از شما بسيار سپاسگزارم . مدتي است كه من و خانواده ام دچار مشكلات زيادي (مادي، و خانوادگي ) شده ايم با مشكلات مالي يه جورايي ميشه كنار اومد و به قول معروف ساخت اما مشكلات خانوادگي يه جورايي سخت و به نظرم الان ديگه برام غير قابل تحمل شده . ما خانواده خوشبختي بوديم من و پدر و مادر و خواهر و برادرم الان ده ساله كه پدرم فوت كرده خواهر و برادرم ازدواج كردند و من با مادرم زندگي مي كنم . اخلاقي كه دارم و نمي دونم خوبه ياد بد اينه كه خيلي خودم رو درگير زندگي اطرافيانم ميكنم مثلا درس نخوندن بچه برادرم منو نگران ميكنه نماز نخواندن دامادمون منو نگران ميكنه به خصوص كه اونها تازگي صاحب فرزند شدند و شوهر خواهرم گاهي مشروب مي خوره و من مي ترسم از نطفه ي بچه ي اونها و مسائلي از اين قبيل . من خيلي دعا مي كنم براي همه و حتي براي همه ي كسانيكه در حقم بدي مي كنند هميشه از خدا مي خوام كه به همه ي ما اين توفيق رو بده كه بتونيم ديگران رو ببخشيم و در مسير درست باشيم. اما اين روزها احساس مي كنم فشار مشكلات اونقدر روي دوشم سنگيني ميكنه كه طاقتم خيلي كم شده. زود گريه مي كنم ، عصبي و پرخاشگر شدم در محيط كار هم بي حوصله هستم و از همه ي اينها بدتر اينه كه ديگه دعا نمي كنم براي هيچكس حتي براي بر طرف شدن مشكلات خودم. تا مي خوام دعا كنم انگار يكي ميگه اي بابا اگه خدا مي خواست كاري كنه مي كرد اينكه به صلاح نيست و ... همهش الكيه . از دعا نكردن خودم و از اين فكرها مي ترسم . نمازم با توجه نيست و بعد از نماز سريع جانماز رو جمع مي كنم و ميرم سر كارم .همش ميگم اين همه دعا كردي چي شد. خواهش مي كنم قبل از اينكه خيلي دير بشه و اعتقاداتم رو از دست بدم راهنماييم كنيد. متشكرم.

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.