در مورد نسلهای قدیم (آدم و حوا) از قرآن برایم بنویسید؟
حضرت آدمغ اولین انسانی است که خداوند او را خلق کرد و یکی از پیامبران الهی است که نام او چندین بار در قرآن آمده است و خلاصة داستان زندگی حضرت آدمغ در زیر میآید: مدتها بود که در روی زمین جاندارانی زندگی میکردند ولی از انسان خبری نبود تا اینکه ارادة خداوند بر این تعلّق گرفت که آدمغ را بیافریند. آنگاه به فرشتگان فرمود: "میخواهم در روی زمین و از خاک، انسانی بیافرینم وقتی او شکل گرفت و از روح خودم در او دمیدم، پس همگی بر او سجده کنید." به یکباره همة فرشتگان در مقابل آدمغ به سجده افتادند ولی شیطان ـ که هرچند از فرشتگان نبود ولی با عبادت زیاد خود را به مقام آنها رسانده بود - از سجده امتناع کرد. خداوند به او فرمود: "چرا سجده نکردی؟" گفت: زیرا من از او بهترم. پروردگار فرمود: "پس اینک از این جایگاه آسمانی و از میان فرشتگان بیرون رو که اینجا جای غرور و خودبزرگبینی نیست." شیطان از خداوند خواست که تا روز قیامت او را زنده نگهدارد. خداوند نیز او را تا روز قیامت مهلت داد که زنده بماند. شیطان رو به خداوند گفت: حال که من گمراه شدهام در مسیر انسانها کمین میکنم و سعی میکنم همة آنها را فریب دهم. خداوند فرمود: "بندگان - خوب - من فریب تو را نمیخورند ولی کسی که فریب تو را بخورد او نیز در آتش دوزخ خواهد بود." آنگاه پروردگار مهربان آدم و حوا را در بهشت جای داد و به آنها وحی کرد که در بهشت آزادند از تمام نعمتهای الهی استفاده کنند ولی اجازه ندارند از یک گیاه (در قرآن تعبیر به درخت (شجره) شده است) - گندم - بخورند. روزها گذشت و آدم و حوا در بهشت زندگی را به خوشی و آسایش میگذراندند و شیطان سعی داشت به هر وسیلة ممکن آنها را فریب دهد ولی موفق نمیشد تا آنکه یک روز خود را به آدم نزدیک کرد و گفت: ای آدم به خدا قسم که من دوست و خیرخواه شما هستم. اگر از گیاه ممنوع شده بخورید، هیچگاه نمیمیرید و برای همیشه در بهشت جاودان خواهید ماند، آدم و حوا نخست به حرفهای او گوش نکردند ولی او آن قدر به وسوسههای خود ادامه داد که کم کم کنجکاوی آنان برانگیخته شد. آنان نمیدانستند شیطان دروغ میگوید به خصوص که چند بار نیز قسم یاد کرده بود که راست میگوید و دوست آدم و همسرش است. بر اثر وسوسههای شیطان آدم و حوا برای لحظهای کوتاه، دستور خداوند را فراموش کردند و از آن گیاه خوردند... به یک باره تمام لباسهای آنان فرو ریخت. آنان به ناچار با برگهای درختان خود را پوشاندند. آنان که دریافته بودند شیطان آنان را فریب داده است به درگاه خداوند توبه کردند. خداوند مهربان نیز توبة آنان را پذیرفت ولی زمین را مسکن آنان قرار داد. آنان از آن پس مجبور بودند که با کار و فعالیت زیاد وسایل زندگی خود را فراهم کنند. چند ماه بعد، اوّلین فرزند آنان به دنیا آمدند و کم کم نسل انسانها روی زمین گسترش یافت. ...این بود خلاصهای از داستان زندگی حضرت آدم و حوّا8 که در سورههای بقره آیات 30 - 38، اعراف آیات 11 - 27، طه آیات 115 - 123 و... به آن اشاره شده است.
اضافه کردن دیدگاه جدید