در طول 23 سال نزول قرآن، وضع مردم و جامعه ایران و دیگر نقاط دنیا (اروپا و آمریکا) چگونه بوده است؟ آیا در آن زمان، قرآن در آن سرزمینها نیز شناخته
از آن جا که آگاهی از محیط نزول قرآن و نقاط دیگر جهان و آشنایی با متمدینترین جامعههای آن روزگاران، در شناخت اهمیت و ارزش نهضت اسلام نقش مهمی ایفا میکند، بسیاری از سیره پردازان و تاریخ نگاران، به مناسبت، به بررسی اوضاع و شرایط جوامع و تمدنهای موجود در آن عصر پرداختهاند. امپراطوری ایران و روم، دو قطب مهم جهان آن روز بودند که سالیان درازی را به نبرد و ستیز گذرانیدند. کشمکشها و جنگهای این دو امپراطوری از دورة هخامنشیان آغاز گردید و تا عهد ساسانیان ادامه داشت. خاور زمین زیر سیطرة امپراطوری ایران بود و سرزمین عراق و یمن و بخشی از آسیای صغیر نیز از اقمار و مستعمرات دولت شاهنشاهی ایران به شمار میرفت. دولت روم در آن زمان به دو بلوک شرقی و غربی تقسیم شده بود. روم غربی در سال 476 به دست وحشیان و بربرهای شمال اروپا منقرض گردید، ولی روم شرقی که مرکز آن "قسطنطنیة" بود و شام و مصر را نیز در اختیار داشت، در زمان ظهور اسلام رشتة سیاست را در بخش اعظم جهان در دست داشت. سرزمین عربستان نیز میان این دو قطب محصور بود، ولی از آن جا که زمینهای حاصل خیزی نداشت و مردم آن چادرنشین و پراکنده بودند; هر دو امپراطور رغبتی در تسخیر آن از خود نشان نمیدادند.(فروغ ابدیت، آیت اللّه سبحانی، ج 2، ص 211 ـ 212، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.) شایان توجه است که قارة آمریکا کریستف کلمب در سال 1492 میلادی فتح شد. اوضاع اجتماعی و فرهنگی امپراطوریهای ایران و رومظهور اسلام و بعثت پیامبر اکرم(611 میلادی) با دوران پادشاهی خسروپرویز (590 ـ 628 م) مصادف بود. وی از پادشاهان ساسانی بود که تجمل گرایی را به نهایت خود رساند. در کتاب "سنی ملوک الارض" دربارهاش آمده است: "خسروپرویز سه هزار زن داشت و دوازده هزار کنیزک ساز زن و بازیگر، و شش هزار مرد، پاسبان او بودند، 8500 اسب مخصوص سواری او بود، 960 فیل، 000/12 استر مخصوص بردن بِنه و هزار شتر داشت"(همان، ج 1، ص 75.) وضع اجتماعی ایران در زمان ساسانیان نیز بهتر از دربار نبود و حکومت طبقاتی به شدت بیداد میکرد. طبقات اشراف و روحانیان، کاملاً از طبقات دیگر ممتاز بودند; تمامی پستها و شغلهای حساس مخصوص آنان بود; پیشه وران و دهقانان از تمام مزایای حقوقی اجتماعی محروم بودند و به جز پرداخت مالیات و شرکت در جنگها، وظیفة دیگری نداشتند یکی از امتیازات طبقات اشرافی در آن دوره حق تحصیل علم بود که چنین حقی را برای طبقات عادی قائل نبودند! اوضاع مذهبی آن سامان نیز بمانند اوضاع اجتماعی دربار، آشفته و همراه با انبوهی از خرافات و افسانهها بود. مذهب رسمی در آن دوره آتش پرستی بود که فاصلة طبقاتی نیز به نحوی در آیینهای رسمی رخ مینمود.(ر. ک: همان، ص 84 ـ 86.) امپراطوری روم نیز وضعی بهتر از ایران نداشت; نبردهای داخلی و اختلافات مذهبی آنها را فرسوده کرده بود. روم آن روز درست مانند قرون وسطای اروپا بود که(برای آگاهی بیشتر از اوضاع روم شرقی، ر. ک: همان، ص 67 ـ 72.) جهانی شدن دعوت اسلامدر سال هفتم هجری، پیامبر گرامی اسلامبا ارسال سفیرانی به روم و ایران، قیصر و خسروپرویز، پادشاهان روم وایران، را به دین مبین اسلام دعوت کرد. در متن نامة پیامبر6 به قیصر روم، آمده است: "به نام خداوند بخشندة مهربان; ]نامهای است[ از محمد بن عبداللّه به "هرقل" ـ بزرگ روم ـ درود بر پیروان هدایت; من تو را به اسلام دعوت میکنم; اسلام آور تا در امان باشی; خداوند دو پاداش میدهد ]پاداش ایمان خود، و پاداش ایمان کسانی که زیر دست تو هستند[. اگر از آیین اسلام روی گردانی، گناه "اریسیان" ]= درباریان یا کشاورزان و یا نام طایفهای در روم[ نیز بر تو است. ای اهل کتاب! ما شما را به اصل مشترک دعوت میکنیم; غیر خدا را نپرستیم، غیر را شریک او قرار ندهیم، بعضی از ما بعض دیگر را به خدایی نپذیرد، ]ای محمد[ هر گاه آنان از آیین حق سر برتافتند بگو: گواه باشید که ما مسلمانیم".(همان، ص 214.) قیصر روم با تحقیق از پیامبر و آیین جدید، به آیین اسلام گروید و پاسخ محترمانهای همراه هدیه، برای پیامبر اسلامارسال نمود، ولی خسروپرویز ـ سرمست از قدرت ـ پیغام پیامبر6 را پاره و سفیر او را از کاخ خود بیرون کرد. سفیر واقعه را برای پیامبر گزارش کرد و پیامبر از بیاحترامی خسرو برآشفت و در حق وی چنین نفرین کرد: "الهم مَزَّق مُلکه; خداوندا رشتة سلطنت او را پاره کن"(طبقات کبری، ج 1، ص 260.) نفرین پیامبر6 سالیان بعد، تحقق پذیرفت و خسرو با خواری حاصل از شکستهای پی در پی، به دست فرزند خویش "شیرویه" کشته شد.(برای آگاهی بیشتر ر. ک: فروغ ابدیت، ج 2، ص 217 ـ 222.) پیامبر گرامی اسلامنقاط دیگر را نیز مورد توجه قرار داد و سفیرانی به آن مناطق روانه کرد; از جمله نامهای برای "مُقُوقِس" حکمران مصر فرستاد و او را به اسلام دعوت فرمود. مقوقِس نیز پس از تحقیق دربارة اسلام و پیامبر به دین مبین اسلام در آمد.(همان، ص 222 ـ 227.)
اضافه کردن دیدگاه جدید