بیشتر تأکید آیات قرآنی، بر نهاد فطرت آدمی است، یا تأکید بر تعقّل؟ به عبارت دیگر، در خداجویی انسان در قرآنمجید، چه قوّه ونهادی مورد خ
قرآن مجید در آیات مختلفی، انسانها را به خداشناسی دعوت فرموده، از تمام وجود و ظرفیت انسان در این راه استفاده کرده است، گاهی عقل انسان و گاهی دل و فطرتش را و گاهی عاطفه و احساس او را مخاطب قرار داده و از همة این راهها استفاده نموده است. نکتهای که لازم است به آن توجه شود این است که هم سطح و ظرفیت مردم، متفاوت است و هم درجات خداشناسی مختلف; بر این اساس، نمیتوان گفت کدام راه، اهمیّت بیشتری دارد. این نکته به شخص و سطح معرفت بستگی دارد; البته تکرار واژة عقل و تدبر و... در قرآن، از فطرت بیشتر است، امّا اهمیّتش از فراوانی آن، فهمیده نمیشود.(با استفاده از پیام قرآن، آیت اللّه مکارم شیرازی، ج 2، ص 30ـ40، دارالکتب الاسلامیة.) راه "فطرت" و "دل" یعنی این انسان به حسب ساختمان خاصّ روحی خود، متمایل و خواهان خداست. در انسان، خداجویی و خداخواهی و خداپرستی به صورت یک غریزه نهاده شده است، و به طور معمول، اهل عرفان از همین نقطه شروع میکنند و آن را تقویت مینمایند; قلب را تصفیه و با مرکب عشق به سوی خدا پرواز میکند، امّا فلاسفه و متکلّمانی از راه عقل و تفکر و استدلال و به سوی خدا حرکت میکنند، در صورت مقایسه نمودن این دو باید گفت: راه عقل دشوارتر است، امّا از یک نظر کاملترین است. هر یک از راهها، از یک نظر برتری دارد. راه دل، فطرت، از نظر شخصی، کاملترین راههاست; یعنی برای هر فرد، بهتر و لذت بخشتر و مؤثرتر این است که از راه دل به خدا راه بیابد، ولی به هر حال شخصی است و نمیتوان آن را به صورت یک علم قابل تعلیم و تعلم برای عموم درآورد، بر خلاف راه عقل و فلسفه که قابل تعلیم و عمومی است.(مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج 6، ص 62ـ95، صدرا.) در مجموع، قرآن از همه راهها استفاده کرده و هم عقل و هم فطرت انسانها را مورد خطاب قرار داده و هر راهی در موقع و موقفی از حرکت از اهمیّت خاصّی برخوردار است; با این توجّه که راه دل، شخصی و مطمئنتر و راه عقل، عمومی است.
اضافه کردن دیدگاه جدید